این اتفاقات نشانه بیماری فرهنگی غرب است

دکتر محمد مرندی، تحلیلگر مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با جام‌جم تشریح کرد

این اتفاقات نشانه بیماری فرهنگی غرب است

مجله شارلی ابدو چند روز قبل بار دیگر با انتشار کاریکاتورهای توهین‌آمیز دست به هتک حرمت ساحت مقدس پیامبر عظیم‌الشان اسلام زد و این مساله با اعتراض شدید از سوی جهان اسلام مواجه شد. اما مقامات سیاسی فرانسه بدون توجه به این اعتراضات و با بهانه حمایت از آزادی بیان واکنشی نسبت به اهانت صورت گرفته نشان ندادند. این در حالی است که غرب و مقامات اروپایی رویکرد دوگانه‌ای نسبت به مقوله آزادی بیان دارند و آشکارا به مخالفت نسبت به طرح موضوعاتی مثل هولوکاست یا مقولات با مضامین شرعی و دینی مثل حجاب می‌پردازند و در برابر چنین موضوعاتی به شدت موضع می‌گیرند. به نظر می‌رسد که این نوع نگاه یکجانبه، ناشی از نوعی خصومت‌ورزی و دشمنی با اسلام است. دکتر محمد مرندی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با جام‌جم به ریشه‌یابی تاریخی و سیاسی عناد و کینه دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام پرداخته است.

