گفتوگو با مرضیه جعفری، سرمربی تیم فوتبال خانخاتون بم:
برای ادای دین به بمیها بازگشتم
دو ماه مانده به آغاز سال ١۴٠٠ . خانم سرمربی و دخترانش به دنبال بردن هشتمین جام قهرمانیاند. به همین بهانه با هم گپ مفصلی میزنیم؛ از گذشته تا بهمن ١٣٩٩. از زمینی که لرزید، آواری که بر سر دختران مرضیه جعفری ریخت و آرزوهایی که در یک شب از سال ١٣٨٢ دفن شدند... و بعد داستان باز ایستادن او. گذر از اندوهی عمیق تا بازسازی روح و جسم دخترانی دیگر و تشکیل تیم جدید از دل ویرانههای غم، تا هفت بار قهرمانی و افتخارهای دیگر...20بهمن سال گذشته، این روایتها با عنوان «غم بزرگ، کار بزرگ» در جامجم منتشر شد. در همان روزهایی که خانم سرمربی به دنبال هشتمین جام قهرمانی بود... کسی چه میدانست، فردا که آفتاب طلوع کند، دنیا برای دیگری چه رنگی دارد؟ از خانه تا زمین فوتبال، از زمین فوتبال تا بیمارستان، از بیمارستان تا بیمارستانی دیگر و دوباره اندوه بزرگ... کسی چه میداند که فردا... این بار جام به سیرجان رفت. میگوید: «پسرم گفته بود؛ ناراحتم، مامان به خاطر بیماری من از قهرمانی دور شد و مردم بم جام را از دست دادند.» میگوید: «خودم هم فکر میکنم مردم شهرم سال گذشته قهرمانی را به خاطر من و شرایط خانوادهام از دست دادند. نتوانستم در بازیهای آخر، تیمام را همراهی کنم و باخت دادیم.» میگوید: «بارها به بازگشت فکر کردم. گاهی از نتوانستن و عدم تمرکز ترسیدم اما به خاطر پسرم آمدم. برای شادی روحش. از من خواسته بود.» میگوید: «آمدهام. برای ادای دین. نمیدانم چه پیش آید اما من همه تلاشم را خواهم کرد.»
خدا را شکر. حالا هم اتفاق خوبی افتاده. من هم از این صعود بسیار خوشحالم. اما به نظرم ادامه این مسیر، بیش از هر عامل و موضوعی به مسؤولان بستگی دارد. زنان را باید ببینند. باور کنند چه پتانسیلهایی وجود دارد. درک ارزش کار انجام شده، بسیار مهم است. در مجموع زنان حرفهای زیادی برای گفتن دارند، به شرطی که به آنها بها داده شود.
در ترکیب فعلی تیم ملی چند بازیکن از بم حضور دارند؟
5 بازیکن. بهناز طاهرخانی کاپیتان تیم، سمانه چهکندی، زهرا سربالی، سارا دیدار و عاطفه رمضانی.
از تمرینات و لیگ ١۴٠٠ چه خبر؟
طبق قرارهای قبلی، مسابقات باشگاهی از هفته اول آبان آغاز میشود. ما دو، سه بازیکن بومی داشتیم و حدود شش بازیکن هم اضافه میکنیم. البته به دلیل مصدومیت سرشین کمانگر، کوهستان خسروی و فروغ موری را هم در این فصل از دست دادهایم که به دنبال جایگزین هستیم. تمریناتمان از 24 مهر در ورزشگاه فجر شروع شده است.
