ای صاحب ذوالفقار !  وقت مدد است

پرونده کوچک جام جم به مناسبت شهادت مولای متقیان؛ امیرالمومنین علی (ع)

ای صاحب ذوالفقار ! وقت مدد است

این شب‌ها و روزها، ایام غم یتیمی بچه‌شیعه‌هاست. غمی که قرن‌هاست با تار و پود ما گره خورده و وجود شیعیان را از آن خود کرده که گفت: چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی. اما امسال اندوهی بر اندوه‌مان افزوده شده و آن شرایط خاصی است که در کشور وجود دارد و نمی‌توان آن‌گونه که دل تمنا می‌کند به پدرمان عرض ادب کنیم. از هرکدام از اهالی تولا و دلدادگان حضرات آل ا... که بپرسید، این ایام با خاطرات سال‌های پیش خاطره‌بازی می‌کنند و با آن عالمی دارند. پرونده شهادتی ما هم، امسال بیشتر درون‌مایه‌های خاطره‌بازی دارد. از بررسی تعزیه‌های قدیمی و تاریخچه‌ آن، تا نگاهی به پیشینه برگزاری جلسات مناجات‌خوانی. خلاصه اینکه دل همه‌مان تنگ است. یا ابوتراب مددی کن!

رضا کوچک‌زاده، نویسنده و پژوهشگر تئاتر از تعزیه ماه مبارک رمضان می‌گوید
مجلس ضربت در چند روایت
 اولین تعزیه‌ها یا شبیه‌خوانی‌ها برای امام علی(ع) برگزار می‌شده،گرچه برای بسیاری از ما شبیه‌خوانی با تاسوعا و عاشورای حسینی(ع) پیوند خورده‌است. این شب‌ها هم شاید در برخی تکایای کشور مجلس تعزیه برپا شده‌باشد اما تعداد این مجالس کمتر از مجالسی است که در ایام ماه محرم و صفر برگزار می‌شود. شاید برخی روستاها در این شب‌ها مجلس برگزار کرده‌باشند یا تکیه‌های معروف در تهران و شهرهای بزرگ میزبان مردم بوده‌باشند یا مثلا تکیه برقان و برخی تکایای طالقان مجلس ضربت خوردن حضرت‌علی(ع) را به اجرا درآورده‌باشند اما مجالس شبیه‌خوانی در شب‌های ماه مبارک رمضان به دلایل متعدد از رونق افتاده است همچنان که شاید شبیه‌خوانی در ماه محرم نیز دیگر به قوت سال‌های گذشته نباشد. این نکته اما از شکوه شبیه‌خوانی و تاریخی که پشت سر گذاشته، نمی‌کاهد و به اعتبار مجالس شبیه‌خوانی ماه رمضان خدشه‌ای وارد نمی‌کند؛ اعتبار و شکوه این مجالس و نیز وجه هنری و تاریخی آنها به قدری قابل تامل هستند که پای صحبت‌های رضا کوچک‌زاده، پژوهشگر شبیه‌خوانی و دبیر علمی همایش شبیه پژوهی بنشینیم و به قدر بضاعت درباره مجالس تعزیه شب‌های ماه مبارک رمضان و شهادت امام اول شیعیان(ع) روایت‌های تاریخی جذاب بشنویم.

