تسخیر دیوار چین به دست «جومونگ»

موج کره‌ای چگونه راه افتاد و به کجا می‌رود؟

تسخیر دیوار چین به دست «جومونگ»

درباره پدیده موسوم به «موج کره‌ای» به‌عنوان پدیده‌ای جهانی که فرهنگ را در گستره همه جهان تحت تاثیر قرار داده است، بسیار می‌شود گفت.  این پدیده، از یک‌سو به‌عنوان نمونه‌ای موفق از نقش فرهنگ در رشد و توسعه اقتصادی و معرفی یک کشور به همه جهان قابل بررسی است و از سوی دیگر به‌عنوان نمونه‌ای از تاثیرپذیری جوامع امروزی از فرهنگ‌های وارداتی. این پدیده که امروز بر عادات و سبک زندگی نسل جوان و نوجوان در همه جای جهان ازجمله کشور ما تأثیر گذاشته، شایسته شناخت و بررسی عمیق‌تر و دقیق‌تری است. ما در این نوشتار قصد داریم به نقش موج کره‌ای از طریق صادرات فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی بپردازیم و در مطلبی دیگر به این پدیده از طریق ادبیات و موسیقی. تجربه کره در صادرات فرهنگی خود می‌تواند نمونه‌ای برای مسئولان فرهنگی کشور ما هم باشد که با وجود داشتن پتانسیل‌های فرهنگی بسیار بیشتر، در معرفی فرهنگ ایرانی و اسلامی‌ و نمادهای آن در جهان، کامیاب نبوده‌اند.

نخبگان کره‌ای در دهه1950 به یک نظریه کلی برای برنامه‌ریزی جهت توسعه 40ساله کشورشان رسیدند. آنها با توجه به این‌که قدرت سخت این کشور در منطقه شبه‌جزیره کره با توجه به حضور ژاپن و چین و به خصوص رقیب جنگجویی چون کره‌شمالی همیشه در موضع ضعف است، راهبرد قدرت‌نرم را برای خود برگزیدند تا از این طریق کشور خود را به یک قدرت منطقه‌ای و نیز کشوری موثر و مهم در جهان تبدیل کنند. برگزاری المپیک1988 سئول و بازی‌های جام‌جهانی سال2002 به‌عنوان راه‌هایی موثر و رویدادهایی در سطح جهانی برای معرفی این کشور به سطح جهان از همین راهبرد برخاسته بود اما مهم‌ترین اقدام در این راستا، راه‌اندازی همان پدیده فرهنگی مستمر موسوم به موج‌کره‌ای بود که هم اهداف فرهنگی و هم اهداف اقتصادی را دنبال می‌کرد. سیاسـتگذاری صنایع فرهنگــی در کـره متمرکــز و در دســتان دولـت اسـت امـا سیاسـتمداران کـره‌ای پس از روبه‌رو شدن با یک بحـران مالـی بزرگ از اواخر دهه 90 تفکـر بـازار آزاد را در اقتصاد وارد کردند .رضا عزیزی در مقاله‌ای تحلیلی به مقایسه سیاست‌های صنایع فرهنگی آمریکا و کره‌جنوبی پرداخته و به این نکته اشاره می‌کند که دولت کره از طریق توسعه موج کره‌ای توانسـت صـادرات محصولات خـود را چنـدبرابـر و درآمد زیادی کسـب کند. دولت کره توانست بـا حمایت از این جریان فرهنگی، کشور خود را به‌عنوان کشوری پیشرفته، صنعتی و متمـدن نشان دهــد و از ایــن طریق راه خود را بــه بازارهای مختلف و متعدد منطقه‌ای و جهانی باز کند اما باید توجه داشت که همه این اتفاقات در سایه حمایت آمریکا روی داد.
