تبلیغات هست اما کم است

تبلیغات هست اما کم است


  تا بوده، عکس بازیگر و فوتبالیست و گاهی کشتی‌گیرها رفته روی بیلبوردهای شهری؛ گاهی برای تجلیل گاهی هم برای تبلیغ اما برای اولین بار، این روزها همزمان با هفته کتاب و کتابخوانی تصویر نویسندگان نامدار و رمان‌ها و داستان‌های معروفشان سر از بیلبوردهای شهری در آورده است.
بزرگ علوی، جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، مهدی آذریزدی، سهراب سپهری، حسین پناهی،‌ قیصر امین‌پور، ابوالفضل زرویی نصرآباد، محمد صالح علا، بلقیس سلیمانی، رضا امیرخانی، سیدمهدی شجاعی، شکوه قاسم‌نیا، طاهره صفارزاده، شهید سیدمرتضی آوینی، هوشنگ مرادی‌کرمانی، مصطفی مستور و برخی دیگر از نویسندگان به همراه تصویرکتاب‌هایشان‌ در بیلبوردهای سراسر پایتخت اکران شده‌اند.
سازمان زیبا‌سازی شهرداری تهران،  احتمالا کمی مانده به هفته کتاب، این بیلبوردها را تدارک دیده است؛ اقدامی که دیدن نیمه پر لیوان، قدرشناسی و رضایتمندی را واجب می‌کند. به هر حال در شرایطی که نویسنده‌ها در بهترین حالت در نشست‌های ادبی یا مراسم رونمایی آثارشان، رخ می‌نمایند و بیلبوردهای شهری تا امروز جایی برای معرفی نویسندگان نبوده، باید خرسند بود که سازمان زیبا‌سازی شهرداری تهران برای مدتی بیلبوردهای پایتخت را به تصویر نویسندگان و آثارشان اختصاص داده و این اقدام را باید به فال نیک گرفت. شاید این شروع اتفاقات دیگری در جهت معرفی نویسندگان و مواجهه با آنها به مثابه سلبریتی یا چهره‌های مرجع باشد و فرصتی فراهم کند در آینده به منظور ترویج کتاب و کتابخوانی، به موازات تاکید روی کتاب‌ها‌، روی نویسندگان و پدید‌آورندگان هم تمرکز شود.
بعد از همه قدرشناسی‌ها و خرسند شدن‌ها، بد نیست به این فکر کنیم که تصویر نویسندگان و آثارشان روی بیلبوردهای شهری، در طول یک هفته چقدر می‌تواند موثر باشد؟ بیلبوردهای شهری به عنوان رسانه چقدر در معرفی نویسندگان و ترویج کتابخوانی می‌توانند موثر باشند؟ البته که این بیلبوردها بدون تردید از جملات انگیزشی درباره کتابخوانی موثرتر هستند اما شاید بهتر می‌بود همزمان با این اقدام سازمان زیباسازی در یک هم‌افزایی هدفمند در هفته کتاب، همزمان رسانه‌های دیگر هم برنامه‌هایی برای معرفی نویسندگان ایرانی و آثارشان به مردم تدارک می‌دیدند. تصور کنید همزمان با اکران این تصاویر روی بیلبوردهای شهری، تعداد قابل اعتنایی محتوای صوتی و تصویری در ارتباط با خود نویسندگان یا آثارشان تولید و در فضای مجازی منتشر می‌شد، رادیو و تلویزیون هم سراغ این نویسندگان می‌رفت و برخی آثارشان را به مخاطبان معرفی می‌کرد و نویسنده‌ها، مترجم‌ها و ناشرها برای یک هفته می‌شدند گل‌های سرسبد رسانه‌ها.
بدون تردید انسان امروز بیشتر از هر زمان دیگری به محصولات فرهنگی و سرگرمی دسترسی دارد؛ فیلم، سریال، پادکست، انیمیشن، ویدئو و بازی به وفور در دسترس قرار دارد و در این کمیت انبوه، برای نجات کتاب از مهجور ماندن، راهی نمی‌ماند جز یک اراده بزرگ و تلاش جمعی، برنامه‌ریزی شده، هدفمند و همه‌جانبه؛ اتفاقی که با رفت و آمد مدیران و مسؤولان نهادهای فرهنگی به سادگی میسر نمی‌شود اما اگر اتفاق بیفتد، حتما موثر خواهدبود.