نسخه Pdf

هیچ‌ کاری نکردن

هیچ‌ کاری نکردن

تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که ما اگر جای امیرکبیر بودیم چه رشته‌های تحصیلی‌ای را به دارالفنون اضافه می‌کردیم؟

امروز طبق معمول وقتی داشتم برای امتحان درس می‌خواندم دلم می‌خواست هر کاری بکنم جز درس‌خواندن، برای همین نمی‌دانم ذهنم دقیقا از کجا به اینجا رسید به یک جای خیلی دور اما خب بالاخره موفق شدم خودم را مجبور کنم ساعت‌ها به چیزی فکر کنم غیر از درس به این‌که اصلا ما الان دقیقا به چه‌جور آدم‌هایی نیاز داریم؟ چه کاری را بلد نیستیم انجام دهیم؟ و نتیجه این چند ساعت فکرکردن یک جواب عجیب بود:  من اگر جای امیرکبیر بودم رشته هیچ‌کاری‌نکردن را به دارالفنون اضافه می‌کردم، یکی از آن فنونی که اسمش شاید یک‌جوری به نظر برسد اما فکر می‌کنم همه آدم‌های دنیا به آن نیاز دارند. نیاز دارند که گاهی روی مبل جلوی تلویزیون ولو شوند و هیچ کاری نکنند و به آینده و گذشته چیزهای بی‌خودی هم فکر نکنند حتی برای خودشان سیب هم پوست نکنند. فقط برای چند دقیقه چشم‌های‌شان را ببندند، نفس عمیق بکشند، هیچ‌ کاری نکنند و بعد دوباره چشم‌های‌شان را باز کنند و به زندگی عادی خودشان برگردند.
راستش اگر نظر من را بخواهید فکر می‌کنم آدم‌هایی که سیاهی و پوچی بی‌انتهای هیچ کاری نکردن را درک کرده‌اند کارهای‌شان بیشتر بوی عشق می‌دهد. انگار صبح‌ها را با ذوق این‌که یک کاری انجام دهند شروع می‌کنند و شب‌ها اشتیاق رویاهای بزرگ، خواب را از چشمان‌شان می‌‌گیرد.این‌ها همان آدم‌هایی هستند که خیلی خوب می‌دانند برای هیچ‌کاری‌نکردن آفریده نشده‌اند.

مریم رئوفی از مشهد