و ساعت چهار بار نواخت!
سال ۱۹۲۵، در یکی از پربارترین دورههای تاریخ ادبیات انگلیسی، ویرجینیا وولف با فاصلهگیری از جریان غالب رماننویسی آن دوره، شاهکاری بینظیر را خلق میکند. وولف در این رمان، گویی در دریاچهای عظیم با پریدن از سنگی به سنگی دیگر، بر سطوحی لیز، ناهموار و ناپایدار؛ از تصویری به تصویری دیگر، از فکری به فکری دیگر، از استعاره و تشبیهی به استعاره و تشبیهی دیگر گریز میزند.
خانم دالاوی با آنکه جریان یک روز کامل در ماه ژوئن، در راه آماده شدن برای یک مهمانی طبقه متوسطی انگلیسی را بیان میکند اما خود دربردارنده نقدهایی به لایههای مختلف اجتماع است. هر یکی از شخصیتها و وقایع رمان خانم دالاوی، نماینده قشری از جامعه، جریانی، واقعهای تاریخی یا ارجاعاتی مهم و بحثبرانگیز است. از این رو رمان چندصدایی خانم دالاوی را نباید از یک بعد بررسی کرد و طی این سالها نیز از منظرهای مختلفی بر آن نقد و بررسی نوشته شده است. به عقیده بسیاری از منتقدان، رمان خانم دالاوی، دربردارنده برخی از زیباترین، پیچیدهترین و بدیعترین جملاتی است که تابهحال به زبان انگلیسی نوشته شده است.
نویسنده: ویرجینیا وولف
مترجم: خجسته کیهان
نشر: نگاه
سال انتشار: 1400
نویسنده: ویرجینیا وولف
مترجم: خجسته کیهان
نشر: نگاه
سال انتشار: 1400
تیتر خبرها