شبیه‌خوانی از کی شروع شد؟
یکی از سرچشمه‌های شبیه‌نامه‌های ایران و گسترده‌ترین نسخه‌های شبیه‌خوانی در آغاز مربوط به شهادت حضرت‌علی(ع) است و بعدهاست که تعزیه‌های عاشورا رنگ و بوی جدی‌تری می‌گیرد. آغاز شبیه‌خوانی در ایران به حدود دوره زندیه و افشار برمی‌گردد، البته اینجا صحبت از شبیه‌خوانی است و نه عزاداری، چون سنت‌های عزاداری در ایران از دوره آل‌بویه آغاز شده و سنتی قدیمی‌تر است.
سندهای به جا مانده از شکل‌گیری شبیه‌خوانی در ایران به گزارش‌هایی برمی‌گردد که از گردشگران خارجی در دوره‌های زند و افشار به جا مانده است. کهن‌ترین شبیه‌نامه‌ای که به دست ما رسیده، مربوط به دوره پادشاهی فتحعلی شاه‌قاجار است که بعد از زندیان در ایران حکومت کرده‌اند. در واقع بین زمانی که اجراها شروع شد تا زمانی که اولین متن‌های شبیه‌خوانی به دست ما رسیده، چند دهه فاصله زمانی وجود دارد که هنوز مشخص نیست این فاصله چرا ایجاد شده؛ شاید شبیه‌خوانی‌ها مکتوب نشده‌بودند یا هنوز آن‌قدر اهمیت نسخ شبیه‌خوانی احساس نشده‌بود که به عنوان یک سند اجرای آیینی از آنها نگهداری کنند و شاید این نسخ مکتوب بعدها در دست کسانی به نام آیین‌گذار یا شبیه‌خوان دست به دست شده که سواد نگارشی داشتند.




بانی شبیه‌خوانی مردم هستند
بانیان شبیه‌خوانی همیشه از دل مردم بودند؛ حتی تا امروز. شاید شبیه‌خوانی‌ها تنها گونه نمایشی در ایران باشد که مردم آن را برگزار کرده‌اند و هرگز تابع دولت‌ها نشده‌است؛ البته گاهی دولت‌ها کمک‌هایی کرده‌اند، مانند زمان ناصری که تکیه‌دولت بنا شد و به شبیه‌خوانان دستمزدهای خوب پرداخت می‌شد اما با این حال زندگی شبیه‌خوان‌ها به حمایت‌های درباری وابسته نبوده‌است. همیشه افراد مومن و دین‌داری بودند که نذرهایی می‌کردند و علاقه‌مند بودند مجلس‌هایی برپا کنند. حتی امروز هم در روستاها و شهرهای مختلف مجالس تعزیه را مردم را برگزار می‌کنند. گاهی که بانی‌ها امکانات بیشتری داشتند یا گشاده‌دست‌تر بودند، این مجالس طولانی‌تر برگزار می‌شد و اپیزودهای فرعی بیشتری را اجرا می‌کردند. در نتیجه ممکن بود یک مجلس چهار یا شش ساعته از شبیه‌خوانی شهادت حضرت‌علی(ع) به اجرا در آید که چارچوب اصلی را حفظ کرده و تعدادی اپیزود فرعی به آن اضافه می‌کردند.




مجالس متعدد تعزیه شهادت حضرت‌علی(ع)
ساختار شبیه‌خوانی از آغاز شکل‌گیری کم‌وبیش دست‌نخورده باقی مانده؛ البته کمی دچار تحولاتی شده اما به‌صورت بنیادین تغییری در جبهه اولیا و اشقیا و همین‌طور نمادشناسی شبیه‌خوانی به صورت بنیادین ایجاد نشده است. در مجالس تعزیه حضرت علی(ع) ابن‌ملجم را داریم به عنوان اشقیا، مردم عادی و اولیا را داریم که حضرت علی(ع) و خانواده‌اش هستند اما همان‌طور که می‌دانیم مجالس تعزیه هرگز نعل‌به‌نعل براساس وقایع تاریخ نوشته و اجرا نشده‌اند و گاهی موقعیت‌ها و روایت‌هایی در مجالس تعزیه حضرت علی(ع) می‌بینیم که حاصل خیالپردازی براساس روایات مستند یا حتی شنیده‌های تاریخی است. برای همین است که انواع مجلس شهادت حضرت علی(ع) را داریم که کلیات ثابتی دارند اما کاملا منطبق بر هم نیستند و اشعار، پرداخت شخصیت‌ها و حتی قصه‌پردازی آنها با هم تفاوت دارد؛ بنابراین وقتی درباره مجلس شهادت حضرت علی (ع) صحبت می‌کنیم، باید دقیق بگوییم که درباره کدام نسخه قرار است صحبت کنیم. نسخه‌ها نام‌های بسیار شبیه هم دارند مانند: مجلس شهادت حضرت(ع)، مجلس ضربت‌خوردن حضرت‌علی(ع) و نام‌هایی از این نوع که استاد بهرام بیضایی نمایشنامه‌ای مدرن دراین‌باره با همین نام نوشته‌اند.
گستره شبیه‌خوانی‌ها زیاد است و بعدها داستان تولد حضرت‌علی(ع) نیز وارد شبیه‌خوانی‌شده که در ماه رجب اجرا می‌شد.



