سحری پاستاپنه  با سس آلفردو

بچه همه‌چیز زندگی را عوض می‌کند حتی شکل سحری خوردن

سحری پاستاپنه با سس آلفردو

منصوره مصطفی زاده روزنامه‌نگار دو شغله‌ای که با حفظ سمت به مادری هم اشتغال دارد

  سحری برای ما جدی نبود. اگر حال داشتیم، بلند می‌شدیم. نداشتیم، می‌خوابیدیم و بی‌سحری روزه می‌گرفتیم. اگر غذا داشتیم، می‌خوردیم. نداشتیم با کیک کام خودمان را سیر می‌کردیم اما دو سال پیش ناگهان ماجرای سحری عوض شد و آن وعده نه‌چندان مهم تبدیل شد به یک وعده باشکوه و پروپیمان از غذا و میوه و شربت و سبزیجات با کلی سروصدا و خوشحالی و انرژی؛ چون به جمع دونفره‌مان یک روزه‌اولی اضافه شده بود!
وقتی یک روزه‌اولی لاغر و فسقلی در خانه باشد باید از هر ثانیه افطار تا سحر استفاده کنی. هشت لیوان آب بهش بخورانی، خاکشیر و تخم‌شربتی بدهی، مواد غذایی انرژی‌زا برایش جور کنی، میوه و سبزی دم دستش بگذاری و تازه بعد از همه اینها، یک وعده غذایی کامل در سحری بریزی توی حلقش! گاهی احساس می‌کردم شبیه پرورش‌دهندگان غازهای پرواری هستم! چند ساعت وقت دارم که بچه را پروار کنم تا یک روز کامل را بدون آب و غذا دوام بیاورد. به‌خاطر همین کمبود وقت و زیادی خوراک، وعده سحری عملا از افطار شروع می‌شد. یک قمقمه با شربت کم‌شیرین خاکشیر و عرق بیدمشک کنار دست دخترک بود و من مثل پرنده کوکی ساعت، هر یک ربع از آشپزخانه بیرون می‌زدم و اعلام می‌کردم: «شربت بخور!» میوه و سبزیجات مال نیمه‌شب بود. وقتی دخترها شروع می‌کردند به تماشای فیلم، هویج و سیب و خیار و کاهو را مثل تنقلات جلوی دست‌شان می‌گذاشتم تا بخورند. همان وقت من در آشپزخانه بودم و برای سحری غذای تازه درست می‌کردم چون دخترک از غذای مانده خوشش نمی‌آید.
غذا خوراندن به دختری با ذائقه غذایی حداقلی خیلی سخت است و فهرست غذاهای موردعلاقه‌اش چندمورد بیشتر نمی‌شد که بعضی‌هایشان مناسب سحری نبودند، مثل کشک بادمجان که تشنه می‌کند و بعضی‌هایشان قابل درست‌کردن در خانه نبودند، مثل کباب‌کوبیده. فقط دو سه مورد باقی می‌ماند که هر سحر تکرار می‌شدند؛ زرشک‌پلو با مرغ، پاستاپنه با سس آلفردو و دوباره زرشک‌پلو با مرغ، پاستاپنه با سس آلفردو. وسط‌های ماه رمضان همسر گرامی شاکی شد: «حالا نمی‌شه یه روز هم چیزی که من دوست دارم درست کنی؟! من هم روزه می‌گیرم به خدا!» البته شکایتش راه به هیچ جا نبرد. کل ماجرای سحری مبتنی بر حضور دخترک بود وگرنه که همان شیر و کیک‌مان را می‌خوردیم و می‌خوابیدیم!
سحر امسال دو تا دخترک روزه‌دار داریم. از آن جایی که زرشک‌پلو را این یکی دخترم دوست ندارد، احتمالا تمام ماه رمضان را با پاستاپنه سپری کنیم. به گمانم بهتر است از همین حالا به همسر گرامی بسپارم یک جعبه کیک کام برای خودش بگیرد!