مواجهه با اروپای‌متوهم، دیپلماسی فعال می‌طلبد

اختلال گسترده سیستم شناختی اروپا در مقابل اتفاقات ایران

مواجهه با اروپای‌متوهم، دیپلماسی فعال می‌طلبد

تروئیکای اروپا یعنی مشخصا انگلیس، فرانسه و آلمان دیگر رسما کت دیپلماسی را از تن درآورده‌، ژست‌های کرواتی و متمدنانه را کنار گذاشته و با بازگشت به روحیه واقعی خود، حالا بدون رتوش‌ترین مواضع ضدایرانی را می‌گیرند؛ تغییری که به‌وضوح ناشی از اشتباهات راهبردی و محاسباتی اروپا درباره اتفاقات اخیر ایران بوده و حسابی آنها را دچار توهم کرده است. هرچند که دوباره مثل ماجرای بازگشت سفرای اروپایی در سال 1992، چیزی از این آتش التهابات دست‌شان را نمی‌گیرد و اصطلاحا دوباره باید به تنظیمات کارخانه بازگردند اما فعلا عقلانیت بین‌المللی و نگاه دیپلماتیک را تعطیل کرده، ذیل عقلانیت برساخته رسانه‌ای، بیانیه ضدایرانی می‌دهند و در امور کشورمان دخالت می‌کنند و تحریم را علیه ایران به میدان می‌کشانند.

همین قرار گرفتن در چارچوب تحلیل‌های رسانه‌ای برساخته و غیرواقع‌گرا، سطح مقامات اروپا را به‌شدت تنزل داده است. اروپایی که در همین یک سال اخیر و حداقل از مارس 2022 تلاش می‌کرد با واسطه‌گری یا به‌نحوی با وساطت مثبت بین ایران و آمریکا، هرچه سریع‌تر توافق را به نتیجه برساند یا حتی تلاش می‌کرد اگر قطعنامه‌ای در آژانس صادر می‌شود به‌نحوی باشد که به شورای امنیت نرود یا به صورت اجرایی اقدامی نشود که بر توافق سایه بیندازد و آن را برهم بزند چراکه نمی‌خواست روابط ایران و اروپا تیره شود. 

 اشتباهات محاسباتی اروپا
اما در حال حاضر به نظر می‌رسد دستگاه شناختی و محاسباتی اتحادیه اروپا نسبت به مسأله ایران تغییرات مهم و عجیبی داشته و آنها را وارد فاز دیگری کرده است، شاید ابتدای این زاویه اروپا به پاسخ ایران به آمریکا بازگردد. 
​​​​​​​
1- بعد از این‌که ایران پاسخ نامه آمریکا را داد، جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا احساس ضعف کرد، به‌ویژه این‌که ایران بستن پرونده خود را در آژانس مطرح کرد و از همان مقطع به‌تدریج اروپایی‌هایی شروع به خواندن آیه یأس کردند و در عین حال این رویکرد با شروع ناآرامی‌های داخلی ایران همراه شد.
​​​​​​​
2- بعد از شروع وقایع داخلی کشورمان، چند موضوع دستگاه محاسباتی غرب را به نوعی دچار مشکل کرد؛ به طور مثال تجمعاتی که توسط گروهک‌های تروریستی و ضدانقلاب پناهنده در این کشورها با حضور کمتر از 2 درصدی ایرانیان خارج از کشور به‌ویژه در برلین برگزار شد، برخی دولت‌های اروپایی احساس کردند که نمی‌توانند در برابر وقایع ایران، موضع قبلی را داشته باشند.

3- از سوی دیگر اروپایی‌ها با مقدمه‌ای که بعد از آن نامه ایران برای‌شان فراهم شده بود، به‌تدریج شروع به فاصله نسبت به موضع قبلی خود کردند و بعد از کانادا و آمریکا، اروپا هم تصور کرد که باید موضعش را تغییر دهد. بنابراین ابتدا آلمانی‌ها بعد از تجمع برلین و بالا رفتن ده‌ها پرچم تجزیه‌طلب از بقیه کشورهای اروپایی پیش افتادند و حتی وزیر خارجه و صدراعظم این کشور موضع‌گیری‌های تندی را علیه ایران اتخاذ کردند. 

4- البته توهمات اروپا فقط محدود به همین موضوع نبود بلکه داستان‌سرایی درباره تحویل پهپادهای نظامی توسط ایران به روسیه برای استفاده در جنگ علیه اوکراین، بیش از گذشته توسط آنها بزرگنمایی و مطرح شده و همین اتفاق هم به موضع‌گیری‌های تند آنها علیه ایران شدت داد. نهایتا اروپا تصمیم گرفت اصول دیپلماسی و آداب دیپلماتیک را کنار بگذارد. 