شبیه‌خوانی علوی
از آنجا که ماه رمضان بیشتر از سایر ماه‌های سال به لحاظ مذهبی نزد ایرانیان اهمیت داشت، زمانی گسترش شبیه‌خوانی‌های حضرت‌علی(ع) بیشتر از شبیه‌خوانی‌های محرم بود. به عبارتی ماه رمضان پیش از آن‌که ماه‌هایی مانند محرم و صفر نزد ایرانیان اهمیت پیدا کنند، به دلیل شعائر که در آن جاری بوده، جایگاه ویژه‌ای داشت و از همین رو مجلس‌های شهادت حضرت‌علی(ع) پیش از مجلس‌های عاشورایی شکل گرفته‌اند اما دیرتر به دست ما رسیده‌اند.گرچه امروز شبیه‌خوانی عاشورا و تاسوعا را به شکل پررنگ‌تری شاهدیم اما هنوز شبیه‌خوانی برای امام علی(ع) برگزار می‌شود. تکیه‌های معروف شبیه‌خوانی میزبان مردم هستند و حتی شاهد اجراهای محلی در مکان‌های باز نیز هستیم. گاهی ممکن است یک مجلس تعزیه به سه بخش تقسیم شود و در شب‌هایی که مراسم احیا نیست به اجرا درآیند، گاهی هم مجلس تعزیه را کوتاه می‌کنند که زودتر تمام شود و عزاداران به احیا برسند.





روایت‌های خیالی اما برگرفته از تاریخ
 روایتی وجود دارد از این‌که حضرت‌علی(ع) فرموده‌اند هنگام احتضار برسر بالین همه مومنان حاضر می‌شوند و شفاعت آنها را نزد خدا می‌کنند. بر‌اساس این روایت یک اپیزودی در مجلس شهادت حضرت(ع) شکل گرفته که به‌نظرم به لحاظ رویاپردازی در جهان شبیه‌خوانی کشورمان بی‌نظیر است. ماجرای این اپیزود چنین است که وقتی پیکر حضرت‌علی(ع) را به‌سوی قبرستان می‌بردند، به جز سه نفر از اعضای خانواده که می‌توانستند زیر تابوت را بگیرند یک نفر دیگر هم حضور داشت که مردی نقابدار بود. خانواده امام به حضور او واکنش نشان می‌دهند و درباره هویت او کنجکاو می‌شوند اما پاسخی دریافت نمی‌کنند. پیکر امام(ع) را در خاک می‌گذارند، مرد نقابش را به اصرار بر‌می‌دارد و متوجه می‌شوند که این مرد خود امام علی(ع) است که براساس آن روایت، برای شفاعت خودش آمده‌است.  یکی دیگر از مجالس خاص و متفاوت تعزیه حضرت‌علی(ع)، شست بستن دیو نام دارد که بسیار داستان و فضای متفاوت و خاصی دارد. داستان این مجلس در دوران قاجار نوشته شده و داستان دیوی را روایت می‌کند که مردم را بسیار آزار می‌داده و اذیت می‌کرده. مردم از شر دیو به یکی از پیامبران شکایت می‌برند و آن پیامبر دو شست دیو را به هم می‌بندد. این دیو با همه توان و قدرتی که دارد، نمی‌تواند دستان خودش را رها کند، به همین دلیل افسرده می‌شود و دیگر هیچ بدی و شری از او در جهان شکل نمی‌گیرد. دیو سال‌ها از پیامبرانی که یکی پس از دیگری مبعوث شده‌اند، درخواست می‌کند شست او را باز کنند اما هر بار پاسخ می‌شنود که این در توان ما نیست تو باید صبر کنی تا حضرت‌علی(ع) به جهان بیاید؛ چون فقط اوست که می‌تواند تو را از این گرفتاری نجات بدهد. بالاخره در دوره حضرت‌علی(ع) با این شرط که دیگر دیو بد نکند و مردم را نیازارد، امام شست دیو را باز می‌کند و او به آرامش می‌رسد.



