پس از منازعات سیاسی اخیر در شمالغرب ایران این روزها ادعاهای بیشتری از جانب جمهوری آذربایجان در خصوص تاریخ و فرهنگ ایران مطرح میشود
که آری شنیدم؛ تو پاسخ شنو!
اواخر شهریورماه بود که جمهوری آذربایجان دست به اقدامی عجیب زد و در مناطقی که سال گذشته در جنگ با ارمنستان آنها را پس گرفتهبود، ایست بازرسی مستقر کرد و برای رانندگان کامیونهای ایرانی مشکلساز شد. همین موضوع باعث شد تا حرف و حدیثهای بین تهران و باکو بالا بگیرد. گذشته از روابط بین دو کشور که توسط نهادها، ارگانها و مقامهای دولتی و سیاسی در دست پیگیری است، این روزها حرف از این قبیل شیطنتهای منطقهای عبور کرده و کار به جایی کشیدهاست که از تریبونهای رسمی آذربایجان، ادعاهای عجیبوغریبتری به گوش میرسد. باید پیش از هر چیز بگوییم آنچه این روزها بین ایران و آذربایجان رخ میدهد، ریشهای در گذشته ندارد و اصل دعوا جای دیگر است. ایران بعد از استقلال جمهوری آذربایجان، نهتنها این کشور را به رسمیت شناخته بلکه در برهههای مختلف به حمایت از آن برخاستهاست. به اعتقاد کارشناسان منطقه، حواشی ایجادشده میان دو کشور همسایه در سالهای اخیر یک آتشبیار معرکه به نام اسرائیل دارد که با حضور در منطقه شمالغرب به دنبال ایجاد شکاف میان ایران و آذربایجان است. نکته آنجاست که به نظر میرسد تحرکات اخیر در منطقه، عوارض ریز و درشتی به دنبال خود داشته و جسارت تجزیهطلبان و ایرانستیزان را پر و بال دادهاست. نکته قابلتوجه در این زمینه این است که این تحرکات سیاسی، رنگوبوی تاریخی و فرهنگی به خود گرفتهاست و کسانی که در این حوزه دست به تحرک زدهاند، سعی میکنند با دست بردن در واقعیتهای مسلم تاریخی، برای خود تاریخی دستوپا کنند و از این نمد برای خود کلاهی ببافند. *شاید تیتری که از شاهنامه برای این مطلب انتخاب کردهایم، اصل حرف ما در این گزارش باشد.
ادعا علیه خاک و فرهنگ ایرانی آنجا آمپر میچسباند که یک نماینده ادوار مجلس آذربایجان، در گفتوگویی تلویزیونی، ادعا میکند تبریز، زنجان، ارومیه، همدان و مازندران جزئی از خاک این جمهوری نوپاست! اقبال فیروز اوغلو به دستدرازی به خاک ایران قناعت نمیکند و میگوید نوروز، عید قدیمی ترکان است و از آنجا که آنها نتوانستهاند اسم آن را حفظ کنند، بعد از آنکه این عید باستانی از سیبری به ایران آمد تغییر نام داد و امروز صرفا با عنوان فارسی نوروز شناخته میشود!
داعیه فیروز اوغلو گرچه بدون سند مطرح شد و از نگاه بسیاری تاریخدانان و کارشناسان، جایگاهی برای پاسخ به آن وجود ندارد اما آنجا نگرانکننده میشود که وقتی سری به تاریخ میزنیم، میبینیم بخشهایی از تاریخ کشور و شماری از جشنهای ایران باستان در اثر گذر زمان یا غفلت، به دست فراموشی سپرده شدهاند.
نوروز اگرچه به واسطه پیوند عمیق با فرهنگ ایرانیان توانست بهعنوان مهمترین جشن ملی در میان مردم جایگاه خود را حفظ کند ولی به نظر میرسد ضعف در عملکرد فرهنگی در سطح بینالمللی و حتی داخلی، شرایط را برای بقای تاریخ کشور با مشکل مواجه خواهد کرد. این موضوعی است که دکتر رضا شیبانیاصل، شاعر و کارشناس مسائل قفقاز به آن پرداخته و با ابراز نگرانی در مورد امنیت هویت چندهزارساله ایرانی میگوید: «تاریخ ما در گذر زمان به نوعی سرکوب شدهاست که همین سرکوبی کار دست ما خواهد داد؛ آنچنان که یک کشور کوچک، ابتدا حرف از مالکیت برخی مناطق کشور ما به میان میآورد و بعد به هویت فرهنگی ما دستدرازی میکند.»
