50 سال قبل؛ روزی که امجدیه برای ستاره تیمملی آلمان پر شد
مردی به نام «اووه» در تهران
نام «اووه زیلر» افسانهای را حتما شنیدهاید. پیرمرد 84ساله آلمانها روزگاری از بهترین مهاجمان دنیا بود. ویژگیهای خاص فوتبالش را فوتبالیهای قدیم خوب به یاد میآورند؛ مهاجمی کوتاه قامت با پرشهایی مافوق تصور و آن گلهای آکروباتیک. او با تیمملی آلمان در سه جامجهانی 1958، 1966 و 1970 به نیمهنهایی رفت. با این حال کلکسیون افتخاراتش با پیراهن هامبورگ کامل شد. قهرمانی جام باشگاههای اروپا در سال 1960، با گذشت بیش از 60 سال هنوز هم بالاترین افتخار برای این باشگاه آلمانی است. اووه زیلر آن سال بهترین بازیکن فوتبال آلمان شد و در مراسم توپ طلای فرانسفوتبال هم در رده سوم قرار گرفت. زیلر 10 سال بعد یکی از زیباترین گلهای تاریخ جامجهانی را با ضربه پشت سر وارد دروازه انگلیس کرد. مهاجمی با این کلاس بالای جهانی، یک سال بعد از جامجهانی 70 به تهران آمد تا با پیراهن هامبورگ مقابل تاج و پرسپولیس بازی کند. اردیبهشت 1350؛
«اووه زیلر» در تهران.
روزنامهها برنامه بازیهای هامبورگ را اعلام کردند. جمعه 3 اردیبهشت 1350:
هامبورگ – تاج؛ یکشنبه 5 اردیبهشت 1350؛ هامبورگ – پرسپولیس.
بعد هم نوشتند به دلیل مخارج بالای حضور هامبورگ در تهران از بیلت افتخاری خبری نیست و همه تماشاگران باید برای این دو بازی از گیشههای امجدیه بلیت تهیه کنند. جالب است که بعد از نیم قرن در سال 1400 هم جمعه 3 اردیبهشت است و یکشنبه
5 اردیبهشت.
حمیدرضا صدر، کارشناس و وقایعنگار فوتبال ایران در کتاب پسری روی سکوها درباره آن دو بازی و حضور اووه زیلر در تهران مینویسد: «سه ساعت به آغاز مسابقه در امجدیه مانده. فوتبالیها دلشوره نیافتن جا را خوب میفهمند. عادت زود آمدن را. زل زدن به زمین خالی را. سه ساعت زودتر آمدهای تا اووه زیلر را ببینی. اووه کبیر را. کاپیتان تیمملی آلمانغربی را. سال پیش بازیهای درخشانش را روی صفحه تلویزیون تماشا کردی. ضربه پشت سرش را در جام جهانی 1970 که دروازه پیتر بونتی سنگربان چلسی و انگلیس را گشود. اووه که سه سال پیش از آغاز جنگجهانی دوم به دنیا آمده بود، بیش از 630 گل زده. بیش از 800 بار پیراهن هامبورگ را پوشیده. در چهار جامجهانی به میدان رفته. با این حال هامبورگ با بیمیلی و از سر سیری بازی خواهد کرد. ولو آنکه اووه بزرگ ظاهر شاد و شنگولی داشته باشد. اووه زیلر همه را ناامید خواهد کرد. اووه بزرگ، اووهای نیست که توصیفش را کردهاند. اووه بزرگ فربه و گوشتالوتر از همیشه شده. بیش از حد کوتاه قد به نظر میرسد. وارفتهتر راه میرود. هرچه باشد یک پایش کمی کوتاهتر از دیگری است. اووه بزرگ کند شده. فقط چندبار توپ را لمس میکند. شوتهایش برقآسا نیستند. اووه بزرگ نمیتواند ضربههای پشت سر بزند. اووه بزرگ در آستانه وداع قرار دارد. اووه بزرگ نشان داده تصورات فوتبالی پررنگتر، تماشاییتر و باطراوتتر از واقعیت فوتبالی هستند. بنابراین آرزو میکردی ایکاش اووه بزرگ به ایران نمیآمد. به تهران نمیآمد و او را از نزدیک نمیدیدی. ایکاش سه ساعت زودتر راهی امجدیه نمیشدی . ایکاش بلیت به دست نمیآوردی. این آخرین سفر فوتبالی اووه بزرگ خواهد بود. او در بازگشت به آلمان کفشها را خواهد آویخت. خداحافظی خواهد کرد. او پنج شش سال دیر، پا به امجدیه گذاشت...»
