گفت‌وگوی پزشک جدید و طبیب سنتی در حاشیه سمینار

گفت‌وگوی پزشک جدید و طبیب سنتی در حاشیه سمینار

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

پس از پایان پارت اول یک سمینار تخصصی پزشکی که در یکی از هتل‌های فوق‌ستاره تشکیل شده بود، یک پزشک جدید و یک طبیب سنتی بر سر میز غذا در حالی‌که بشقاب‌شان را پر می‌کردند به یکدیگر رسیدند. پزشک جدید و طبیب سنتی پس از سلام و احوالپرسی به گوشه‌ای از لابی رفتند تا با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند. طبیب سنتی در حالی که یک میگوی سوخاری را در دهان می‌گذاشت گفت: دکترجان، چه خبر؟ پزشک جدید در حالی که یک تکه ته‌چین می‌خورد گفت: سلامتی. طبیب سنتی که میگوهایش تمام شده بود گفت: اوضاع چطور است؟ پزشک جدید در حالی که فینگرفود ژامبون را در دهان می‌گذاشت گفت: خراب. طبیب سنتی گفت: چطور؟ پزشک جدید گفت: الان مدتی است همه مریض‌هایم به‌واسطه تجویزهای درستی که برای آنها کرده‌ام در نهایت صحت و سلامت به‌سر می‌برند و مطب تقریبا حالت نیمه‌تعطیل دارد. به حدی که چند وقت پیش مریض‌هایم یک گروه در فضای مجازی درست کردند و تصمیم گرفتند حق آبونمان ماهانه‌ای بپردازند که عایدی‌نداشتن من از راه طبابت را جبران کرده باشند.
 طبیب سنتی در حالی که سالاد اندونزی می‌خورد گفت: عجب. پزشک جدید در حالی که قارچ سوخاری را در دهان می‌گذاشت گفت: اوضاع شما چطور است؟ طبیب سنتی در حالی که سالادش تمام شده بود گفت: خراب. پزشک جدید گفت: چطور؟ طبیب سنتی گفت: در شهری که من در آن طبابت سنتی می‌کنم همه صحیح و سلامتند، به‌طوری‌که ماه پیش هنگام مراجعت به منزل تنی چند بر سرم ریختند و کتکم زدند و فرار کردند و بعد که نیروی انتظامی آنان را دستگیر کرد، معلوم شد کارکنان غسالخانه شهر بوده‌اند که می‌گفتند از وقتی فلانی مشغول طبابت سنتی شده، هیچ‌کس از دنیا نرفته و کار و بار آنها تعطیل شده است. پزشک جدید در حالی که سیر شده بود گفت: عجب. در این لحظه پارت دوم سمینار آغاز شد و پزشک جدید و طبیب سنتی به بحث و تبادل‌نظر خود خاتمه دادند و برای استفاده از سمینار وارد سالن اصلی شدند.