اسـتقبال جهانی از موج کره‌ای، به‌دلیل این است که سیاسـت‌های کره‌جنوبی همسو با فضای هژمونیک سرمایه بـر پایه هنجارهای نئولیبرالیسـم است. ضمن این‌که قدرت‌گرفتن موج‌کره‌ای موسوم بــه Hallyu برای چین و ژاپن یک تهدیـد فرهنگی جدی محسوب می‌شود و حداقل در مورد چین، نظام سرمایه‌داری از این‌که یک کشور معتقد به ارزش‌های لیبرال‌دموکراسی بتواند به دیوارهای قدرت بزرگ و مخالفی چون چین نفوذ کند، استقبال می‌کند. در این میان باید به یاد داشت کره‌جنوبی در بحران‌هایی چون کره‌شمالی و تایوان نیز درگیر است و به‌عنوان متحد آمریکا نقش بازی می‌کند. به‌همین‌دلیل قدرت‌گرفتن فرهنگی یک کشور در منطقه شرق آسیا که ارزش‌های فرهنگی و سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای خود را منطبـق بر ارزش‌های آمریکایی تعریف می‌کند، در نهایت به سود سرمایه‌سالاری جهانی است. اتفاقا این به نفع اردوگاه فرهنگی غرب است که همه جهان تصویری از کشـوری آرام، پیشرفته و شاد از مهم‌ترین متحدان آمریکا و غرب در یکی از بحرانی‌ترین مناطق رویارویی غرب با بازماندگان اردوگاه کمونیسم داشته باشند.

اول داخل، بعد خارج
مــوج‌کـره‌ای به‌عنوان یک پروژه دولت‌ساخته، مورد حمایت نهادهای حکومتی کره ازجمله وزارت فرهنگ، ورزش و گردشگری و وزارت امور خارجه این کشور است. در این کشور بنیاد پخش تولیدات رادیو - تلویزیونی فرهنگ، تنها نهاد رسمی ‌در حـوزه اشاعه و انتشار محتوای فرهنگی از طریق شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی و خدمــات برخط است و به‌همین‌دلیل اعمال سیاست‌های از بالا به پایین در حوزه فرهنگی کره در دهه‌های اخیر ممکن بوده است. به یاد داشته باشیم که سود اقتصادی کره درموج کره‌ای از تولید انبوه و قیمت پایین آنها شروع شد. آنها رقیبی جدی برای رقبای منطقه‌ای خود شدند. کره‌ای‌ها در ابتدای قرن جدید، فیلم‌های‌شان را با یک‌چهارم قیمت فیلم‌های ژاپنی و یک‌دهم فیلم‌های هنگ‌کنگی عرضه کردند و این کشور به‌سرعت به تولیدکننده اول محصولات فرهنگی در منطقه شرق آسیا تبدیل شد؛ اتفاقی که اعتراض و خشم برخی کشورهای منطقه را هم به دنبال داشت تا جایی که دولت ویتنام رسما به عدم توازن در پخش فیلم‌های ویتنامی‌ و کره‌ای در دو کشور اعتراض کرد. کره‌ای‌ها در ابتدای قرن اخیر به صادرات محصولات فرهنگی خود شتاب بخشیدند و درحالی‌که واردات فیلم‌های تلویزیونی و عمدتا آمریکایی در این کشور طی چندین سال تقریبا ثابت مانده بود، صادرات برنامه‌های تلویزیونی این کشور در هفت سال ابتدایی قرن بیست‌ویکم 12برابر شده بود.
کره‌ای‌ها در دهـه 1990،امتیازهایی مانند حمایت‌های مالی بــرای تولیــد محصول و تسهیل فروش در بازارهای بین‌المللی به جلـب مخاطب و فـروش محصولات فرهنگی روی آوردند و زمانی که برآوردها نشان داد فرهنگ ملی کره‌جنوبی در خارج به اندازه لازم گسترش یافته و مـردم دیگـر کشـورها برای محصولات غیرفرهنگی این کشور مانند فناوری‌های الکترونیکــی، غــذا، پوشــاک و ... تقاضای زیادی دارند، تبدیل شدن به قدرت اول فرهنگی منطقـه آسـیا ــ پاسـیفیک را هدف‌گذاری کردند. در این زمان بود که کلاس‌ها و موسسات آموزشی برای آموزش فرهنگ و زبان کره‌ای در دستور کار قرار گرفت و بعد از این مرحله، هدفگذاری در سطح جهانی را در دستور کار قرار دادند. 