چند روایت
مجالس مربوط به شهادت حضرت‌علی(ع) از گیراترین نسخه‌های شبیه‌خوانی شهادت محسوب می‌شود. در مجالس شبیه‌خوانی ضربت خوردن مولا(ع) به دلیل تنوع داستان‌های فرعی با مجموعه‌ای از اپیزودها طرف هستیم و جاذبه در هم تنیدن این اپیزودها و پیوندهای خاصی که شبیه‌خوان و شبیه‌نویس در آن ایجاد می‌کردند، برای تماشاگران در هر دوره‌ای می‌توانست بسیار جذاب باشد.  داستان‌های زیادی درباره شهادت امام‌علی(ع) وجود دارد ازجمله قصه‌ای که آقای میرباقری در سریالش استفاده کرد و برمی‌گردد به ماجرای عشق ابن‌ملجم مرادی و قطام که در شبیه‌خوانی‌ها استفاده می‌شد و بعدها گسترش پیدا کرد، وارد گونه‌های دیگری نمایشی از جمله نمایشنامه‌های جدید شد و به سریال‌های تلویزونی هم راه یافت.  اپیزود جوانمرد قصاب که ماجرای گوشت خریدن یکی از اهل‌بیت است و قصابی که دست خودش را با ساطور قطع کرده و شفایش را از حضرت علی(ع) خواسته‌بود یکی دیگر از این اپیزودهاست.  
جنگ‌هایی که حضرت علی(ع) در آنها شرکت داشت مانند مبارزه با عمربن عبدوود هم ازجمله این اپیزودها بود که گاهی به مجلس شهادت حضرت اضافه می‌شد و گاهی هم به‌صورت یک مجلس مستقل به اجرا درمی‌آمد.  از این نوع داستان‌ها در طول شبیه‌خوانی شهادت حضرت علی(ع) بسیار می‌بینیم چون یکی از ویژگی‌های شبیه‌خوانی این است که براساس زمان، مکان، موقعیت و زمان اجرای مجلس‌های شبیه‌خوانی، تفاوت‌هایی در آن ایجاد می‌شده‌است. مثلا زمانی که مجلس بانی بهتری داشته، برای فراهم‌آوردن مقدمات لباس‌ها و امکانات و شبیه‌خوانان حرفه‌ای‌تر زمان و امکان بهتری وجود داشته در نتیجه می‌توانستند مجلس‌ها را طولانی‌تر برگزار کنند.



از سازهای جنگی تا درام غربی
شبیه‌خوانی‌ها در آغاز از سازهای جنگی بهره می‌بردند؛ سازهایی که در نبردهای آن زمان استفاده می‌شد. طبیعی است که بخشی سازهای کوبه‌ای بودند که با ضرباهنگ‌شان التهاب ایجاد می‌کردند، بخشی هم در واقع آواهایی بودند که از کرنا ایجاد می‌شد که نوای بسیار بم تولید می‌کند و برای اعلان جنگ به‌کار گرفته می‌شد. این نواها در هم ترکیب می‌شد و عمدتا برای صحنه‌های جنگ مورد استفاده قرار می‌گرفت. همچنین سازهای بادی مثل نی چوپانی که نوایی محزون دارد و از طبیعت اطراف برآمده‌بود، در شبیه‌خوانی استفاده می‌شد.  
این شیوه ادامه داشت تا دوره ناصری که دارالفنون شکل می‌گیرد و با توجه به نیاز زمانه، استادان خارجی برای تدریس به ایران دعوت می‌شوند از جمله موسیو لومر.  او اولین کنسرواتوار موسیقی ایرانی را شکل می‌دهد که نوازندگانش از سازهای اروپایی استفاده می‌کردند. از میان همین نوازندگان کسانی در تکیه دولت هم نواختند و چنین شد که بخشی از سازهای فرنگی جای برخی سازهای ایرانی را گرفت. در آن سال‌ها سازهای ایرانی هنوز استفاده می‌شدند اما حضور سازهای فرنگی مانند ترومپت یا کلارینت پررنگ شده‌بود و این بسیار متفاوت است با این شب‌ها که اگر پای شبیه‌خوانی بنشینید با سازهایی مانند درام مواجه می‌شوید؛ سازی که حتی ملودی‌های آن هم نمی‌تواند منطبق بر فضای موسیقی ایرانی باشد.