نوروز به قدمت روزهای تختجمشید
این کارشناس فرهنگی از عملکرد بخش فرهنگی و بیتوجهی به اثرگذاری این حوزه گلایه کرده، توضیح میدهد: «ما اگر برای حفظ امنیت و نشر فرهنگ ایرانی سریال نساختیم ولی از نظر آثار باستانی که میتوانستیم کشور اول توریستی در آسیا باشیم. فقط تختجمشید میتوانست به اندازه درآمد نفتی برای ما گردشگر بیاورد. قدمت تختجمشید ثابت میکند اولین کشور تاریخ که ساختار حکومتی پیدا کرده، ایران بودهاست.»
یکی از مصداقهای ریشه داشتن نوروز در تاریخ ایران باستان، تختجمشید است که دکتر شیبانی نیز به آن اشاره کرد. تاریخشناسان معتقدند کوروش، پادشاه هخامنشی، نوروز را در سال ۵۳۸ (قبل از میلاد) جشن ملی ایرانیان اعلام کرد.
باستانشناسان میگویند نشانههای تاریخی حاکی از آن است که در نوروز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا میشدهاست. این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشد آنچنان که داریوش اول، در تختجمشید جشن نوروز را باشکوه برپا میکردهاست.
سکوت فرهنگی، به منزله رضایت است؟
شیبانی که تجربه زندگی در کشورهای شمالغرب ایران را دارد و روی این منطقه مطالعات زیادی داشته، برخی مشکلات و تهدیدات را حاصل خودتخریبی و غفلت دانست و گفت: «اینکه برخی کشورها امروز نسبت به خاک کشور ما ادعا میکنند، حاصل این است که خودمان تاریخ خود را فراموش کردهایم. باید نگرش تاریخی خود را بازیابی کنیم.» او که خود تبریزی است، سکوت رسانهای در مقابل حملات رسمی و غیررسمی به هویت فرهنگی و اراضی ایران را نوعی غفلت برشمرده، میگوید: «سالها اینطور القا شد که اگر از واقعیات تاریخی ایران در ارتباط با باکو حرفی زده شود، آنها از ما بدشان میآید. چرا باید چنین نگاهی داشت؟ در آذربایجان هر روز در مدارس خود به نسل جدید اینطور یاد میدهند که استانهای آذربایجانیشرقی و غربی متعلق به ما بوده و ایران آنها را اشغال کردهاست. در این شرایط ما چنین نگاهی داشتهایم که در قبال این قضایا باید سکوت کنیم و نیازی نیست از تاریخ و حقایق حرفی بزنیم اما نتیجه این سکوت به منزله رضایت خواهدبود.»
فعالیت عناصر ایرانستیز در بخش فرهنگی داخل کشور مساله دیگری بود که این کارشناس، آن را در فراهم شدن بستری برای انتشار تفکرات تجزیهطلبانه مؤثر دانست. او تصریح کرد: «در دورههایی برخی نهادهای فرهنگی در دست کسانی بود که ایرانستیز بودهاند. من این موضوع را در هر دادگاهی لازم باشد ثابت میکنم؛ فعالانی در این عرصه حضور داشتهاند که اگر امروز آنها را در فضای مجازی رصد کنیم، میبینیم که بهصراحت اعلام میکنند ما ایرانی نیستیم؛ «تورک!» هستیم و به تجزیهطلبی دامن میزنند!»
کوتاهی کردیم، سوءاستفاده کردند
او معتقد است رویکرد ما در برخورد با تهاجمهای فرهنگی دچار خلا است و طرف مقابل، این خلا را شناسایی کرده و از طریق آن بازار فرهنگی ما را در اختیار گرفتهاست. شیبانی میگوید: «نیاز نیست ما نگاه سوءاستفاده محور داشتهباشیم. تاریخ ما تاریخ منطقه است که میتواند به بسیاری از خلاهایی که در ذهن مردم منطقه وجود دارد، پاسخ دهد و هویتزداییهایی که در دست انجام است را خنثی کند.»