ابتدا دولت کره، از سیاست حمایت از تولیدات داخلی شروع کرد و بر این اساس شـبکه‌های پخش تلویزیونی داخلی ملزم شدند حداقـل 80 درصد برنامه‌های تولید داخل را پخش کنند. این کار هم باعث قدرت گرفتن شرکت‌های داخلی شد و هم کیفیـت تولیدات را بالا برد. پس از آن، دولت کره‌جنوبی برای این‌که نداشتن رقیب، باعث ایجاد انحصار و افت کیفیت تولیدات داخلی نشود، این الزام را برداشت. در این زمان بود که کره‌ای‌ها حتی در صنایعی که توان رقابت را به‌صورت سنتی نداشتند، دست به کار تولید محصولات فرهنگی شدند. برای نمونه در صنعــت بازی‌های رایانه‌ای که رقبای قدرتمندی چون آمریکا و ژاپن عمده بازار را تصرف کرده بودند، کره‌ای‌ها از بازی‌های ساده موبایـلی شروع کردند و بعد از این‌که بازار داخلی تقویت شد به فکر گرفتن سهمی‌مشخص از بازار بازی‌های رایانه‌ای حرکت کردند.
دولـت کره در تمام این مراحل همزمان تبلیغات گسترده در مورد موج کره‌ای، تنوع و جذابیت محصولات فرهنگی و آموزش نیروی انسانی جدید را در دستور کار داشت.
نهادهای دولتی و خصوصی متعـددی تاسـیس شدند که هـرکـدام وظیفـه خاصی به‌عهده گرفتنـد؛ نهادهایی برای تنظیم راهبردهـای اصلی، نهادهایی برای اجرای این سیاست‌های کلی، رصد بازار و پیش بینی رفتار مخاطبان و نیز نهادهایی برای تولید محتوا اما باید دانست که اصل اساسی، جلب حداکثر میزان حمایت و رضایت مشتری است به همین دلیل محصولات موج کره‌ای براساس تنوع سلایق مخاطبان در نقاط مختلف جهان ساخته می‌شود و اگر جایی میان سـلیقه مخاطب و فرهنگ ملی تناقضی وجود داشت، آنچه قربانی می‌شود، فرهنگ و سنت‌های کره‌ای است.

پدیده ای جهانی به نام جومونگ
در اینجا به دو سه نمونه از محصولات فرهنگی سریالی کره اشاره می‌کنیم. سریال تاریخی افسانه جومونگ از سال 2006 به 10 کشور جهان از جمله ایران فروخته شد؛ سریالی که زندگی موسس سلسله گگوریئو در 37 سال پیش از میلاد مسیح را به تصویر کشیده است. این سریال فقط در طول 9 ماه، 49 میلیون دلار برای کره درآمدزایی کرده است.
گزارش‌ها نشان می‌دهد پس از پخش دو سری از سریال کره‌ای سونات زمستانی در ژاپن، ژاپنی‌ها نیمی‌از جهانگردانی را تشکیل می‌دادند که به کره می‌رفتند، همین تاثیر درباره چین هم گزارش شده و برخی سریال‌های تلویزیونی کره‌ای در چین به حدی محبوب است که شخصیت‌های سیاسی چینی در سخنرانی‌های‌شان از آنها نام می‌برند. 
این موفقیت بزرگی برای کره است، چراکه کره بخش بزرگی از تاریخ خود را در سایه هراس از سلطه چین به سر برده و در دوره‌های مختلف این کشور، عملا یا مستعمره یا خراج‌دهنده چینی‌ها بوده است. در دوران جنگ کره در دهه 50 میلادی نیز، حمایت چین از بخش شمالی کره، باعث مرگ بسیاری از شهروندان کره‌جنوبی شد و به همین دلیل تاریخ سازی و ایجاد یک هویت تاریخی و فرهنگی مستقل برای کره در برابر رقبای منطقه‌ای‌اش مانند چین و ژاپن یک اولویت اساسی است که به لطف سریال‌هایی مانند افسانه جومونگ محقق شد اما صنعت سریال‌سازی کره، تنها اهداف هویتی و تاریخی را دنبال نمی‌کند.سریال‌سازی در کره، بخشی از راهبرد نفوذ اقتصادی هم هست. کره‌ای‌ها با ایجاد حس مثبت نسبت به خود و مردمان‌شان، فتح بازارهای مالی جهانی را هم در نظر دارند. جالب است بدانید صعود چشمگیر واردات ایران از کره در همان زمان‌هایی بوده که موج کره‌ای جومونگ در ایران همه‌گیر شده بود.
تحولات اقتصادی در کره که به روی آوردن هرچه بیشتر به اقتصاد بازار و تغییرات ساختاری در جامعه کـره و تبدیـل آن از جامعـه روسـتایی و سنتی بـه جامعه‌ای شهری و مدرن منجر شد، در صنعت ساخت سریال و سوژه‌یابی برای تولیدات آن تاثیرگذار بود.