5- ما در این مدت شاهد بودیم که اروپا چطور از تندروی‌های آلمان به اقدام سطح پایین فرانسه رسید و مکرون، رئیس‌جمهور این کشور با چند زن همراه مسیح علینژاد خبرنگار صدای آمریکا در کاخ الیزه به اسم انقلاب زنان در ایران دیدار کرد و از آشوب‌های ایران به اسم انقلاب زنانه نام برد! که همین یک فکت به تنهایی نشان می‌دهد رئیس‌جمهور کشوری که تاریخ کشورش به انقلاب فرانسه مشهور است، هیچ درک و فهمی از مختصات یک انقلاب ندارد یا حداقل در این زمینه تجاهل می‌کند. بنابراین این حرکت هم از لحاظ دیپلماسی یک اقدام بسیار تند تلقی می‌شد که توسط شخصی مانند مکرون که حتی تا قبل از این به دنبال میانجیگری بین ایران و آمریکا بود، رخ داد. 

6- فشار این جنگ هیبریدی فقط متوجه ایران نبود بلکه به دلیل فشار شخصیت‌های مجازی، هالیوودی و سلبریتی در جریان این جنگ جهانی علیه ایران، اتحادیه اروپا از ادامه مسیر قبلی خود به نوعی ترسید و سبب شد آنها وارد کانال لفاظی شده و در موضعگیری‌های خود، آداب دیپلماتیک و اصول دیپلماسی را کنار بگذرند و عملا آینده را نادیده بگیرند. 

 لزوم عملکرد فعالانه‌تر دستگاه دیپلماسی
بنابراین در حال حاضر به نقطه‌ای رسیده‌ایم که بین ایران و اتحادیه اروپا این شکاف‌ها ایجاد شده است. در حالی که دستگاه دیپلماسی باید فعالانه‌تر در این حوزه کار می‌کرد و با فعال‌تر شدن سفیر و رایزنان ایران در کشورهای غربی از حالت انفعالی خارج می‌شد، مسیر رایزنی و گفت‌وگو را برای تشریح واقعیت میدانی این اتفاقات در پیش می‌گرفت و اجازه نمی‌داد توهمات غرب اینگونه وسیع عمل کند.

تبادل مستمر پیام ایران و آمریکا و نیاز بایدن به توافق 
هرچند کشورهای اروپایی، گفت‌وگوها را بعد از نامه آخر ایران به نوعی به تعویق انداختند چراکه احساس می‌کردند نمی‌توانند در یکی دوماه مانده تا انتخابات کنگره آن را به سرانجام برسانند اما وضعیت نیازمندی آمریکا به توافق فرق داشت و باتوجه به این‌که در رالی انتخابات آمریکا، دموکرات‌ها به‌شدت تحت فشار لابی‌های صهیونیستی و جمهوریخواهان قرار داشتند، آن را به روزهای پساانتخاباتی آمریکا موکول کردند اما بعد از ناآرامی‌های ایران و بزرگنمایی و دروغ‌بافی درخصوص پهپادهای ایرانی، به این جمع‌بندی رسیدند که ایران در موضع ضعف قرار دارد و آنها هم با همین توهم مدعی شدند که آمریکا دیگر به دنبال توافق با ایران نیست!  درحالی که همین دیروز حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه کشورمان اعلام کرد که ما به‌طور مستمر پیام‌های‌مان با طرف آمریکایی تبادل می‌شود، آخرین تبادل پیام‌مان در 72 ساعت گذشته انجام شده است. آمریکایی‌ها از طریق برخی از وزرای خارجه پیام‌هایی می‌دهند که برای برجام عجله و شتاب دارند اما وقتی با رسانه‌ها مصاحبه می‌کنند، می‌گویند «برجام اولویت ما نیست» و به تحریکات و حمایت از اغتشاشات اشاره می‌کنند. اشاره وزیر خارجه به رابرت مالی بود که مدعی چنین رویکردی شده بود.  البته با توجه به این‌که ترامپ هم برای انتخابات یک‌سال و نیم بعدی ریاست جمهوری در این کشور اعلام کاندیداتوری کرده است، بنابراین دموکرات‌های آمریکایی به‌وضوح می‌خواهند که این توافق امضا شود، البته نه با این ادبیات بلکه در رالی انتخاباتی مدعی می‌شوند ما اجازه ندادیم که ایران به بمب اتمی دست یابد. در عین‌حال هم نمی‌خواهند امتیازی ارائه دهند و به چارچوب وظایف برجامی بازگردند.

امین صبحی - دبیرگروه سیاسی