امسال از شهرداری، به خانخاتون رسیدید. چطور شد که برای ماندن در فوتبال بم، شرط واگذاری تیم به بخش خصوصی را گذاشتید؟
دیگر نمیشد به روال گذشته پیش رفت. تیمهایی از باشگاههای صنعتی مانند سپاهان و ذوبآهن به فوتبال زنان وارد شدند. از مسؤولان خواستم، شرایط به گونهای باشد که بتوانیم رقابت نسبتا برابری داشته باشیم. شهرداری بم به عنوان یک ارگان دولتی، مشکلات زیادی برای تیمداری داشت. دکتر اسماعیلی، مدیرعامل مجتمع معدنی و فرآوری روی خانخاتون، سال ١٣٩٩ هم اسپانسر شهرداری بم بود. بعد از درخواست از او، با صحبتهای شهردار و فرماندار محترم و آگاهی از اینکه تیم ما چقدر برای مردم بم اهمیت دارد، حمایت از فوتبال دختران را رسما پذیرفت و انتقال از شهرداری به خانخاتون صورت گرفت.
تغییرات جدید چقدر در پرورش بازیکنان، حمایتها، نقل و انتقالات فصل جدید و قراردادها تأثیرگذار است؟
ما تا به حال شرایط ایجاد آکادمی نداشتیم اما خوشبختانه امکان آن فراهم شد. مشغول راهاندازی یک آکادمی فوتبال و تشکیل تیم دوم برای حمایت از تیم اول هستیم. خوابگاهی هم برای دختران شهرهای دیگر آماده شده تا با آسایش تمرینات خود را در بم دنبال کنند. تغییر نرخ قرارداد هم داریم که البته با رشدی منطقی افزایش پیدا میکند.
گفتید برای ادای دین به بم بازگشتید. در جریان اتفاق غمانگیزی که برای شما و خانواده پیش آمد هم، مردم شهرتان بسیار ابراز همدردی کردند. این ارتباط عاطفی میان شما، بازیکنان و مردم چطور شکل گرفته؟
مردم بم بعد از زلزله بسیار به هم نزدیکتر شدند. آنها همیشه به ما محبت دارند. بازیکنانم میدانند که با همه توانم برایشان تلاش میکنم، بنابراین با غم من، غمگین میشوند. مردم بم به دخترانم احترام میگذارند و دختران هم برای خوشحالی مردم و من در زمین از جان مایه میگذارند. این ارتباط عاطفی به همه ما انگیزه میدهد و من برای پاسخ به این عشق آمدهام.
دختران فوتبالیست با دست پر و مصمم به ایران بازگشتهاند تا آماده اولین حضور در جام ملتهای آسیا شوند. گلاره ناظمی هم در جامجهانی فوتسال مردان آخرین سوتهای قاطعانهاش را زده و با بازگشت همه این زنان سرشار از انگیزه، از چند روز دیگر کمکم تنور رقابتهای لیگ داغ میشود. در میان این خبرهای دلگرم کننده، مرضیه جعفری اما آرامآرام از اندوه میگذرد تا دوباره به دنبال کارهای بزرگ برود.
در این سالها، بارها معجزه را به چشم دیدم. سختیهای زیادی هم در زمینها و شهرهای مختلف کشیدیم. هر چه به دست آوردهایم، از دعای مردم بوده.
سال اول، اوضاع بسیار سختی داشتیم. در برف و باران، با مینیبوس از بم راهی ارومیه شدیم. وسط راه ماشین خراب شد. دخترها کنارم از سرما میلرزیدند و با یک گاز پیکنیکی خودشان را گرم میکردند. ساعت ۴ صبح به ارومیه رسیدیم. بازیکنانم با مشقت آماده شدند. ١٠ صبح، به زمین رفتیم. در چنین شرایطی برای اولینبار قهرمان شدیم...
سال ٩٢- ٩١ با انزلی رقابت نزدیکی داشتیم. شب پیش از دیدارمان، خبر دادند یکی از بهترین بازیکنان ما محروم است و دلیلش هم عنوان نشد. شبانه با آقای غضنفرآبادی، نماینده وقت بم در مجلس، تماس گرفتم. همانوقت پاسخگو بودند، پیگیری کردند و مشخص شد اشتباهی رخ داده و محرومیت بازیکن ما بخشیده شد. بارها تا مرز انحلال پیش رفتیم ولی هر دفعه به نوعی و با کمکها نجات پیدا کردیم.