فهرست  اطبای شاغل

فهرست اطبای شاغل

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 نادرشاه افشار پس از آن‌که از فتح هندوستان به وطن مراجعت کرد و بر تختگاه جلوس نمود، تصمیم گرفت به اوضاع داخلی نیز مقداری سر و سامان دهد. پس وزیران و عاملان را فراخواند و گفت: بررسی میدانی کنید و ببینید تا از هر صنف و شغل چند نفر در مملکت به کار اشتغال دارند تا آنان را ساماندهی کنیم. پشنگ‌قلی‌خان که از ظریفان روزگار بود رو به نادرشاه کرد و گفت: بر‌اساس مطالعه میدانی من بیشترین تعداد شاغلان را اطبا تشکیل می‌دهند. وزیر دست راست گفت: این حرف درست نیست، چرا که در پایتخت به این بزرگی تنها 12 نفر طبیب به کار اشتغال دارند. پشنگ‌قلی‌خان گفت: خیر این‌طور نیست. وزیر دست راست گفت: از کجا می‌گویی؟ در این لحظه پشنگ‌قلی‌خان ناگهان دراز به دراز روی زمین افتاد. نادرشاه دستور داد آب‌قند بیاورند. پشنگ‌قلی‌خان وقتی آب‌قند را خورد قدری سر‌حال شد و سر جای خود نشست. نادرشاه گفت: چطور شد؟ پشنگ‌قلی‌خان گفت: نفهمیدم یکهو چی شد. نادرشاه گفت: سردی‌ات شده. یک لیوان شربت عسل و زعفران بخور. پشنگ‌قلی‌خان گفت، چشم و از جیبش کاغذ و قلم بیرون آورد و دستور شاه را یادداشت کرد. وزیر دست راست گفت: دچار کبد چرب شده‌ای. ترکیب سبوس جو و زرده تخم‌مرغ برایت خوب است. پشنگ‌قلی‌خان دستور وی را نیز یادداشت کرد. وزیر سمت چپ گفت: جوشانده بابونه و اسطوخودوس نیز بر هر درد بی‌درمان دواست و حالت را بهتر می‌کند. پشنگ‌قلی‌خان دستور وی را نیز یادداشت کرد. پس از آنها سایر وزیران و عاملان و درباریان و بستگان و آشنایان نیز بر بالای سر پشنگ‌قلی‌خان حاضر شدند و توصیه‌های درمانی خود از قبیل غرغره آب‌نمک و جوشانده سنبل‌الطیب و سایر موارد را به پشنگ‌قلی‌خان ارائه کردند و او نیز همه دستورات را نوشت. سپس از جا برخاست و نزد نادرشاه رفت و گفت: فهرست اطبای شاغل را خدمت‌تان آورده‌ام که تا اینجا 68 نفر است. نادرشاه به فهرست نگاه کرد و در صدر آن نام خودش را دید و چند دقیقه خاموش شد و سپس چند دقیقه فحش‌های زشت داد و دوباره خاموش شد.