اهداف اقتصادی در تولید درام‌های کره‌ای چه درام‌های تاریخی و چه درام‌های معاصر، نقش برجسته‌ای دارد و این اهداف فقط برای خارج از کشور طراحی نشده است. به عنوان مثال می‌توان از سریال تلویزیونی استارت‌آپ (محصول 2020) نام برد که داستان یک دختر کره‌ای به نام «سئو دال می‌( با بازی به سوجی)» را روایت می‌کند، او دانش‌آموزی است که نیمه‌وقت کار می‌کند و آرزو دارد شبیه استیو جابز در کسب ‌و کار خود موفق شود.
او برای موفقیت در این کار به یک سرمایه بزرگ نیاز دارد و دراین میان با جوانی کارآفرین به نام ‌هان جی پیونگ(با بازی نام دا روم) آشنا می‌شود که ویژگی‌های رهبری، خطرپذیری و هوشمندی ردارد. آشنایی این دو و مشکلاتی که بر سر راه تاسیس این کسب و کار وجود دارد، داستان این سریال را پیش می‌برد. 

کارآفرینی عاشقانه
سریال استارت‌آپ نخست برای مردم کره پخش و در این کشور محبوب شد. جوانان کره‌ای که خود با چالش میان سنت‌های فرهنگی کره‌ای و سبک زندگی در حال توسعه درگیرند، آینه‌ای از خود را در این سریال دیدند و به صورت غیرمستقیم درباره روحیه جنگجو و اهمیت داشتن ایده‌های بزرگ اقتصادی و راه‌های پولدار شدن و دستیابی به یک زندگی مرفه در قالب یک درام عاشقانه آموزش دیدند. اما همان زمانی که سریال ساخته می‌شد، نگاه به بیرون هم در تولیدش وجود داشت. بعد از توفیق سریال در جذب مخاطب کره‌ای، نتفلیکس این سریال را برای پخش جهانی خرید. سریالی که در آن، نشانه گذاری‌های آشکاری برای ترغیب مردم به ستایش فرهنگ کره‌ای و مسافرت به این کشور به عنوان گردشگر وجود دارد.
برای مثال یکی از لوکیشن‌های اصلی این سریال، مکانی در جزیره نودول است که نمونه کره‌ای دره سیلیکون محسوب می‌شود. این مکان جایی است که نمایشگاه‌های هنری و کنسرت‌های موسیقی در تعطیلات آخر هفته و تعطیلات ملی در آن برگزار می‌شود. تماشای لوکیشن‌های سریال در این جزیره، امروزه به یکی از جاذبه‌های گردشگری آن درآمده‌است.
یکی دیگر از لوکیشن‌های اصلی این سریال پارک ‌هان‌گانگ یئودوی سئول است، مکانی که معمولا مردم سئول برای ورزش، پیک‌نیک، حضور در برنامه‌های موسیقی، قدم زدن در کنار رودخانه‌ هان و تماشای نمایش فواره‌ها به آن می‌روند. این پارک هم امروز، به‌ خاطر تماشای سریال یاد شده، محبوبیت زیادی بین گردشگران خارجی پیدا کرده‌است. 
همچنان که می‌بینیم، سریال‌های کره‌ای، هم برای ایجاد حس وطن‌دوستی، هویت ملی و تلاش برای رونق اقتصادی بیشتر در داخل کشور، طراحی و ساخته شده‌اند و هم برای این‌که در خارج از کشور، حس همدلی نسبت به کره و مردمش و احساس نیاز به دیدن جاذبه‌های گردشگری این کشور را ایجاد کند. باید این نکته را هم اضافه کنیم که کره دارای میراث فرهنگی طولانی و آثار تاریخی و باستانی فراوانی است به گونه‌ای که با داشتن 19 میراث‌فرهنگی ناملموس یونسکو و داشتن 12 سایت میراث‌جهانی، سومین کشور از لحاظ میراث فرهنگی در جهان است. 

انتقاد نرم از سرمایه‌داری
همان‌طور که گفتیم، موج کره‌ای بر اساس خواست و سلیقه مخاطب شکل گرفت و پیش رفت. محدود ماندن در حوزه تولید سریال‌های تاریخی و عاشقانه، می‌تواند به معنای از دست دادن بخش بزرگی از مخاطبان جهان باشد که به دنبال ژانرهای مختلف و داستان‌های پرکشش هستند و از امکانات پخش برخط بهره‌مندند. 
