شگردهای رساندن دعا به آسمان

به دنبال پاسخی برای این که چرا دعاهایمان قبول نمی‌شود؟

شگردهای رساندن دعا به آسمان

سال که به این شب‌ها می‌رسد انگار همه چیز رنگ و بوی خاصی می‌گیرد، اصلا مثل این‌که آسمان یکی دو پله پایین‌تر می‌آید آن قدر که فقط کافی است دستت را دراز کنی تا خدا خودش دستت را بگیرد. خدایی که اسم‌هایش را که می‌خوانی دلت غنج می‌رود برای این حجم از مهربانی‌اش، خدایی که به خودش می‌گوید شنونده دعا، می‌گوید مرا صدا کنید، از من بخواهید جوابتان را می‌دهم. اما خواندن این خدا هم آدابی برای خودش دارد که چطور دعایمان برود برسد به سقف آسمان، به دست خود خود خدا.

از کجا باید شروع کرد؟
مثلا بیایید فرض کنیم من دیروز با شما دعوا کردم و زدم سر شما را شکستم. حالا امروز راست راست بیایم توی چشم‌هایتان نگاه کنم و بگویم: فلانی یه‌کمی پول داری قرض بدی؟ در چنین حالتی شما پول را که نمی‌دهید هیچ، احتمالا برق هم از سه فازتان می‌پرد که  رو که نیست؛ سنگ پاست!
پس شرط داشتن هر درخواستی این است که اول خرابکاری‌های گذشته‌مان را راست و ریس کنیم و دل طرف‌مان را به‌دست بیاوریم بعد چیزی بخواهیم.
برای همین هم توی دعا کردن اولین قدم استغفار است. مثلا به خدا می‌گوییم خدایا من که حساب گناه‌های خودم از دستم در رفته اما جدی شرمنده‌ام!تو خدایی کن شتر دیدی ندیدی.
بعد که حسابی دل خدا را نرم کردیم، حالا می‌شود حاجت خواست؛ مخصوصا شب قدر که معلوم می‌شود توی یک سال آینده چه چیزهایی در انتظارمان است باید از خدا یک آینده خوب بخواهیم. یعنی این‌که بگوییم خدایا خودت یک سال آینده‌مان را هم ختم به‌خیر کن. منتها اصلش این است که بعد از آن، یعنی از همین امروز تا شب قدر سال آینده سر قول و قرارهایمان بمانیم.





خدایا شوخی می‌کنی؟
یک جاهایی از قرآن خدا یک جوری مطمئن و قرص و محکم می‌گوید مرا بخوانید تا اجابت کنم، که آدم یاد هزار و یک دعای ریز و درشت خودش می‌افتد و فکر می‌کند: خدایا پس با این حساب احتمالا یا دعای ما در راه، خط‌روخط شده و نرسیده یا تو با ما شوخی داری! این همه دعا کردیم پس کو؟
خب نکته این است که این حرف خدا هم یک‌سری شرایط دارد.
یادتان هست دبستان که بودیم مبصر کلاس یک جدول کذایی روی تخته می‌کشید؛ خوب‌ها و بدها. حالا وای به این‌که معلم بیاید و اسمت توی بدها باشد؛ تا آخر کلاس سوال هم که می‌پرسیدی، با سگرمه‌های توی هم رفته جوابت را می‌داد. ماجرای دعا کردن هم همین است، هر قدر بنده حرف گوش‌کن‌تر باشد حرفش پیش خدا هم بیشتر خریدار دارد. از آن طرف یک‌سری کارها هم هست که باعث می‌شود خدا سگرمه‌هایش را درهم بکشد و به دعایمان محل نگذارد، مثل ناراضی‌کردن پدر و مادر یا ظلم کردن به دیگران! مثلا این مسؤولانی که یکدفعه از لیست واکسن سر در می‌آورند و حقوق‌های میلیاردی و... دارند چطور می‌خواهند دعایشان مستجاب شود، خدا می‌داند. بگذریم!





