پادشاه سرزمین صورت‌ها

عبدا... اسکندری که امروز 76 ساله می‌شود، چطور چهره بازیگران را با هنرش فتح و از نو بنا می‌کند؟

پادشاه سرزمین صورت‌ها

   فیلم‌های شاخص و محبوب و ماندگار را با چه چیزهایی به‌یاد می‌آوریم؟ بازیگران، قصه، سکانس‌ها و صحنه‌های خاص، دیالوگ‌های جذاب و به‌یاد‌ماندنی، موسیقی شنیدنی، طراحی صحنه و لباس متفاوت، جلوه‌های ویژه و... گاهی هم گریم و چهره‌پردازی‌های خاصی که یا بازیگران نام‌آشنا را با شکل و شمایل تازه‌ای جلوی دوربین می‌فرستند و باعث شگفتی مخاطبان می‌شوند یا با چیره‌دستی، کاراکترهای جذابی خلق می‌کنند که بلافاصله به نشانه و امضای تصویری فیلم تبدیل می‌شوند و تماشاگران همیشه آن اثر را با فلان چهره و گریم متفاوت به‌یاد می‌آورند. گاهی هم گریم‌ها لزوما سه‌بعدی و عجیب و غریب نیستند و بازیگران با ظرافت هنرمندانه چهره‌پردازان، به شکل بسیار رئالیستی و باورپذیر به هیبت همان شخصیتی درمی‌آیند که اقتضای قصه است. عبدا... اسکندری یا همان عَبِد سینمای ایران، استاد چیره‌دست هنر چهره‌پردازی که امروز 76 ساله می‌شود، یکی از هنرمندانی است که با همه این شیوه‌ها کار کرده و سال‌ها با هر فیلم و سریال، بازیگران و تماشاگران را شگفت‌زده می‌کند. او با دریافت پنج سیمرغ بلورین برای فیلم‌های مادر، ناصرالدین‌شاه آکتور سینما، آخرین بندر و روز واقعه (به‌طور مشترک)، ساحره و مسافر ری، یکی از رکوردداران سیمرغ بلورین بهترین چهره‌پردازی از جشنواره فیلم فجر است. البته منحصر کردن موفقیت‌های اسکندری به همین تعداد سیمرغ و حتی جوایزی که از جشن خانه سینما برای فیلم‌هایی چون بانو، یه حبه‌قند و لانتوری گرفته هم حق مطلب را درباره یکی از بهترین طراحان چهره‌پردازی دنیا ادا نمی‌کند و باید همه کارنامه پرنقش و نگار او را با مراجعه به خود فیلم‌ها و سریال‌ها مرور کرد، اما ما اینجا عجالتا و بنا به بضاعت فضای کاغذی، صرفا با عکس بعضی از گریم‌های جذاب و به‌یادماندنی اسکندری، خاطره‌بازی می‌کنیم.
تولد یک پیرزن
شاید مهم‌ترین نشانه تصویری فیلم دستفروش، چهره آن پیرزن اپیزود دوم فیلم (تولد یک پیرزن) باشد. قصه همان پسر آسوده‌خیالی که تنها دلخوشی‌اش رتق و فتق امور مادری پیر و از کار افتاده است.
 نقش پسر را مرتضی ضرابی بازی می‌کرد که به‌جز بازیگری، دستی بر چهره‌پردازی داشت و نقش مادر را هم محمود بصیری!
 این تغییر جنسیت به‌خاطر هنر اسکندری است که با یک گریم سه‌بعدی استادانه، بصیری آن زمان 39 ساله را تبدیل به زنی فرتوت و کهنسال می‌کند.
صورتگری معصومیت
اسکندری در فیلم پرچهره مادر، شاهکار علی حاتمی، طیف متنوعی از صورت‌ها را می‌آفریند که به‌خوبی سیرت‌ها را عیان می‌کند و از شقاوت تا سعادت و معصومیت را پوشش می‌دهد. اما بی‌تردید اوج هنرش را روی چهره اکبر عبدی در نقش غلامرضای مهربان و ساده‌دل پیاده می‌کند. صورت عبدی موقع گفتن دیالوگ «مادر مرد، از بس که جان ندارد» بدون هنر گریم اسکندری، اینقدر تاثیرگذار نمی‌شد و حس غمخوارانه مخاطب را به دنبال نداشت. صورت گریم‌خور عبدی، به‌جز این هم چند بار دیگر با دستان اسکندری دگرگون شده و تماشاگران را غافلگیر کرده؛
از جمله در دزد عروسک‌ها و در نقش گنجو، در آدم‌برفی و در نقش عباس و البته درنا و فیلم‌های دیگری چون سفر جادویی، ناصرالدین‌شاه آکتور سینما، مدرسه پیرمردها، سیرک بزرگ، دلشدگان، هنرپیشه، روز فرشته و ...
