مکتب آمیرزا
من اگه جای امیرکبیر بودم، رشته مکتب آمیرزا رو به رشتههای دارالفنون اضافه میکردم. هرساله تعدادی دختر و پسر نوجوون رو جذب میکردم و به مدت 5 ــ 4 سال، تحت آموزش میرزاهای دارالفنون قرارشون میدادم.
دروس زبان فرانسه و انگلیسی رو بهعنوان دروس عمومی براشون در نظر میگرفتم تا بتونن با تسلط بر اونها با مردم کشورهای دیگه ارتباط برقرار کنن و دروس تخصصیشون رو، دروسی رو قرار میدادم که اونا رو آماده روبهرو شدن با بالا و پایینهای زندگی کنه. چونکه زندگی مثل نوار قلب میمونه، اگه این نوجوونا یاد نگیرن چهجوری از قله بالا برن و وقت سرپایینی تو دره غلت نخورن، نمیتونن زنده بمونن و زندگی کنن. پس من اگه امیرکبیر اون زمان بودم، اولویت خودم در دارالفنون رو، میذاشتم رو تربیت نوجوونایی که دو روز دیگه پدر و مادرهای این دنیا میشن و نسل بعدی رو تربیت میکنن. چراکه خانواده یک خونهایه که اگه پایههای اون محکم نباشه، چیزی ازش باقی نمیمونه اما من بهعنوان امیرکبیر اون زمان، رشته مکتب آمیرزا رو برای محکمکردن پایههای این خونه قرار میدادم. چالشهایی از زندگی رو بازسازی میکردم و فرزندانم رو در اون قرار میدادم، اما قبل از هر چیز سعی میکردم صبور باشم تا خودشون دستوپنجه نرم کنند و یاد بگیرند چهجوری تو دره نیفتند و بهجاش قله رو بالا برن. هرچند که پنج سال برای آموختن درس زندگی زمان ناچیزیه اما همین که بتونم پایههای خونه رو درست بذارم، 80 درصد راه رو رفتم و با سربلندی آماده مرگ میشم.
فاطمه حجتانصاری از تهران