 مروری کوتاه بر تاریخچه مناجات‌خوانی از دیروز تا امروز
مناجات‌خوانی  در  قلب  تهران
مناجات‌خوانی، از قدیم، به شکل شب‌زنده‌داری، در مساجد تهران از یکی دو ساعت مانده  به اذان صبح انجام می‌شده و هنوز هم این سنت حسنه، در مشهد مقدس یا حرم حضرت‌ معصومه (س)  انجام می‌شود و نغمه دلنشین مناجات‌خوانان، مردم را برای اقامه نماز صبح آماده می‌کند.  این رسم زیبا، در تهران نیز سابقه طولانی دارد. در دل کوچه پس‌کوچه‌های تهران قدیم، در محله‌هایی که امروز بوی تاریخ می‌دهد، مناجات‌خوانی ریشه‌ای مستحکم دارد.  تاریخ، روایت می‌کند که مناجات‌خوانی، در کشورمان، به گذشته‌های دور برمی‌گردد و شاید نتوانیم تاریخ دقیقی از برگزاری اولین محفل و نام بردن از نخستین مناجات‌خوان را در صفحه‌های تقویم پیدا کنیم.


خیلی دور، خیلی نزدیک
در زمان معاصر اما، نقل شده که آیت‌ا... شاه‌آبادی بزرگ، استاد حضرت امام (رحمت‌ا...علیه) در مسجدی که نماز می‌خواندند، مقید بودند که شب‌های جمعه دعای کمیل قرائت کنند. این عارف بزرگ خودش دعا را می‌خواند و مردم با نوای مناجاتش روح تازه می‌کردند. چراغ دعای کمیل آیت‌ا... شاه‌آبادی مدتی در مسجد جامع بازار و مدتی در مسجد امین‌الدوله روشن بود.
مدتی بعد، نوبت به شیخ محمدحسین زاهد رسید تا در مسجد امین‌الدوله
یک بار دیگر نغمه مناجات‌خوانی را به آسمان برساند. مرحوم زاهد، در خواندن ادعیه وارده از ائمه معصومین(ع) بسیار توانا بود و صدای گیرایی داشت و در تمام ماه رمضان، مجالس دعا و احیا برقرار می‌کرد. بسیاری از مومنین، خودشان را از راه‌های دور و نزدیک، به مسجد امین‌الدوله می‌رسانند تا از مجالس این روحانی صاحب‌نفس، استفاده کنند.
در ماه رمضان هر 30 شب، احیا داشت. می‌توان گفت در آن زمان، مسجد امین‌الدوله، تنها مسجدی بود که همه 30 شب، شب‌زنده‌داری داشت تا جایی که به مسجد شب‌زنده‌داران معروف شد. هنوز هم وقتی با ریش‌سفیدها صحبت به میان می‌آید، از شور و حال خاص و وصف‌ناپذیر آن جلسه، آن‌طور صحبت می‌کنند که دلت می‌خواهد برگردی به آن زمان.


