مرد شماره یک خدا

مرد شماره یک خدا

مژده لواسانی مجری

نشانه‌ای از این محکم‌تر؟
که تو،تنها تو، باید در خانه‌اش متولد و در خانه‌اش شهید شوی.
ابتدا و انتهای حیات تو این‌گونه رقم خورده است، مثل همه زیستنت که در آغوش خدا بوده است؛ خدایی که کعبه‌اش سینه‌چاک آمدنت شد به شوق و محراب خانه‌اش رستگارت کرد.
مرد شماره یک خدا! / چیزی جز او ندیدی و ما هم چیزی جز او در تو ندیدیم و این آیین عاشقی است که عاشق و معشوق، یکی می‌شوند. باید بروی.  / باید بروی که پیامبر سخت دلتنگ است و فاطمه، بی‌تاب. / باید بروی و جگر سوخته حسن و سر به نیزه حسین را نبینی، حضرت پدر! /
باید بروی که داغ زینب را تاب نمی‌آوری. / باید بروی که تاریخ بداند، چون تو نداشته و نخواهد داشت. / تو تنها مرد تمام تاریخی در جغرافیای عشق و ایمان. / مرد شماره یک خدا! / حق مطلق باشی و خار در چشم و استخوان در گلو. / فاتح خیبر باشی و دست بسته  / قرآن ناطق باشی و سر شکافته
تو علی غیور مظلومی...  در تاریخ خوانده‌ام تا سال‌ها جماعت در قنوتشان لعن ابوتراب می‌گفتند.
خوانده‌ام و گریسته‌ام / خوانده‌ام و مرده‌ام / پدر خاک / پدر زمین و زمان
تو عدل مظلومی که هنوز هم تو را نمی‌شناسیم / اصلا سنت دنیا همین است که هرچه حق‌تر، مظلوم‌تر! / و تو حق مظلومی، ما را امشب به همین شناخت کم و عشق زیاد، بخر.