جامعه ایران برای سرمایه یا پساندازش چه تصمیمی میگیرد؟
شعبه بانک خانگی زیر سر!
اگر سرمایهای داشته باشیم، با آن چه میکنیم؟ پاسخ به این سؤال فقط یک فراغت معمولی برای پرسششونده نیست. به این معنا که با نوع پاسخ او به این پرسش و البته با دستهبندی پاسخهای متفاوت میتوان به یک نوع نظام استدلالی رسید که بخشی از ضعفهای احتمالی اقتصادی را روشن میکند.
این سؤالی است که مرکز نظرسنجی دانشجویان ایران هفته گذشته از جامعه آماری خود پرسیده است و بنا به پاسخها و البته با در نظر گرفتن مؤلفههای متفاوت دیگر، آنها را دستهبندی کرده است. البته مواردی هم وجود دارد که در نظرسنجی اخیر ایسپا لحاظ نشدهاست. از جمله مهمترین این شاخص اینکه این نظرسنجی با کسانی صورت گرفته که یک پسانداز حداقلی برای سرمایهگذاری داشتهاند. همین موضوع یعنی حذف نزدیک به 40درصد از جامعه آماری! چرا که آنطور که آمارهای رسمی پیش از این نظرسنجی حکایت دارد نزدیک به 39درصد از شهروندان پیش از این گفتهاند که اساسا پساندازی برایشان نمانده که بخواهند تصمیم بگیرند در چه حوزهای آن را سرمایهگذاری کنند. در این میان دوگانه عجیبی هم شکل گرفته است؛ دوگانهای بهنام پسانداز و سرمایهگذاری. قصه این دوگانه هم چالشهایی به همراه داشته است. اگرچه هیچ سنجه دقیقی نیست که بتوان بهواسطه آن میزان سرمایهگذاری جامعه ایرانی در طلا و ارز را اندازهگیری کند. نتایج پژوهش ایسپا، بخشی از واقعیت ماجرا را عیان کرده اما پیش از این هم دولتها به گمانهزنیهایی پیرامون نگهداری میزان طلا و ارز در میان خانوادهها دستزده است که عیار این گمانهها هم گاه عجیب بوده است. بهعنوان مثال در زمان دستبرد به صندوق امانات بانک ملی، محمدرضا فرزین، رئیس بانک مرکزی پس از بازداشت سارقان بهواسطه میزان کشفیات اعلام کرد: «درسرقتی که از۱۱۶صندوق بانک ملی صورت گرفت، برآوردی از میزان ارزی که در این صندوقها بود، وجود دارد. براساس این برآورد و در نظر گرفتن تعداد تمام صندوقهای کشور، بهنظر میرسد حدود ۱۶میلیارد دلار ارز در دست مردم و در صندوقها باشد. » برآوردهای دیگری هم در این میان صورت گرفته است. در یک فقره آنها که در سال1400 نتایج آن منتشر شده، نشان داده شده که پسانداز خانگی جامعه ایرانی رقمی حدود 50میلیارد دلار است؛ رقمی که میتوان با آن سه میلیون واحد مسکونی در تهران ساخت! یا عجیبتر اینکه این رقم 10برابر کل درآمد نفتی ایران در سال1399 بوده است.