این که دارم پیر میشم واقعی نیست...

بازخوانی 2 گفت‌وگوی روزنامه جام‌جم با زنده‌یاد کامبیز درم‌بخش

این که دارم پیر میشم واقعی نیست...

کرونا هنوز هم در ایران به اصطلاح گلچین می‌کند و آدم‌های ممتاز را از ما می‌گیرد. دیروز خبر درگذشت کامبیز درم‌بخش، کاریکاتوریست، متفاوت جامعه فرهنگی و هنری را شوکه کرد. درم‌بخش هنرمندی بود که با خطوط ساده حرف‌های مهمی را با مخاطب در میان می‌گذاشت. مهم‌تر از هنر او منش انسانی و اخلاق‌مداری درم‌بخش بود که زبانزد خاص و عام بود. بسیار نرم‌خوی و خوش‌اخلاق بود. هنرش ویژه بود و شاید عموم مردم با آن ارتباط برقرار نمی‌کردند اما خوش‌اخلاقی‌اش همه را مجذوب می‌کرد و همین منش و سبک زندگی و ارتباطی او بود که جوانان زیادی را به کاریکاتور علاقه‌مند کرد و در این مسیر قرار داد.کرونا 12 فروردین 99 به جان بردار مستندسازش ؛ کیومرث که مقیم پاریس بود هم زد و او را برد.کیومرث سه سال از کامبیز کوچک‌تر بود. زنده‌‌یاد کامبیز درم‌بخش متولد سال 1321 در شیراز بود و دیروز در بیمارستان آتیه از دنیا رفت. روزنامه جام‌جم در سال‌های 97 و 98 گفت‌وگوهای متفاوتی با این هنرمند منتشر کرده که بخش‌هایی از آنها را مرور می‌کنیم.

کافه میرداماد: پشت این خط‌های ساده، عمر من خوابیده
( 15 اردیبهشت 97 )
گفتید مردم از نظر اقتصادی شرایطی مناسب برای خرید کتاب ندارند در حالی که خیلی از مردم برای خرید تنقلات که حتی برای سلامت‌شان خوب نیست حاضرند هزینه کنند اما برای کتاب نه ! به نظرم تنگناهای اقتصادی دلیلی قانع‌کننده‌ برای پایین بودن سرانه مطالعه یا خرید کتاب نیست. شاید کتابخوانی و تاثیر مطالعه بر سبک زندگی و انتخاب‌های هوشمندانه و درست بیشتر باید فرهنگ‌سازی شود؟
چند سال قبل یکی از کتاب‌های من 5000 تومان قیمتش بود اما گفتند گران است ! مردم حاضر نیستند برای یک کتاب 5000 تومان هزینه کنند اما برای یک پیتزا 35 -30 هزار تومان هزینه می‌کنند. برای یک فنجان کافه گلاسه و کاپوچینو هم حاضرند بالای 20هزار تومان پول بدهند اما به کتاب که می‌رسد، 20هزار تومان خیلی گران است! البته گروهی هم هستند که به‌شدت کتابخوان هستند و از نان شب خود می‌زنند اما کتاب می‌خرند و می‌خوانند؛ البته این گروه تعدادشان خیلی کم است. همان طور که شما اشاره کردید باید برای کتابخوانی و مطالعه فرهنگ‌سازی جدی و فراگیر آغاز شود، هر چند فرآیندی زمانبر است و نمی‌توان انتظار داشت خیلی سریع جواب بدهد. به نظرم فرهنگ‌سازی باید از خانواده‌ها شروع شود و پدر و مادرها، فرزندان خود را با کتاب آشنا کنند. مدارس هم باید دست به کار شوند و توجه به کتابخوانی را در اولویت قرار دهند.کار ساده‌ای نیست و به برنامه‌ریزی درازمدت نیاز است. واقعا این‌طور نیست مثلا کلیدی را بزنی و همه کتابخوان شوند. واقعیت این است که کتاب برای ناشر و مولف هیچ سودی ندارد. ناشرها کار سختی دارند؛ کاغذ گران است و مالیات زیاد و پول نویسنده را هم باید پرداخت کنند که حدود 8 تا 10درصد قیمت روی جلد است که واقعا پولی نمی‌شود نویسنده روی آن حساب کند. برخی نویسنده‌های خوب هم هستند که مردم به آثارشان اقبال نشان می‌دهند اما تعدادی از آنها برای دریافت مجوز کتاب سال‌ها پشت در وزارت ارشاد می‌مانند و همین باعث می‌شود بی‌انگیزه شوند. این را هم اضافه کنم خرید کتاب آنقدر پایین است که تعدادی از نویسنده‌ها مثل خودم بعد از انتشار کتابشان، نصف بیشتر آن را خودشان می‌خرند و هدیه می‌دهند!‌ تنها چیزی که باعث می‌شود با همه این مصائب همچنان به چاپ کتاب مشتاق باشم، لذتی است که از این کار می‌برم وگرنه نه برای خودم و نه برای ناشرم به‌صرفه نیست.
  آثار شما، سبک خاص خودش را دارد که حتی بچه‌ها را هم جذب می‌کند؛ با چند خط ساده، موضوعی را روایت می‌کنید. به نظر می‌رسد اگر آثار شما در قالب کتاب وارد مدارس شود، باعث جذب دانش‌آموزان می‌شود.
پشت این آثار به نظر ساده، سال‌ها کار ، زحمت و عمر من خوابیده است. تعریف از خود نباشد اما در دنیا تعداد محدودی کاریکاتوریست هست که با چند خط ساده، مفهومی را بیان می‌کنند. رسیدن به این سادگی از پیچیدگی شروع شده است. این آثار برای بچه‌ها و نوجوانان هم جذاب است و مسلما اگر وارد کتاب‌های درسی شود، می‌تواند تاثیرگذار باشد.
بوغ اشغال:  کاریکاتوریستی که مردمی نباشه عاقبت‌به‌خیر نیست.(28‌شهریور 98)
کی وجدان کاریکاتوریست آسوده است؟موقعی که ببینه کارش مخاطبش رو پیداکرده و مخاطب ازش لذت‌برده.
یه روز فوق‌العاده برای کاریکاتوریست؟روزهاش ایده‌آل نیست.
ایده‌ای که کاریکاتورا رو رساتر می‌کنه؟رازش سال‌ها کار و زحمت و کوشش و عشقه به کار.
 راهکاری برای فزونی این عشق؟کارکردن، کار و کار.
 خالص به نظر شما چه رنگیه؟خالص به نظر من سیاه و سفیده.
با کدوم رنگا‌ رفاقت‌تون صمیمانه‌تره؟میرم طرف رنگ‌هایی که آروم‌تره آبی، آبی آسمونی، صورتی. رنگ‌هایی که بیشتر طبیعی هستن نه ساختگی.
چه وقت رنگ خاکستری همه چشم و منظره‌تون رو پرکرده؟ زمانی که بخوام یه داستان دردناکی رو القا بکنم.
 کدوم‌رنگ رو به نشانه کمال به کار بستین؟قرمز.
 تجلی محبت‌ و مهر با کدوم رنگ؟صورتی.
 با کدوم رنگ دلشکستگی‌هاتون رو منعکس‌کردین؟ تمام کارای من ثمره دلشکستگی‌هاست.
 با کدوم رنگ چنان میونه‌تون به‌هم‌خورده که مدتای طولانی در کاراتون پیداش نشده؟من معمولا رنگ سیاه کمتر مصرف می‌کنم، چون کار آدم با سیاه میره به طرفی که کثیف‌ بشه؛ تازگی و شفافیت رو از بین می‌بره، دوری‌می‌کنم مگه این که لازم‌بشه.
بعضی وقت‌ها عصبانی‌شدین از بدقلقی بعضی رنگا؟ بله، ولی همیشه سعی‌کردم اونا رو تحت کنترل در بیارم و رامشون کنم.
هنرتان رو غنی و سرشار کرده و می‌کنه؟ ایده‌هام، فکرام، نایابن... کمیابن.
حس شما از بدون شرح؟نام اولین‌کتاب من «بدون شرح» بود که سال۱۳۴۹ به وجود اومد وسال۱۳۵۲ چاپ‌شد. اون‌موقع خیلیا نمی‌دونستن اصل اصطلاح از مجلات و روزنامه‌های فرانسه اومده...
این روزها چه‌چیزی واقعا بدون شرحه؟خیلی چیزها. کافیه برین توی خیابون و ببینین.
نقطه اصلی کارهای شما؟ طرفِ مردم‌بودن و انسان‌دوستیه.
 انسان آثارتون دنبال انسانیه که اون رو بفهمه یا به اون بفهمونه؟بیشتر وظیفه‌اش اینه که بفهمونه.
عاقبت‌به‌خیری کاریکاتوریست در چیه، به چیه؟کاریکاتوریستی که با مردم نباشه عاقبت‌به‌خیر نیست.
کدوم واقعیت دیگه برای شما واقعی نیست؟این که دارم پیر میشم واقعی نیست برام.
اگه رنگا شما رو دعا کنن چی میگن؟خدای من کامبیزو نگهدار.