گام مهمی در روشن کردن اذهان عمومی، تولید آثار فرهنگی و هنری است. شیبانی ضعف در این حوزه را اینطور شرح میدهد: «آیا ما یک سریال فاخر درباره جدایی قفقاز از ایران ساختهایم؟ پاسخ این سؤال منفی است. این یکی از کمکاریها درباره جمهوری آذربایجان و باکوست؛ درحالیکه آنها با یک سریال نظامی گنجوی را از ما دزدیدهاند اما ما یک سریال درباره نظامی گنجوی یا مولانا که امروز ترکیه میخواهد هویت او را هم از ایران به سرقت ببرد، ساختهایم؟
باز هم پاسخ منفی است. اینها نمودهایی از کمکاریهایی است که ما را به این روز انداختهاست.»
آنچه این کارشناس بر آن تأکید دارد این است که باید برای مقابله با اینگونه سرقتها و جعلهای تاریخی که نیتی جز ادعای ارضی برای استانهای آذربایجانی ندارد، حداقل در رسانههای داخلی این موضوع را شفافسازی شود و اگر دستگاه دیپلماسی در این زمینه محدودیت دارد، بخش فرهنگی باید فعالیت خود را در این زمینه گسترش دهد.
او معتقد است این روزها شاهد جریانی هستیم که از خارج کشور به آن پولپاشی میشود و به بحث تشکیلاتی ورود کردهاست، تجزیهطلبان داخلی پشت نقابهایی خود را پنهان کرده و با قرار دادن هویت ملی و مذهبی در مقابل هم تمام مؤلفههای تاریخ ایران را مورد هدف قرار دادهاند.
این جریان در پی تشکیل یک امت به ظاهر اسلامی است که هیچکدام از امامین انقلاب اسلامی به آن اعتقادی ندارند و هدفی جز تجزیه ایران و نابودی جمهوری اسلامی ایران ندارد.
راهحل در میان مردم است
برای پاسخ دادن به حملات فرهنگی و خنثی کردن جعلهای تاریخی، جزئیات بسیاری را باید در نظر گرفت. دکتر شیبانی به این نکته تأکید میکند و متذکر میشود دولت آذربایجان در این سالها به اقداماتی از جمله تحریف اسامی تاریخی و جغرافیایی، ممنوع کردن زبان فارسی و تغییر الفبا دست زدهاست و نتیجهگیری کرد: «در چنین شرایطی به نظر میرسد با روشهای کلاسیک به جایی نخواهیم رسید، ولی میتوانیم دست به یک سیاست فرهنگی مردممحور بزنیم، چراکه مردم باکو هنوز هویتی ایرانی دارند. گرچه سالها تلاش برای هویتزدایی ادامه داشتهاست اما مردم این کشور هنوز هم اصالت ایرانی دارند. بنابراین اگر گروههایی که در بطن و قلب انقلاب اسلامی در ایران پرورش پیدا کردهاند و به هویت ایرانی - اسلامی پایبند هستند، مراودات فرهنگی با مردم این کشور برقرار و ارتباطات را در سطح وسیع احیا کنند، نتایج خوبی خواهیم گرفت.»
او یکی از راههای احیای این روابط را بازکردن در دانشگاههای داخلی به روی جوانان منطقه شمالغرب میداند و میگوید: «من باور دارم اگر چند نسل دانشجو از این کشور در ایران تحصیل کند، همان نزدیکی که میان ایران و تاجیکها و افغانها وجود دارد، اتفاق خواهد افتاد.»
-
پادشاه سرزمین صورتها
-
کودک شو
-
عدالت فوتبال همین بود!
-
که آری شنیدم؛ تو پاسخ شنو!
-
برندگان جایزه مصطفی(ص) 2021 در یک نگاه
-
نترسیدن از مرگ ترسناک است
-
کیفرخواست برای تصمیمات آلوده
-
سریالها در تلویزیون «اوج»میگیرند
-
آسیبهای محرومیت غذایی
-
بهانههایی برای گرانفروشی
-
اقتصاد برجام محور ناکارآمد و شکست خورده
-
حزبا... لبنان چگونه پازل دشمنان را بر هم زد؟
-
راه و رسم همیشه در اوج بودن
-
اولیانوف: گفتوگو در بروکسل جایگزین مذاکرات وین نیست