به‌جز تایید همیشگی تماشاگران، گاهی این هنرنمایی اسکندری در جشنواره فیلم فجر هم با تایید رسمی و دریافت سیمرغ همراه می‌شد، نظیر آنچه که سال 70 اتفاق افتاد و او برای چهره‌پردازی‌های درخشانش روی صورت‌های چهره‌های سرشناس ناصرالدین‌شاه آکتور سینما، نظیر عزت‌ا... انتظامی (ناصرالدین‌شاه)، مهدی هاشمی (میرزا ابراهیم‌خان عکاسباشی و البته تقویت شمایل چاپلینی در او)، اکبر عبدی (ملیجک)، فاطمه معتمدآریا (ارجاع به شخصیت گلنار فیلم دختر لر)، داریوش ارجمند (امیرکبیر) و... جایزه بهترین گریم را بدون چون و چرا به دست آورد.
عجیب‌الخلقه‌های «بانو»
در فیلم «بانو»ی داریوش مهرجویی و روایت الهام‌گرفته از فیلم «ویریدیانا»ی بونوئل، اساسا جای چندانی برای تاخت و تاز گریم نیست و این جفا و بی‌وفایی مرد و تنهایی بانو است که جهان قصه را شکل و مخاطب را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، اما مگر می‌شود آن چهره غریب و تا حدودی ترسناک قربان‌سالار (عزت‌ا... انتظامی) به‌ویژه با آن چشم واقعا از حدقه درآمده را فراموش کرد؟ همین‌طور زشتی شخصیت هاجر را که چهره‌اش به‌خوبی فقر و فلاکت کاراکترهای آویزان‌شده به بانو را نمایندگی می‌کند و اینها همه از کرشمه‌های قلمی اسکندری است.
کابوس بچه‌ها
مبادا در توجه و ارجاع به کابوس‌های بچه‌های دهه 60 که این سال‌ها باب شده، نسبت به شخصیت عجوزه فیلم دزد عروسک‌ها ساخته محمدرضا هنرمند غفلت کنید، کاراکتری که هر بار حضورش در فیلم، لرزه بر اندام تماشاگران کم‌سن و سال و چه‌بسا پدر و مادرهایشان می‌انداخت. منشأ اصلی این دلهره‌آفرینی هم کسی نبود جز عبدا... اسکندری که با هنرش و البته با کمک عاطفه رضوی، آن بلا را به صورت دلنشین آزیتا حاجیان آوردند و او را به چهره‌ای زشت و شریر تبدیل کردند. شخصیت خورخور با بازی ابراهیم آبادی هم شکل و شمایل ترسناکی در این فیلم داشت اما واقعا عجوزه در ایجاد دلهره و کابوس‌آفرینی برای بچه‌های بینوا، یک سروگردن بالاتر از خورخور بود.
سیمرغ‌های ضدآریایی!
گرچه اسکندری در دوران طاسی جمشید آریا (هاشم‌پور) مثل «تیغ و ابریشم» هم دستی روی سر و صورت این ستاره دهه‌های 60 و 70 کشید، اما بعدها هر بار سراغ هاشم‌پور رفت، چهره تازه‌ای از او رونمایی کرد که در تقابل با شمایل آریایی‌اش بود. چهره‌های متفاوت این بازیگر در فیلم‌هایی چون دلشدگان، دادستان، طعمه، هیوا و... را ببینید تا به هنر اسکندری بیشتر پی ببرید، اما دو گریم متفاوت‌تر هاشم‌پور در فیلم‌های آخرین بندر و مسافر ری صورت گرفت که اسکندری برای هر دوی این چهره‌پردازی‌ها برنده سیمرغ شد. گریم هاشم‌پور در نقش مردی عرب به نام ابوعون در مسافر ری، به‌قدری متفاوت بود که اگر اسم این بازیگر در تیتراژ و شناسنامه فیلم نبود، خیلی از تماشاگران بعید بود او را به‌جا بیاورند.




شادباش برادرانه
عبدا... اسکندری جز سال‌ها هنرمندی در عرصه گریم، شاگردان زیادی را هم در چهره‌پردازی تربیت کرد که حالا خودشان یک پا استاد هستند و در سینما و تلویزیون ایران، چیره‌دستی می‌کنند. یکی از این دانش‌آموختگان مکتب اسکندری، مجید اسکندری، برادر عبدا... اسکندری است که خودش از مهم‌ترین چهره‌های چهره‌پردازی ایران محسوب می‌شود و هنرش را در آثاری چون پایتخت، مارمولک، جنگجوی پیروز، همیشه پای یک زن در میان است و... دیده‌ایم.
 او در پیام کوتاهی که برای جام‌جم ارسال کرد، زادروز برادر و استادش را این‌گونه تبریک گفت: «زادروز برادر و استاد عزیزم را تبریک می‌گویم و دست‌شان را می‌بوسم. امیدوارم خداوند کمی از صبوری ایشان را به من هم‌بدهد.»