روش همبرگری
 اصلا فرض کنیم اسم‌مان رفت قاطی بدها و حسابی خراب کردیم، حالا تکلیف‌مان چه می‌شود؟ هیچ جوره راه ندارد خدا دعایمان را بشنود؟ در اینجای کار ندا می‌آید که می‌شود ولی فرمول دارد.
 این مادرها را دیده‌اید که می‌خواهند قرص به بچه‌شان بدهند می‌گذارند لای لقمه‌ای ساندویچی چیزی که بچه به هوای این‌که همه ساندویچ را دوست دارد قرص وسطش را هم بخورد؟
بلاتشبیه البته دعا هم یک همچین فرمولی دارد. یک دعایی هست که همیشه و در هر حالتی مستجاب است؛ صلوات! حالا شما هر دعایی را که دارید بگذارید بین دو تا صلوات؛ در مرام و معرفت خدا نیست دعای اولی و آخری را مستجاب کند وسطی را قبول نکند. پس صلوات‌ها مثل دو تا بال، دعای شما را هم بالا می‌برند.
حالا درست‌ترین فرمول دعا کردن این است که اول گناهان‌مان را از سر راه برداریم، پس اولین دعایمان را که استغفار باشد می‌گذاریم بین دوتا صلوات، حالا حاجت‌مان را می‌خواهیم و آخر کار هم یک صلوات دیگر را بدرقه راهش می‌کنیم که برود برسد به دست خود خدا.




یک شب که هزار ماه می‌شود!
شاعر شیرین‌سخن آنجا که می‌فرماید «دلا بسوز که سوز تو کارها بکند / دعای نیمه‌شبی دفع صد بلا بکند» یک چیزی می‌دانسته که مثلا نگفته دعای لنگ‌ظهر یا مثلا دعای حوالی ۵ بعدازظهر!
ماجرا این است که مثل هر سخن که جایی و هر نکته که مکانی دارد دعا هم یک وقت‌هایی بیشتر اثر می‌کند، مثلا وقتی که باران می‌آید، بعد از نماز، موقع افطار و... انگار دعایمان بیشتر به دل خدا می‌نشیند.
یکی از آن وقت‌ها نیمه‌شب است. اصلا انگار خدا شب را آفریده که سر آدمیزاد خلوت شود و توی همان سکوت و آرامش بیاید بنشیند ور دل خودش و یه‌کمی حرف بزند. خدا هم با شش‌دانگ وجود با عظمتش گوش کند که ببیند بنده‌اش چه می‌خواهد. حالا بعضی شب‌ها هستند که یک طور ویژه‌ای خاص‌اند! آنقدر که اصلا هزار ماه را بگذار یک‌طرف، این شب‌ها یک‌طرف! خدا شب‌قدر که می‌شود همین طور تا سحر به زمین نگاه می‌کند و می‌پرسد: آیا کسی درخواستی دارد که بدهم؟ آیا کسی توبه‌ای آورده که بپذیرم؟ آیا کسی شرمنده آمده که ببخشم؟
شب‌های قدر گذشته ولی خدا همیشه چشم به دعای نیمه‌شب ما دارد. مخصوصا یادت نرود که گفته‌اند شأن و منزلت شب عیدفطر همانند شب قدر عظیم و بزرگ است و به اندازه همه آن شب‌ها از گناهان انسان بخشیده می‌شود.




کرم صاحب‌خانه!
در کنار بعضی زمان‌ها که دعا کردن در آن یک جور دیگری اثر دارد، بعضی مکان‌ها هم هستند که انگار آسمان‌شان نزدیک‌تر است و خدمات ایاب و ذهاب دعایشان مخصوص‌تر! همین است که این‌طور جاها که می‌خواهیم برویم همه دوستان و آشنایان بهمان التماس‌دعا می‌گویند و لیست حوایج‌شان را لای کوله بار سفرمان می‌چپانند. یک جاهایی مثل مسجدها، قبور شهدا و علما، حرم‌های معصومین و امامزاده‌ها، مکه،مدینه، مشهد، کربلا، آخ... کربلا!
آدم پایش را که این‌طور جاها می‌گذارد گویی خود خدا میزبان توست؛ هر درخواستی که می‌کنی صاحب‌خانه
رد که نمی‌کند هیچ تازه از روی کرمش بیشتر از طلبت را هم به تو می‌دهد.
یکی دیگر از جاهایی که دعا تویشان راحت تر جواب می‌گیرد، جمع‌های مومنانه است. یعنی آدم‌ها دسته‌جمعی که دعا کنند انگار خدا دلش نمی‌آید دعایشان را رد کند.
این حرف‌ها را که می‌زنیم دلمان می‌گیرد از کرونایی که بیشتر از یک سال است مسجد و زیارت که هیچ، دور هم نشستن و مراسم گرفتن‌مان را هم آرزو کرده. اصلا امسال دعا کنیم که بشود باز دورهم دعا کنیم نه...؟