مرد مناجات‌خوان مهربان
مجالس شیخ محمدحسین زاهد، شیفتگان بسیاری داشت. افرادی که بعدها خودشان هم این پرچم را به دوش گرفتند. حاج‌سیدعلی‌آقای‌میرهادی یکی از همین افراد بود که مناجات‌خوانی را از همان مسجد امین‌الدوله آغاز کرد. میرهادی در دهه دوم ماه صفر در مسجد امین‌الدوله زیارت عاشورا می‌خواند. روز عرفه نیز، برای برگزاری دعای عرفه جای مشخصی نداشت، ولی اصولا در شب‌های ماه مبارک رمضان دعای ابوحمزه ثمالی، جوشن کبیر و دعای افتتاح را در مسجد زمزمه می‌کرد. مرحوم سیدعلی میرهادی دعای ابوحمزه ثمالی را با معنی می‌خواند؛ به طوری که خواندن این دعا یک هفته طول می‌کشید. آقاسیدعلی‌آقا که مزارش در امامزاده عبدا... شهرری است، از خود، تنها چند عکس به یادگار گذاشته و صوت مناجات‌های او در دسترس نیست. تنها می‌توان به خاطرات آن روزها رجوع کرد و تعریف‌های آنچنانی از مجالسی که برگزار می‌کرده که همه و همه‌اش، از خلوص نیت، بزرگی و اهل دل بودن او، نشات می‌گرفته.




فرکانس مناجات
در زمانی که خبری از رسانه‌های دیجیتال نبود، رادیو حرف اول را می‌زد. هر برنامه‌ای که از رادیو پخش می‌شد، خیلی زود به گوش مردم می‌رسید. مناجات‌خوانی در رادیو در یک سیستم زمان‌بندی و طبقه‌بندی‌شده قرار داشت و افراد خاص و مورد اطمینان، مناجات می‌خواندند. در آن سال‌ها، مرحوم سیدجواد ذبیحی مرد شماره یک مناجات‌خوانی در رادیو بود و بعد هم مرحوم حاج‌علی بهاری بود که روی موج مناجات دل‌ها را به آسمان می‌برد. در سال‌های اخیر، تلویزیون، با برنامه‌های خود، پیشتاز این امر شده و روزه‌داران را ملزم کرده تا سفره‌هایشان را جلوی برنامه‌هایش بیندازند و باید بگوییم که سعی کرده از اماکن مختلف مذهبی و برای هرسلیقه‌ای، در این مدت، برنامه‌ای متفاوت تولید کند. کمی آن‌طرف‌تر و با گسترش فضای مجازی، نرم‌افزارهای گوناگون هم به تولید و برنامه‌سازی پرداخته‌اند که در روزگار ما، این اتفاق هم نباید نادیده گرفته شود.