هامبورگ 50 سال پیش و در اولین حضورش در تهران، تاج را 2 بر یک برد و مقابل پرسپولیس به تساوی 2بر2 رسید. و حالا دقیقا نیم قرن میگذرد از آن روزها.
«اووه زیلر» در تهران.
روزنامهها برنامه بازیهای هامبورگ را اعلام کردند. جمعه 3 اردیبهشت 1350:
هامبورگ – تاج؛ یکشنبه 5 اردیبهشت 1350؛ هامبورگ – پرسپولیس.
بعد هم نوشتند به دلیل مخارج بالای حضور هامبورگ در تهران از بیلت افتخاری خبری نیست و همه تماشاگران باید برای این دو بازی از گیشههای امجدیه بلیت تهیه کنند. جالب است که بعد از نیم قرن در سال 1400 هم جمعه 3 اردیبهشت است و یکشنبه
5 اردیبهشت.
حمیدرضا صدر، کارشناس و وقایعنگار فوتبال ایران در کتاب پسری روی سکوها درباره آن دو بازی و حضور اووه زیلر در تهران مینویسد: «سه ساعت به آغاز مسابقه در امجدیه مانده. فوتبالیها دلشوره نیافتن جا را خوب میفهمند. عادت زود آمدن را. زل زدن به زمین خالی را. سه ساعت زودتر آمدهای تا اووه زیلر را ببینی. اووه کبیر را. کاپیتان تیمملی آلمانغربی را. سال پیش بازیهای درخشانش را روی صفحه تلویزیون تماشا کردی. ضربه پشت سرش را در جام جهانی 1970 که دروازه پیتر بونتی سنگربان چلسی و انگلیس را گشود. اووه که سه سال پیش از آغاز جنگجهانی دوم به دنیا آمده بود، بیش از 630 گل زده. بیش از 800 بار پیراهن هامبورگ را پوشیده. در چهار جامجهانی به میدان رفته. با این حال هامبورگ با بیمیلی و از سر سیری بازی خواهد کرد. ولو آنکه اووه بزرگ ظاهر شاد و شنگولی داشته باشد. اووه زیلر همه را ناامید خواهد کرد. اووه بزرگ، اووهای نیست که توصیفش را کردهاند. اووه بزرگ فربه و گوشتالوتر از همیشه شده. بیش از حد کوتاه قد به نظر میرسد. وارفتهتر راه میرود. هرچه باشد یک پایش کمی کوتاهتر از دیگری است. اووه بزرگ کند شده. فقط چندبار توپ را لمس میکند. شوتهایش برقآسا نیستند. اووه بزرگ نمیتواند ضربههای پشت سر بزند. اووه بزرگ در آستانه وداع قرار دارد. اووه بزرگ نشان داده تصورات فوتبالی پررنگتر، تماشاییتر و باطراوتتر از واقعیت فوتبالی هستند. بنابراین آرزو میکردی ایکاش اووه بزرگ به ایران نمیآمد. به تهران نمیآمد و او را از نزدیک نمیدیدی. ایکاش سه ساعت زودتر راهی امجدیه نمیشدی . ایکاش بلیت به دست نمیآوردی. این آخرین سفر فوتبالی اووه بزرگ خواهد بود. او در بازگشت به آلمان کفشها را خواهد آویخت. خداحافظی خواهد کرد. او پنج شش سال دیر، پا به امجدیه گذاشت...»
هامبورگ 50 سال پیش و در اولین حضورش در تهران، تاج را 2 بر یک برد و مقابل پرسپولیس به تساوی 2بر2 رسید. و حالا دقیقا نیم قرن میگذرد از آن روزها.