دنیای تولید و سریال دگرگون شده‌است و دیگر معیارهای قرن بیستم یا اوایل قرن بیست و یکم درباره آن کارساز نیست. سینما و صنعت سرگرمی‌سازی کره با همین معیارها، خود را بازسازی کرد و «بازی مرکب» نتیجه این بازسازی و درک موقعیت جهان امروز در صنعت سریال‌سازی بود. 
موفقیت بی‌نظیر این سریال و تبدیل شدن به پربیننده‌ترین سریال نتفلکیس، صحنه‌ای دیگر از موفقیت جهانی صنعت فیلم و سریال کره را رقم زد. بازی مرکب را یک کارگردان کره‌ای به نام هوانگ دونگ-هیوک نوشت و ساخت. 
او تحت تاثیر بحران اقتصادی جهانی در ۲۰۰۸ این اثر را نوشت و بعد از چند بار ناکامی‌در پیدا کردن تهیه‌کننده، پیشنهاد نتفلیکس را دریافت کرد. او خود گفته‌است: «تمایل داشتم داستانی بنویسم که کنایه و حکایتی از جامعه سرمایه‌داری مدرن باشد، چیزی که رقابت بسیار شدیدی را به تصویر کشد، تا حدی شبیه رقابت شدید‌زندگی.»
پخش بازی مرکب، چنان موفقیتی را برای او به همراه آورد که برای ساخت قسمت‌های بعدی‌اش مجاب‌شد.
 اما به راستی چرا کره‌جنوبی به عنوان یک کشور با اقتصاد بازار آزاد و در اردوگاه سرمایه‌داری باید سریالی بسازد که محوریت داستان آن بر نقد جامعه سرمایه‌سالار و پول‌محور است که در آن طبقه صاحب سرمایه، انسان‌های دیگر را کالای مصرفی خود کرده‌اند. 
در این سریال می‌توان رد پای آموزه‌های منتقدان سرسخت سرمایه‌داری چون پیروان مارکس و روشنفکران مکتب فرانکفورت را دید که معتقد بودند کاپیتالیسم انسان‌ها را به توده‌هایی بدون ذهنیت انتقادی و خالی از انسانیت و حاصل رنج مردم را به وسیله‌ای بر ضد انسان تبدیل می‌کند.
واقعیت این است که کره‌جنوبی نسبت به دهه‌های گذشته، از تمرکز در عرصه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی دست کشیده و صداهای انتقادی در این کشور بیشتر به رسمیت شناخته شده‌است. بازی مرکب، انگل و دیگر فیلم‌های موج نوی سینمای کره در این راستا قابل ارزیابی است، ضمن این‌که وجود یک کره آزاد، که در آن انتقاد به نظام سیاسی و اجتماعی تحمل می‌شود، در شبه‌جزیره کره و در تضاد و تقابل با نظام سیاسی بسته کره‌شمالی در مجموع مفهوم سیاسی روشنی دارد که به نفع اردوگاه غرب است. البته این را هم باید اضافه کرد که اصولا سریال‌هایی مانند بازی مرکب، حتی در زمان بیان نقدهای خود به سرمایه‌داری، مخافظه‌کارانه و بی‌خطر عمل می‌کنند چنان‌که در این سریال هم حرف‌های انتقادی پشت التهابات و تنش‌هایی که برای شخصیت‌های داستان ایجاد می‌شود، به چشم نمی‌آید. بخش اصلی جذابیت‌های دراماتیک سریال با نمایش خشونت در بازی‌ها و مهمان‌کردن مخاطب به تماشای این بازی‌های هیجان‌انگیز ایجاد شده‌است و در حقیقت مخاطبان سریال اصلا متوجه نمی‌شوند همراه و همدل با سرمایه‌دارانی که این بازی را به راه انداخته‌اند، در این هیجان غرق شده‌اند که اکنون کدام شخصیت به خشن‌ترین شیوه کشته و از دور مسابقه حذف می‌شود. 