نسل دیگر مناجات‌خوانان
از دل همین مجالس قدیمی بود که نسل تازه مناجات‌خوانان تربیت شدند و این روزها، نغمه مناجات‌شان، در دل محله‌های تهران قدیم به گوش می‌رسد. مناجات‌خوانی، در همان نقطه‌ای که در شهر شکل گرفت، به اوج رسید.
در محله‌هایی که حالا در تقسیم‌بندی‌های شهری، به منطقه 12 مشهور شده‌اند. یکی از اصلی‌ترین این پایگاه‌ها، مسجد ارک تهران است. ناگفته نماند که مادحین و اهالی مناجات، این شب‌ها نیز، در جای‌جای تهران، با تشکیل محافل مناجات و روضه، این امر مهم را در سراسر تهران نیز انجام می‌دهند تا همه بتوانند زیر آسمان آبی خدا، با پروردگارشان مناجات کنند. اما همان‌طور که گفته شد، مرکز اصلی این اتفاق، محله‌های باصفا و قدیمی منطقه 12 شهرداری است.
حاج‌منصور ارضی که از مجالس دعای کمیل عمویش حاج‌حسن ارضی راه و رسم مناجات را آموخت، این شب‌ها، چراغ مسجد ارک را روشن می‌کند، دعای افتتاح، ابوحمزه ثمالی، جوشن صغیر، مجیر و دعای کمیل. همچنین شب‌های جمعه را در حرم سیدالکریم به خواندن دعای کمیل اختصاص داده که سال‌هاست اهالی روضه و مناجات، شب‌های خود را پای منبر او سپری می‌کنند.
هرکدام از این مناجات‌ها، در شب‌های خاصی از این ماه خوانده می‌شود و مردم تا نیمه‌های شب، تا چند قدمی سحر در خیابان‌های اطراف مسجد می‌نشینند و دست دعا و چشم امیدشان به آسمان است.
حاج‌ماشاءا... عابدی، یکی دیگر از مناجاتیان شناخته‌شده عصر ماست. او که خود معلمی متواضع و خطیبی پردانش است، تربیت‌یافته مکتب سیدعلی میرهادی، مناجات‌خوان برجسته مسجد امین‌الدوله تهران است و مجلس او در مسجد شهدا نیز، ادامه دعاخوانی میرهادی در مسجد قدیمی‌اش در حوالی چهارراه مولوی به شمار می‌رود.
حاج‌مهدی سماواتی نیز در مسجد شهدا و حسینیه مرحوم آیت‌ا... حق‌شناس، حاج‌رضا بکایی در مسجد امام‌حسین و حاج‌علی قربانی در حسینیه عشاق‌الحسین، از دیگر پرچمداران مناجات‌خوانی در مرکز شهر هستند.
گرچه شیوه برگزاری این نوع محافل، در عصر ما، با گذشته کمی تفاوت کرده و حالا مناجات با روضه تنیده شده است، اما مردم، اشکی که برای سیدالشهدا می‌ریزند را روی دست گرفته و الهی العفو می‌گویند. گویی روزه بی‌روضه و اشک بدون ذکر نام و یاد سیدالشهدا، برایمان معنایی ندارد. که امام‌رضا(علیه‌السلام) فرمودند: ای پسر شبیب! اگر خواستی بر چیزی گریه کنی، مصائب جد غریبم حسین را به‌یاد بیار و با روضه او گریه کن.