فتاح غلامی سیاسی

 در حال حاضر شاهد تشدید ضدیت با اسلام و اسلامگرایان از‌سوی دستگاه‌های سیاسی و فرهنگی غرب هستیم و هر روز هم این روند از سوی آنها تقویت می‌شود. علت این حقد و کینه نسبت به اسلام چیست و به لحاظ تاریخی و سیاسی چرا غربی‌ها نسبت به جریان اسلامگرایی در سطح بین‌المللی کینه دارند؟
شناخت غرب نسبت به اسلام و جهان پیرامون آن مبتنی بر نگاه شرق‌شناسانه است. اساسا اروپاییان نسبت به تمدن‌های غیر‌اروپایی و غیر‌غربی همیشه نگاه بالا به پایین داشتند و از گذشته‌های دور تاکنون این نگاه و نگرش استمرار داشته است. نوع نگاه آنها به تمدن‌های شرقی و مردمانی که در آفریقا یا شرق دور زندگی می‌کردند بر همین اصل و اساس بوده است. آنها حتی در مقاطعی شأن انسانی هم برای مردمان آفریقا قائل نبودند اما با این وصف در برخی مقاطعی این نوع نگاه دائمی با کینه و حقدی هم همراه بوده است. از نظر غربی‌ها در برخی مواقع اسلام به مثابه تهدیدی برای آنها محسوب می‌شود. جهان اسلام در حوالی مرزهای اروپا از دوره عثمانی به این سو حضور و نفوذ داشته است و به همین خاطر اروپاییان همیشه به‌خاطر این نفوذ احساس خطر می‌کردند و به این دلیل از جامعه مسلمانان احساس خطر می‌کنند. تاریخ نشان می‌دهد که غربی‌ها این خصومت را از دوره قرون وسطی، دوره روشنگری و دوره مدرن نسبت به اسلام حفظ کرده‌اند و این روند حتی تا دوره پسامدرن هم امتداد پیدا کرده است. 
 آیا این خصومت‌ورزی با شرایطی که در حال حاضر غرب با آن به لحاظ ناتوانی در عرصه اقتصاد و تحولات اجتماعی روبه‌روست نسبت مستقیم دارد؟
در شرایط کنونی با موج جدیدی از اسلام‌خواهی حتی در سرزمین‌های غربی روبه‌رو هستیم. این نکته هم قابل توجه است که در شرایط کنونی تمدن غرب در دوره‌ای به سر می‌برد که برخی کارشناسان از آن به عنوان افول یا نزول تمدن غربی یاد می‌کنند. گرچه هنوز ابعاد آن افول باید مورد بررسی قرار گیرد اما به هر صورت این مساله قابل بحث است که در حال حاضر غرب و تمدن نسبت به اتفاقات و تحولاتی که در محیط پیرامونی رخ داده احساس ضعف می‌کند و درگیر مسائل و مشکلات خاص خود است. این در‌حالی است که به هر حال در کشورهای اسلامی و جهان اسلام شاهد خیزش‌ها و رویش‌هایی هستیم. غربی‌ها در شرایط کنونی دریافته‌اند که جهان اسلام در حال تقویت شدن است و روز به روز جایگاه اسلام در بین مردم جهان ارتقا پیدا می‌کند. از این رو می‌بینیم در کنار همان نگاه شرق‌شناسانه و فرهنگ غرب که نسبت به جهان غیر خودشان احساس خودبرتربینی و نگاه از بالا به پایین دارند خصومت و دشمنی‌شان نسبت به اسلام هم روز به روز تشدید می‌شود. در حوزه خصومت‌ورزی غربیان البته جهان اسلام تنها نیست بلکه روسیه و چین و سایر کشورهایی که در حال رشد و ترقی هستند نیز مصون از نگاه بدبینانه و خصومت‌ورزانه غربی نیستند. به همین خاطر شاهدیم دشمنی و مخالفت آنها با ایران، چین، روسیه و... رو به فزونی نهاده است. ادبیات خشمگینانه در فرهنگ غرب حتی در رسانه‌های فارسی‌زبانی که از سوی غرب حمایت می‌شوند نیز وجود دارد. بررسی رسانه‌های فارسی زبان اپوزیسیون و دشمن انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که به نسبت دهه گذشته ادبیات خشمگینانه این رسانه‌ها نسبت به ایران بیشتر شده و بیش از گذشته در بیان این خشم‌شان نسبت به ایران و انقلاب بی‌پروایانه سخن می‌گویند و ابایی از ابراز دشمنی خود با کشورمان ندارند. 
 طبعا طرح بهانه‌هایی مثل آزادی بیان برای محکوم‌نکردن اتفاقاتی مثل انتشار تصاویر موهن درباره پیامبر اسلام(ص) با مواضع سختگیرانه‌ای که آنها نسبت به ارائه آرای انتقادی درباره هولوکاست دارند با هم همخوانی ندارد. این دوگانگی چگونه قابل توجیه است؟