اندر خصایص بومرنگ
یک سوال دو گزینه‌ای؛ بگویید ببینم آدم باید اول از همه برای خودش دعا کند یا بقیه؟
بقیه؟ نه خیر! اتفاقا باید اول از همه برای خودش دعا کند. اما چه دعایی؟
آن دعای اولی که باید برای خودش بکند همان طلب بخشش و استغفار است که مثل یک جاروبرقی گیر و گرفت‌های راه آسمان را برای بالا رفتن بقیه دعاهایمان باز می‌کند.حالا آدم باید برای کی دعا کند؟ بارک‌ا... بقیه و اول از همه هم خانواده و نزدیکان! چرا؟ چون دعا شبیه بومرنگ است؛ تا دو دستی برای خودت چسبیده‌باشی‌اش پرواز نمی‌کند اما هر قدر که دورتر پرتابش کنی، می‌رود آسمان را دور می‌زند و آخرش هم برمی‌گردد مستقیم پیش خودت! در دعا هم اگر فقط برای خودت چیزی بخواهی جای دوری نمی‌رود اما اگر بقیه را دعا کنی هر چی آرزوی خوب است مال تو هم می‌شود؛ چون خدا از این کار بنده‌اش خیلی کیف می‌کند و علاوه بر این‌که دعایش را در حق بقیه مستجاب می‌کند، حاجت خودش را هم نگفته می‌دهد.
مخصوصا برای معصومین و امام زمان‌مان خیلی دعا کنیم چون این‌طوری آنها هم دعایمان می‌کنند و چه‌ها که نشود از دعایشان.





رسم عاشقی
آدم گاهی‌وقت‌ها می‌نشیند با خودش حساب و کتاب کند می‌بیند خدایا طاعات و عبادات درست و حسابی که ندارم، نماز و روزه‌هایم را هم که سرجمع زیر و رویشان کنی دوزار نمی‌ارزد، آن قدر هم تا به حال خراب کرده‌ام که به قول شاعر آن‌قدر که بستم و شکستم توبه فریاد برآورد ز دستم توبه!
پس دلم به چی خوش باشد؟
این طور موقع‌ها فقط پاسخ یک سوال همه معادلات را تغییر می‌دهد؛ خدا می‌گوید همه اینها به کنار، بگو ببینم علی(ع) را چقدر دوست داری؟
اینجای کار، ماجرا فرق می‌کند، اینجا حکایت، حکایت عاشقی است؛ خدا چون عاشق امیرالمومنین است با عاشقانش هم یک جور دیگری تا می‌کند. روایت داریم که نماز و روزه دست و پا شکسته دوستدار علی(ع) هم قبول است، دعایش هم قبول است، عبادت‌هایش هم قبول است. خدا عاشق که می‌شود این‌طوری عاشقی می‌کند. اما از آن طرفش هم هست، ما هم اگر ادعا می‌کنیم عاشقیم باید رسم عاشقی را بلد باشیم، خودمان را شبیه معشوق کنیم، کاری نکنیم که آزرده شود، فقط وقت بلا و گرفتاری‌ها به یادش نیفتیم، مگر نه؟





تاییدصلاحیت
از زمان و مکان و هوا و روزگار که بگذریم، خود دعایی هم که می‌کنیم باید یک سری ویژگی‌ها داشته‌باشد که صلاحیتش برای استجابت تایید شود.
اول از همه این که معقول باشد؛ یعنی این‌که اگر تا فردا صبح هم با آداب و تفضیل بنشینی و دعا کنی که خدایا خورشید به جای مشرق از مغرب طلوع کند، غیر از نگاه متعجب ملائکه احتمالا چیزی نصیبت نمی‌شود.
دوم این‌که دعا باید درخواست یک چیز حلال باشد؛ مثلا خنده‌دار است آدم دعا کند خدایا کمک کن من فردا بتوانم از این بانک دزدی کنم قربه‌الی‌ا...!
سوم هم این‌که آن خواسته به صلاح‌مان باشد که البته این سخت‌ترین جای کار هم هست چون باید باور کنیم خدا خیر ما را بهتر از خودمان می‌داند و بدمان را نمی‌خواهد پس بیش از حد روی یک چیز پافشاری نکنیم.
خلاصه‌اش این‌که خیال‌مان راحت باشد که دعا از سه حالت خارج نیست: یا عینا برآورده می‌شود، یا خدا همین دنیا بهترش را می‌دهد، یا این‌که نگه‌می‌دارد در آخرت یک طوری جبران می‌کند که آرزو کنیم کاش هیچ‌کدام از دعاهایمان توی دنیا برآورده نمی‌شدند.