راستی! به نظرتان حاج‌قاسم در شب‌های قدر کدام حاجت را سر دست می‌گرفت؟
تقابل لیله‌القدری‌ها و لیله‌القبری‌ها!
     در این سیاره رنج، بعضی‌ها «رجال مبارک» هستند؛ یعنی آن‌قدر حماسی‌اند که به‌واسطه آنان، حیات می‌جوشد و زندگی جریان پیدا می‌کند... آنان آبادی‌های عالمند. معصوم فرمود: «نحن القُری...»
در نمادشناسی وحی، آب، سرمایه اولیه حیات و آبادی‌هاست و در همین منطق معرفتی، آب، اشاره‌ای رمزآلود به «کوثر» است... .
بی‌سبب نیست که فاطمه را «اُمّ القُری» و «اُم الشهدا» و
«ام الکتاب» خوانده‌اند و «مبارکه.»
در این تجلی، ‌«شهادت»، کشته شدن نیست بلکه گواهی دادن «رجال مبارک» به حقانیت «ولایت» است آن هم در هیاهوهای سیاست‌زدگان سیاره رنج!
      خدای من و تو در این ماه، که شهر ولایت است، شبی را ترازوی سنجش من و تو قرار داده است؛ من و تو همان‌قدر می‌ارزیم که در چنین شب فرخنده‌ای، وزن معرفت‌مان به سبب حاجت‌هایمان بروز پیدا می‌کند... .
مقدرات را من و تو می‌نویسیم! کی؟ همان لحظه‌ای که در میان انبوه حاجات، چندتایی را به عنوان اصلی‌ترین‌ها انتخاب می‌کنیم. حاجات، وزن مناجات را نشان می‌دهند.
راستی! به نظرتان حاج‌قاسم در شب‌های قدر کدام حاجت را سر دست می‌گرفت و...؟
     مزار سیدالشهدا قلب عشاق اوست. خودشان فرمودند. حاجات را باید کنار مزار او برد که از هرجایی به استجابت نزدیک‌تر است. ذات همه
اتفاقات، قلب است و قلب، پایتخت انقلاب‌های
عاشقانه... .
قلب رجال مبارک، آبادی سیدالشهداست و ربط و بسطش با «ام القری» معلوم است.
شهدا در تماشای وجه‌ا...، در این معنا حل شده‌اند که شب قدر، مادر عاشوراست.
     رجز، آنجا که اهل میدان است
صحبت از مادر شهیدان است
کم ما را زیاد کرده بتول
مادری بر «عماد» کرده بتول
کوثر، آموزگار خوش عهدی‌ست
یکی از نسل او «ابومهدی»‌ست
جبهه در جبهه، نور پیشانی‌ست
مادر «قاسم سلیمانی»‌ست...
     به من و تو آموخته‌اند که هرجا گرهی سنگین به کار داریم دست به دامان «مادر» باشیم؛ دعای مادر، گواه عجز صادقانه ما و نگاهش پناه اضطرار فرزندان است... و ولایت، غالبا با اضطرار آغاز می‌شود.
«من و تو چه می‌دانیم که شب قدر چیست!؟»
شاید شب قدر، همان لحظه مبارکی باشد که «مادر»، دست شکسته‌اش را به سمت آسمان بالا می‌برد و با دل شکسته‌اش دعایی می‌کند و برای فرزندان و خدا را چه دیدی، برای همسایگانش طلب «خیر» می‌کند... .
تنها و تنها اهل کوثر، می‌دانند که «کلّ الخیر» تنها و تنها «فی باب الحسین...»
     لیله‌القدر، از جنس کوثر است و هیچ‌گاه تکیه‌اش به ثانیه‌های ابتر نیست. همان خیر کثیری که تا نفس واپسین، کوثری‌ها را به کربلا فرامی‌خواند.
کربلا محراب خونینی‌ست که برای آخرالزمانی‌ها به شکل اربعین، ظهور کرده و لیله‌‌القبری‌ها را و تکاثری‌ها را مقهور «وترالموتور» خواسته... .
وعده خدای کوثری‌ها قطعی است! انتقام، بشارت و انذار درهم‌تنیده غیرت خداوند است.
غیرت، گریبان من و تو را رها نمی‌کند: «آهای تو! تو که در انتقام شهدای دور و برت سست و بی‌تعصبی، چگونه لاف از انتقام خون سیدالشهدا(ع) می‌زنی!؟»
راست می‌گوید غیرت کوثری‌ها... .
     من و تو می‌دانیم گره کار، هرگز، به سرانگشت ظریف رجال سیاسی باز نخواهد شد!
خدای غیور، قدرت گره‌گشایی را به خون «رجال مبارک» موقوف کرده ست.
«خون شهدا»، «خون رجال مبارک»، «خون حاج‌قاسم»، خط قرمز خداست و لیله‌القدری‌ها هیچ‌گاه تحمل کمترین بی‌حرمتی نسبت به شهدا را نخواهند داشت.
شب قدر، شاید همان لحظه‌ای است که من و تو بدانیم قبله آمال «لیله‌القبری‌ها و اهل تکاثر»، کاخ‌های سبز و سفید و سیاه اُمَوی‌ست... شاید شب قدر، همان ساعت است که من و تو بدانیم دل شکسته اهل کوثر، قُبّه‌الحسین است و بدانیم که حکمرانی کدخدایان از «استخوان پوسیده خوک در دست جذامی» پست‌تر است و بدانیم که عشاق حسین، حتی بعد از شهادت، «مرد میدان» مبارزه‌اند و... .
     «و ما ادریک ما لیله‌القدر...»
عجز صادقانه ما حتی در زیر آوار سکوت و بغض، فریاد می‌زند که پناهی جز حضرت فاطمه(س) نداریم و بهتر آن است که حاجات ریز و درشت خویش را با امید و اضطرار، به در خانه «مادر» ببریم... .
«اختیار، آن به که باشد دست یار»
شک نداریم فاطمه، مادرانه‌ترین دعاهای هستی را در حق ما خرج خواهد کرد... .  مادر است دیگر!