2دختر و 2سرنوشت
امید مهدینژاد طنزنویس
در یک دبیرستان دخترانه در چین دختری مشغول به تحصیل و همواره در حال یللیتللی بود و درسهای خود را نمیخواند و به صحبتهای معلم گوش نمیداد و از همین رو همواره نمرات پایین کسب میکرد و برنامهای نیز برای آیندهاش نداشت. چند روز قبل از برگزاری یکی از امتحانات مهم، دوست وی که مانند وی جزو شاگردان تنبل کلاس بود، نزد وی آمد و گفت که توانسته به سوالات امتحان دست پیدا کند. دختر و دوست وی پاسخهای سوالات امتحان را حفظ کردند و به جلسه امتحان رفتند. پس از تصحیح اورق امتحانی دختر نمره۹۸، شاگردان اول کلاس نمره۹۴ و دوست دختر که حواسش بود تابلو نکند، نمره۷۰ گرفتند. این مساله باعث شد دیگر دانشآموزان به دختر شک کنند. آنها بر این باور بودند که دختری به آن خنگی که همه نمرههای قبلیاش زیر50 بوده چطور یکدفعه اینقدر زرنگ و باهوش شده که نمره۹۸ را کسب کند اما معلم به تشویق دختر پرداخت و یک خودکار چهاررنگ و یک کارت صدآفرین به وی هدیه داد و به او گفت که از آن به بعد موفقیتهای بیشتری کسب خواهد کرد. دختر که از سخنان همکلاسیهای خود آزرده شده بود از حرفهای معلم بسیار دلگرم شد و دریافت که اگر خوب درس بخواند باز هم مورد تشویق قرار خواهد گرفت و از آن پس برای آنکه به دیگران ثابت کند تقلب نکرده و برای آنکه معلمش را ناامید نکند یللیتللی را کنار گذاشت و درسهای خود را خواند و به صحبتهای معلم گوش داد. او در امتحانات بعدی توانست نمرات۹۲، ۹۴و۱۰۰ را کسب کند در حالی که دوستش که دیگر نتوانسته بود به سوالات امتحانی دست یابد در هیچیک از امتحانات نمره قبولی را کسب نکرد. در پایان سال معلم دختر را صدا کرد و گفت: من میدانستم تو در امتحان تقلب کردهای، چراکه در آنزمان عمرا نمیتوانستی نمره۹۸ را بهدست آوری اما از آنجا که میدانستم دختر باهوش اما بازیگوشی هستی، این فرصت را به تو دادم که تواناییهای خود را اثبات کنی. دختر با شنیدن این حرف به گریه افتاد و از معلم خود بهخاطر اینکه راه زندگی وی را عوض کرد، تشکر کرد. وی در ادامه وارد دانشگاه شد و لیسانس، فوقلیسانس و دکترا گرفت و اکنون صاحب یک کارخانه تولید قطعات الکترونیک است و دوست متقلبش نیز که به او قول داد دیگر تقلب نکند، بهعنوان مسوول دایره ارتباطات و روابطعمومی در حوزه ریاست به کار و فعالیت اشتغال دارد.
تیتر خبرها