نرم بود مانند خطوطی که می‌کشید
احمد عربانی در مجله توفیق با مرحوم درم‌بخش آشنا شده و سال‌های زیادی با او همکار بوده.عربانی درباره منش رفتاری و اخلاق درم‌بخش می‌گوید: یکی از آرام‌ترین انسان‌هایی بود که می‌شناختم.در چند نشریه با ایشان همکار بودم و میزمان کنار هم بود.هرگز عصبانیت او را ندیدم.آرام حرف می‌زد و رفتارش هم بسیار آرام بود.تندیس آرامش بود.بسیار خوش‌برخورد بود و به جوانان احترام می‌گذاشت و اگر جوان علاقه‌مندی از او سوالی می‌کرد و راهنمایی می‌خواست، دریغ نمی‌کرد که همه دانشش را در اختیار او بگذارد.بار اول که به مجله توفیق رفتم، ایشان را دیدم چنان خوب و خوش‌اخلاق با من رفتار کرد که هرگز فراموش نخواهم کرد.آقای درم‌بخش استاد استفاده از خطوط ساده برای بیان حرف‌های حتی پیچیده بود.کارش را با روزنامه‌ها و نشریاتی مانند سپید و سیاه و توفیق شروع کرده بود و در کاریکاتور روزنامه‌ای استاد و صاحب سبک بود.بعد از این که به آلمان رفت و چند سالی مقیم آنجا بود، سبک کارش را تغییر داد و در آن شیوه هم استاد شد.بعد از برگشت به ایران همین سبک را در نشریات ادامه داد و نمایشگاه‌های زیادی برپا کرد و کتاب‌های زیادی هم برپایه کاریکاتور منتشر شد.کتاب‌هایش همه سنین را پوشش می‌داد و از کودک تا بزرگسال با آثار او ارتباط برقرار می‌کردند.بسیار متاسفم که چنین آدم خلاق و نازنینی را از دست دادیم.خطوط او ساده و در عین‌حال بسیار هنرمندانه و متفاوت بود.او در اوج پختگی و خلاقیت از این دنیا رفت.روحش شاد.