نقدی بر نمایش «طلقه الرحمه» به کارگردانی محمد موید از عراق
مواجههای غریب با یک پرفورمنس پیش از اجرای نمایش
«طلقهالرحمه» در چهل و یکمین جشنواره تئاتر فجر، حس میشد عراق و بهویژه بخش عربی آن تئاتری نداشته باشد و به همین دلیل اجرای یک پرفورمنس مدرن از عراق در تئاترشهر بعید بود و این پیشداوری مانع نشستن و دنبال کردن این اجرا نمیشد، چون موسیقی الکترونیک برای 10دقیقه اول با جاذبه شنیداری بسیار، تو را پای کار مینشاند و حرکات بدنی اجراگران تو را میخکوب میکرد، که با یک پرفورمنس از عراق مواجه شدهای. مواجههای غریب که تو را ذرهذره در خود حل میکرد و اینگونه نمایش در مدار عناصر اجرایی تو را به عنوان مخاطب درگیر خود میکرد.
شاید برای 10دقیقه اول موسیقی جذاب بود اما نداشتن فرازونشیب، آن را یکنواخت و تا حدی خستهکننده و خوابآور میکرد و این خود یک نقطهضعف بارز برای این اجرا بود. درحالی که موسیقی، اثر برجستهای برای شکل گرفتن این پرفورمنس بود و میتوانست حرکات موزون و ضدموزون آن را در فضای قابل پذیرشی سمت و سو دهد.
اجراگران نیز با بدنهای آماده و ورزشکاری همچون پارکوربازان در صحنه جستوخیز میکردند و چشمنواز بودند؛ اما به دلایل هنری نمیتوانستند تصاویر چشمگیری بیافرینند یعنی بیشتر درگیر ارائه حرکت بودند تا اینکه بخواهند در پیوست حرکات ریز و درشت، معنا و هدفی ژرف را پیگیری کنند و این سدی بود برای درک بهتر این موقعیت نمایشی که میخواست گوشهای از درگیریها، هول و هراسها و طغیانهای مردمی را نسبت به یک وضعیت دیکتاتور زده و نسبتا جنگی نمایان کند؛ بنابراین نمایش در ظاهر بسیار موفق اما در باطن با کم و کاستیهایی همراه میشد و این به درک یک پرفورمنس معناگرا برمیگردد که همچون هنر مفهومی به دنبال افزایش معنا در هر لحظهای است و حرکات، موسیقی، نورها و اجراگران باید در چنین مداری به دنبال یک برآیند لبریز از معنا باشند و این معنا در ارائه تصاویر بهم پیوست شده و ایجاد فضای پر از جنگ و درگیری نمایان میشد. شاید کارگردان از ارائه حرکات و توان بسیار بالا و انرژیک جوانان کارش در مقام اجراگر به دنبال جذابیتهای ظاهری برآمده و همین نقطه انحرافی برای یک مسیر ژرف و پر از معناست که نیازمند حوصله و درک زیبایی است.
به هر تقدیر، عراق در این چهل و چند سال اخیر مدام درگیر فضای استبدادی، جنگ و حضور بیگانگان بوده و هنوز به معنای حقیقی فضای دموکراتیک را برای درک رفاه و آزادی و ارائه فرهنگ به دست نیاورده است؛ اما محمد موید به عنوان کارگردان در این نابسامانی دارد امیدبخش میشود، چون در تقابل با کاستیهای کلان اجتماعی و سیاسی فرهنگسازی میکند و با ایجاد یک گروه جوان و استقرار آنان در یک فضای نمایشی به دنبال ارائه تجربههایی است که هریک بهگونهای میتواند زمینهساز مواجهه بهتری با مخاطبان خود باشد و پرفورمنس طلقهالرحمه به جنگ این نداشتهها رفته و با انرژی بالای خود میتواند آیندهبخش باشد.
رضا آشفته - منتقد تئاتراجراگران نیز با بدنهای آماده و ورزشکاری همچون پارکوربازان در صحنه جستوخیز میکردند و چشمنواز بودند؛ اما به دلایل هنری نمیتوانستند تصاویر چشمگیری بیافرینند یعنی بیشتر درگیر ارائه حرکت بودند تا اینکه بخواهند در پیوست حرکات ریز و درشت، معنا و هدفی ژرف را پیگیری کنند و این سدی بود برای درک بهتر این موقعیت نمایشی که میخواست گوشهای از درگیریها، هول و هراسها و طغیانهای مردمی را نسبت به یک وضعیت دیکتاتور زده و نسبتا جنگی نمایان کند؛ بنابراین نمایش در ظاهر بسیار موفق اما در باطن با کم و کاستیهایی همراه میشد و این به درک یک پرفورمنس معناگرا برمیگردد که همچون هنر مفهومی به دنبال افزایش معنا در هر لحظهای است و حرکات، موسیقی، نورها و اجراگران باید در چنین مداری به دنبال یک برآیند لبریز از معنا باشند و این معنا در ارائه تصاویر بهم پیوست شده و ایجاد فضای پر از جنگ و درگیری نمایان میشد. شاید کارگردان از ارائه حرکات و توان بسیار بالا و انرژیک جوانان کارش در مقام اجراگر به دنبال جذابیتهای ظاهری برآمده و همین نقطه انحرافی برای یک مسیر ژرف و پر از معناست که نیازمند حوصله و درک زیبایی است.
به هر تقدیر، عراق در این چهل و چند سال اخیر مدام درگیر فضای استبدادی، جنگ و حضور بیگانگان بوده و هنوز به معنای حقیقی فضای دموکراتیک را برای درک رفاه و آزادی و ارائه فرهنگ به دست نیاورده است؛ اما محمد موید به عنوان کارگردان در این نابسامانی دارد امیدبخش میشود، چون در تقابل با کاستیهای کلان اجتماعی و سیاسی فرهنگسازی میکند و با ایجاد یک گروه جوان و استقرار آنان در یک فضای نمایشی به دنبال ارائه تجربههایی است که هریک بهگونهای میتواند زمینهساز مواجهه بهتری با مخاطبان خود باشد و پرفورمنس طلقهالرحمه به جنگ این نداشتهها رفته و با انرژی بالای خود میتواند آیندهبخش باشد.