اساسا این یکسونگری علامت‌هایی از یک بیماری فرهنگی است و مقامات سیاسی و فرهنگی غرب نیز به این بیماری مبتلا هستند. در شرایط کنونی سخن گفتن درباره هولوکاست و ماهیت واقعی آن در اروپا و کشورهای غربی کار بسیار سخت و دشواری است. موضوع حجاب هم با تنگناها و مشکلاتی در غرب مواجه است و اساسا کسانی که مقید به رعایت ظواهر شرعی در فضای غربی هستند با دشواری‌های زیادی روبه‌رو می‌شوند. از این گذشته، برخی از افشاگرانی که نسبت به اقدامات فسادبرانگیز مقامات سیاسی غرب اطلاعات و گزارش‌های مختلفی را منتشر کردند هم با محدودیت‌های شدیدی مواجه‌اند. جولیان آسانژ، بنیانگذار وبگاه ویکی لیکس که به افشای اسرار اخبار سیاسی و اجتماعی دولت‌های غربی پرداخته بود بدون این‌که جرمی مرتکب شود در زندان و در شرایط انفرادی به‌سر می‌برد و با این‌که گفته بودند دادگاهش بعد از انتخابات آمریکا برگزار می‌شود، اما قاضی پرونده اعتقاد به رسیدگی هر‌چه سریع‌تر به اتهامات او دارد. ادوارد اسنودن، کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی هم که دست به انتشار اطلاعاتی مربوط به جاسوسی گسترده دستگاه‌های امنیتی آمریکا زده بود در حال حاضر در روسیه به‌سر می‌برد و آمریکا اصرار به بازگرداندن و محاکمه او دارد. چلسی مینگ که در حوزه افشای اسناد با آسانژ همراهی می‌کرد زندانی است و اکثر زمان حبس خود را در انفرادی به‌سر برده و حتی مورد شکنجه قرار گرفته است. با توجه به این شواهد، روشن است که موضوع آزادی بیان در غرب و رویکرد مقامات سیاسی دولت‌های غربی از اهمیت چندانی برخوردار نیست، بلکه آنچه که برای آنها در درجه اول اهمیت قرار دارد انتشار اطلاعات و اخبار و حتی مباحث تحقیقی و پژوهشی صرفا تا آنجایی است که با مرام و مسلک غربی و منافع صاحبان قدرت در تعارض نباشد و اگر بیان و کلام و نوشته‌های افراد، متعرض این منافع شود به‌شدت با آن برخورد می‌شود. نمونه روشنی که خود در جریان آن بودم رویه‌ای است که در برخود با آقای سیدمحمود موسوی صورت گرفت. او صرفا به جرم اداره یک مرکز اسلامی در جنوب کالیفرنیا و به اتهام طرفداری از ایران سه سال در آمریکا زندانی و تحت شکنجه قرار داشت و در نهایت هم بعد از آزادی به‌واسطه تحمل سختی‌های فراوان درگذشت. بنابراین مساله آزادی بیان تا آنجا رعایت می‌شود که منافع مشروع و نامشروع غربی‌ها تحت تعرض و اعتراض قرار نگیرد، اما اگر به مقدسات میلیون‌ها مسلمان در سراسر جهان توهین و روحیه آنها جریحه‌دار شود صرفا به بهانه حمایت از آزادی بیان نباید مورد اعتراض قرار گیرد.
 به نظر می‌رسد که در پس پرده بسیاری از توهین‌ها و خصومت‌ورزی‌ها و سیاست‌های ضد‌اسلامی که صورت می‌گیرد صهیونیست‌ها و دولت‌های استکباری قرار دارند. دلیل این اتفاق چیست؟
در مورد موضوع شارلی ابدو و اهانت‌های اخیرش البته باید بررسی‌های دقیق‌تری برای شناخت ابعاد بیشتر موضوع صورت گیرد اما واقعیت آن است که در حال حاضر ما شاهد ائتلافی بزرگ میان صهیونیست‌های مسیحی و صهیونیست‌های یهودی هستیم. نکته قابل‌تامل این‌که این دو جریان صهیونیستی با هم دشمن‌اند. صهیونیست‌های مسیحی معتقد به حضرت مسیح هستند، اما صهیونیست‌های یهودی اعتقادی به حضرت عیسی ندارند و حتی او را خروج‌کننده بر دیانت یهود می‌دانند، اما با وجود این دشمنی‌ها این دو جریان صهیونیستی به‌واسطه حضور مسلمانان، ضدیت با جریان اسلام‌خواهی و مظاهر اسلام‌گرایی را به عنوان یک هدف و منفعت مشترک پذیرفتند. در حال حاضر صهیونیست‌های مسیحی به لحاظ قدرت و ثروت نسبت به صهیونیست‌های یهودی از نفوذ و اعتبار بیشتری در غرب برخوردارند و همسو با همدیگر به دشمنی و ضدیت با جهان اسلام و به‌ویژه موضوع فلسطین می‌پردازند.
 در ماه‌های اخیر، جهان غرب، آمریکا و صهیونیست‌ها برای تسلط هرچه بیشتر بر جهان اسلام و تقلیل موضوع مساله فلسطین، اقداماتی را صورت دادند که با حساسیت‌های زیادی از سوی جهان اسلام مواجه شده است. آیا وقوع اتفاقاتی مثل آنچه که در ماجرای شارلی‌ابدو رخ داد، می‌تواند بهانه‌ای باشد برای این‌که ذهنیت جهان اسلام را از موضوع فلسطین منحرف کنند؟
بدون شک این اتفاق بدون دلیل نمی‌تواند باشد. در حال حاضر غرب درگیر مسائل و مشکلات فراوان است. موضوع کرونا و اقتصاد رو به افول غرب و همچنین افزایش اعتراضاتی مثل جلیقه زردها یا تشدید نارضایتی برخی از شهروندان آمریکایی به‌ویژه سیاهپوستان و رنگین‌پوستان و محرومان که از راست‌گرایی افراطی و فزونی نژادپرستی در ایالات متحده به تنگ آمده‌اند افکار عمومی جهان را متوجه اتفاقات و رویدادهای سیاسی و اجتماعی جهان غرب کرده است. طبعا طرح موضوعات انحرافی مثل سوق دادن اذهان به سمت تهدید موهومی به نام اسلام‌خواهی و اسلام‌گرایی با این هدف و نیت صورت می‌گیرد که توجه مردم را از فساد دولتمردان غربی، متوجه اسلام هراسی متوهمانه کند.