کمی انتقاد هم بد نیست
تمرکز داستان فیلم انگل روی یک خانواده فقیر است که در یک زیرزمین آب گرفته زندگی می‌کنند. وقتی از طریق پسر خانواده به شکل زیرکانه‌ای وارد زندگی خانواده ثروتمند می‌شوند، به صورت معلم سرخانه، آموزگار نقاشی، راننده شخصی و خدمتکار خانه؛ ناگهان خود را در موقعیت صاحب موقت خانه‌ای با امکانات بی‌شمار می‌بینند اما در ادامه می‌فهمند که فقط آنها نبوده‌اند که در آرزوی این زندگی انگلی بوده‌اند بلکه سال‌هاست در زیرزمین همان خانه خانواده‌ای به زندگی انگلی مشغولند و سرانجام این‌که داستان، پایانی غیرمنتظره هم دارد. فیلم در مورد زندگی نابرابری اجتماعی در کره امروزی به ما اطلاعات دست‌اولی می‌دهد. نخستین نمونه وجود شکاف تحصیلی بین طبقه مرفه و فقیر و مشکلاتی است که هزینه‌های آماده‌سازی دانش‌آموزان برای کنکور دانشگاه روی دست خانواده‌ها می‌گذارد و در پایان، آنهایی موفق‌ترند که پولدارترند نه باهوش‌تر. (خیلی آشنا نیست؟! کارگردان‌های ما هم بد نیست به این مشکلات اجتماعی ورود کنند.) فیلم همچنین تضاد شدید ناشی از توسعه شهرنشینی در کره مدرن را به نمایش درمی‌آورد. کره‌جنوبی به‌عنوان یکی از چهار اقتصاد بزرگ آسیا، نتوانسته است این شکاف و تضاد را از بین ببرد. نشانه این تضاد در محیط زندگی و خانه است. خانه خانواده ثروتمند تمیز، دارای امکانات به‌روز راحت و وسیع است اما خانواده فقیر، خانه‌ای ناایمن، کم‌نور، تنگ و در محیطی ناسالم دارند. خانواده ثروتمندی که فقط اتاق مخصوصی برای لباس‌ها و لوازم‌شان دارند و خانواده بی‌چیزی که در یک زیرزمین نمور زندگی می‌کنند که حتی پنجره‌های خانه موازی با جاده است و گردوغبار و خاک زیادی وارد خانه می‌شود. فضای توالت بسیار باریک است حتی زمانی که از توالت استفاده می‌کنید به نظر می‌رسد ناراحت‌کننده است. این سطح از انتقاد از نظام اجتماعی البته در لایه‌های به‌هم فشرده‌ای از درام پنهان شده است. سینمای انتقادی کره در سال‌های اخیر اندک‌اندک خود را در سطح اجتماعی و جهانی برکشیده است. باید اعتراف کرد که بخش مهمی ‌از این موفقیت به دلیل قدرت کارگردانی و هنرمندی نویسندگان و کارگردان‌های این فیلم‌هاست. آنها یاد گرفته‌اند از سیستم سرمایه‌داری انتقاد کنند، فیلم اجتماعی و سیاسی بسازند و در عین حال فیلم‌شان، به جای دادن شعارهای گل‌درشت، لحظات حسی و دراماتیک قدرتمندی بیافریند. چیزی که در بین کارگردان‌های سینمای ایران کمتر یافت می‌شود اما بخشی از این توجه، به تبلیغات سیاسی غرب نیز برمی‌گردد. کره‌جنوبی اواخر قرن قبل، سیستم متمرکز سیاسی و نظام‌های سیاسی بسته برآمده از کودتاهای پیاپی را کنار زد و در طول قرن جدید، هر بار بیشتر در مسیر لیبرال دموکراسی گام گذاشته است. این مسیر به‌خصوص پس از این‌که پارک گون هه، نخستین رئیس‌جمهور زن کره، در برابر اتهام سوءاستفاده از قدرت و دریافت رشوه قرار گرفت و با اعتراضات مردمی ‌و استیضاح پارلمانی به زندان افتاد، تشدید شده است. وجود کشوری که انتقاد از سیستم اجتماعی و سیاسی ( اگرچه انتقاد از سیستم سیاسی و نهادهای حاکمیتی در فیلم‌های کره‌ای اغلب کمرنگ است) در آن آزاد است و سینماگران و سریال‌سازان در آن به‌راحتی سرمایه‌داری را نقد می‌کنند، در کنار کشوری که متهم به اختناق سیاسی است و از دشمنان سرسخت غرب حساب می‌شود، بدون تردید معناهای سیاسی روشنی دارد که غرب از آنها پشتیبانی می‌کند.

آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر