مروری بر سه کتاب از یک نویسنده
سرای انقلاب
«سرای انقلاب» کتابی است در 622 صفحه به قلم معصومه جعفرزاده درباره نقش بازار و بازاریان تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی از سال 1342 تا 1358 نگارش یافته و توسط انتشارات سوره مهر در سال 1397 به چاپ رسیده است. این کتاب پنج بخش دارد. بخش نخست آن اختصاص دارد به موقعیت جغرافیایی و تاریخی بازار تبریز، بخش دوم آن مربوط به تاریخ شفاهی و گفتوگو با شاهدان عینی، مبارزان، اصناف و کسبه بازار تبریز است. بخش سوم این مجموعه به زندگینامه شهدای محراب (آیتا... قاضی طباطبایی و آیتا... مدنی) اختصاص دارد. بخش چهارم کتاب سرای انقلاب درخصوص واقعه 29 بهمن 1356 و معرفی شهدای این قیام تاریخی است. در این قسمت با خانواده دو نفر از شهدا هم مصاحبه شده است و بخش آخر کتاب اختصاص دارد به اسناد، تمامی اسناد اعم از نامهنگاریهای ساواک، عکس، بریدههای روزنامههای مختلف و... در این بخش گنجانده شده است. برای نگارش این مجموعه با 12نفر مصاحبه شده است که 10 نفر آن از اصناف و کسبه بازار تبریز است، اشخاصی که در نهضت روحانیت و قیام 29 بهمن جزو پیشتازان بودهاند. کتاب سرای انقلاب در سال 1399 و در جایزه کتاب سال تبریز، عنوان شایسته تقدیر را از آن خود گرفت و همچنین در جایزه ملی کتاب سال تبریز در سال 1400 به عنوان اثر شایسته تقدیر شناخته شد. سرای انقلاب تنها کتاب مرجعی است که به جریانات بازار تبریز در طول حاکمیت رژیم پهلوی پرداخته و از زبان راویانش وقایع و حوادث را بدون هیچ حب و بغضی روایت میکند.
کوچهای که به اسمش نیست
کتاب دیگر به قلم معصومه جعفرزاده مصاحبهاش سال 1394 کلید خورد و بازنویسیاش در سال 1397 به پایان رسید. این کتاب در برگیرنده خاطرات خانوادهها و دوستان شهدای ارمنی قایجاق داوتیان، هراچ هامبارسومیانس و ویلیام آورند است. کوچهای که به اسمش نیست یک مستندنگاری بدون دخالت نویسنده است که مستند به مصاحبههای راویان مختلف است که با این شهدا در آن برهه زندگی کردند. از آنجا که تنها یک نفر از این شهدا (هراچ هامبارسومیانس) نظامی بوده، دو نفر دیگر جزو شهدای غیرنظامی هستند، قایجاق داوتیان در سال 1361 در کمین گروهکهای ضد انقلاب به شهادت رسیده و ویلیام آورند در بمباران. این کتاب در سه بخش (کوچهای که به اسمش نیست، لطفا تلویزیون را خاموش کنید و تابوت ارغوانی رنگ) و در 268 صفحه به سفارش حوزه هنری استان آذربایجانشرقی و توسط انتشارات حکیمنظامی گنجهای در سال 1400 به چاپ رسیده است. این کتاب با هدف شناساندن شهدای هموطن ارمنی نگاشته شده که در نوع خود بینظیر است. روایت صمیمی دوستان و خانوادههای شهدا باعث میشود که مطالب خواندنیتر شود با توجه به اینکه در این اثر نویسنده علاوه بر مستندنگاری و وفاداری به روایت راویان سعی کرده است که لحن راویان را نیز نگه دارد و با بیانی ساده مراسم مختلف هموطنان ارامنه در عزا و عروسی یا تولد را برای مخاطبان بازگو کند و همین باعث جذابیت اثر شده است. همچنین در پایان هر بخش عکس و اسناد آن شهید استفاده شده است.
جهنم دره سبز
این اثر کتابی دیگر از معصومه جعفرزاده است که به سفارش مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس استان آذربایجانشرقی در 522 صفحه و توسط انتشارات معبر آسمانی در سال 1401 به چاپ رسانده است. در این کتاب از کودکی با خاطرات سردار قربانعلی پاشایی همراه میشویم، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه راوی به عضویت این نهاد در میآید و از همان روزهای نخستین ماموریتهای مختلفی را برعهده میگیرد، با اینکه 15 سال بیشتر نداشته، وارد میدان جنگ میشود. قدم زدن در دالان خاطرات سردار پاشایی که از فرماندهان منطقه کردستان از سال 1363 تا سال 1397 بوده است، باعث میشود که اتفاقات و حوادثی را بدون روتوش از مقابله با گروهکهای مختلف در منطقه کردستان شاهد باشیم. این کتاب جزو معدود کتابهایی است که مانند آینه اتفاقاتی را که راوی شاهد عینی آن بوده، به مخاطب میتاباند تا با شرایط آن روزهای کردستان آشنا شود. اتفاقات تلخ از شهادت همرزمان، از عملیاتهای ناکام یا موفق، از نحوه برخورد گروهکها با اسرا و... از همه استرسهایی که راوی آنها را با تمام وجود درک کرده است. مصاحبه اولیه این پروژه در سال 1399 آغاز و سپس مرحله پیادهسازی و بازنویسی آن آغاز شد. بهار سال 1401 طی مراسمی در استانداری تبریز از این اثر رونمایی شد. در نگارش این کتاب از تکنیک داستانی استفاده شده است اما بدون استفاده از تخیل. آنچه که در این اثر شاهدیم، روایتی واقعی از روزهایی است که راوی گذرانده است. روایت کتاب از روز تولد 57سالگی راوی و از انتظارش برای دیدن فرزندانش شروع میشود، ما حوادث و رویدادها را از دوران کودکی تا به آن روز را از زبان او میشنویم تا اینکه در باز میشود و فرزند و نوهاش برای دیدنش میآید و کتاب به پایان میرسد. در بخش پایانی کتاب نیز از عکس و اسناد هم استفاده شده است.
«سرای انقلاب» کتابی است در 622 صفحه به قلم معصومه جعفرزاده درباره نقش بازار و بازاریان تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی از سال 1342 تا 1358 نگارش یافته و توسط انتشارات سوره مهر در سال 1397 به چاپ رسیده است. این کتاب پنج بخش دارد. بخش نخست آن اختصاص دارد به موقعیت جغرافیایی و تاریخی بازار تبریز، بخش دوم آن مربوط به تاریخ شفاهی و گفتوگو با شاهدان عینی، مبارزان، اصناف و کسبه بازار تبریز است. بخش سوم این مجموعه به زندگینامه شهدای محراب (آیتا... قاضی طباطبایی و آیتا... مدنی) اختصاص دارد. بخش چهارم کتاب سرای انقلاب درخصوص واقعه 29 بهمن 1356 و معرفی شهدای این قیام تاریخی است. در این قسمت با خانواده دو نفر از شهدا هم مصاحبه شده است و بخش آخر کتاب اختصاص دارد به اسناد، تمامی اسناد اعم از نامهنگاریهای ساواک، عکس، بریدههای روزنامههای مختلف و... در این بخش گنجانده شده است. برای نگارش این مجموعه با 12نفر مصاحبه شده است که 10 نفر آن از اصناف و کسبه بازار تبریز است، اشخاصی که در نهضت روحانیت و قیام 29 بهمن جزو پیشتازان بودهاند. کتاب سرای انقلاب در سال 1399 و در جایزه کتاب سال تبریز، عنوان شایسته تقدیر را از آن خود گرفت و همچنین در جایزه ملی کتاب سال تبریز در سال 1400 به عنوان اثر شایسته تقدیر شناخته شد. سرای انقلاب تنها کتاب مرجعی است که به جریانات بازار تبریز در طول حاکمیت رژیم پهلوی پرداخته و از زبان راویانش وقایع و حوادث را بدون هیچ حب و بغضی روایت میکند.
کوچهای که به اسمش نیست
کتاب دیگر به قلم معصومه جعفرزاده مصاحبهاش سال 1394 کلید خورد و بازنویسیاش در سال 1397 به پایان رسید. این کتاب در برگیرنده خاطرات خانوادهها و دوستان شهدای ارمنی قایجاق داوتیان، هراچ هامبارسومیانس و ویلیام آورند است. کوچهای که به اسمش نیست یک مستندنگاری بدون دخالت نویسنده است که مستند به مصاحبههای راویان مختلف است که با این شهدا در آن برهه زندگی کردند. از آنجا که تنها یک نفر از این شهدا (هراچ هامبارسومیانس) نظامی بوده، دو نفر دیگر جزو شهدای غیرنظامی هستند، قایجاق داوتیان در سال 1361 در کمین گروهکهای ضد انقلاب به شهادت رسیده و ویلیام آورند در بمباران. این کتاب در سه بخش (کوچهای که به اسمش نیست، لطفا تلویزیون را خاموش کنید و تابوت ارغوانی رنگ) و در 268 صفحه به سفارش حوزه هنری استان آذربایجانشرقی و توسط انتشارات حکیمنظامی گنجهای در سال 1400 به چاپ رسیده است. این کتاب با هدف شناساندن شهدای هموطن ارمنی نگاشته شده که در نوع خود بینظیر است. روایت صمیمی دوستان و خانوادههای شهدا باعث میشود که مطالب خواندنیتر شود با توجه به اینکه در این اثر نویسنده علاوه بر مستندنگاری و وفاداری به روایت راویان سعی کرده است که لحن راویان را نیز نگه دارد و با بیانی ساده مراسم مختلف هموطنان ارامنه در عزا و عروسی یا تولد را برای مخاطبان بازگو کند و همین باعث جذابیت اثر شده است. همچنین در پایان هر بخش عکس و اسناد آن شهید استفاده شده است.
جهنم دره سبز
این اثر کتابی دیگر از معصومه جعفرزاده است که به سفارش مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس استان آذربایجانشرقی در 522 صفحه و توسط انتشارات معبر آسمانی در سال 1401 به چاپ رسانده است. در این کتاب از کودکی با خاطرات سردار قربانعلی پاشایی همراه میشویم، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه راوی به عضویت این نهاد در میآید و از همان روزهای نخستین ماموریتهای مختلفی را برعهده میگیرد، با اینکه 15 سال بیشتر نداشته، وارد میدان جنگ میشود. قدم زدن در دالان خاطرات سردار پاشایی که از فرماندهان منطقه کردستان از سال 1363 تا سال 1397 بوده است، باعث میشود که اتفاقات و حوادثی را بدون روتوش از مقابله با گروهکهای مختلف در منطقه کردستان شاهد باشیم. این کتاب جزو معدود کتابهایی است که مانند آینه اتفاقاتی را که راوی شاهد عینی آن بوده، به مخاطب میتاباند تا با شرایط آن روزهای کردستان آشنا شود. اتفاقات تلخ از شهادت همرزمان، از عملیاتهای ناکام یا موفق، از نحوه برخورد گروهکها با اسرا و... از همه استرسهایی که راوی آنها را با تمام وجود درک کرده است. مصاحبه اولیه این پروژه در سال 1399 آغاز و سپس مرحله پیادهسازی و بازنویسی آن آغاز شد. بهار سال 1401 طی مراسمی در استانداری تبریز از این اثر رونمایی شد. در نگارش این کتاب از تکنیک داستانی استفاده شده است اما بدون استفاده از تخیل. آنچه که در این اثر شاهدیم، روایتی واقعی از روزهایی است که راوی گذرانده است. روایت کتاب از روز تولد 57سالگی راوی و از انتظارش برای دیدن فرزندانش شروع میشود، ما حوادث و رویدادها را از دوران کودکی تا به آن روز را از زبان او میشنویم تا اینکه در باز میشود و فرزند و نوهاش برای دیدنش میآید و کتاب به پایان میرسد. در بخش پایانی کتاب نیز از عکس و اسناد هم استفاده شده است.