گفتوگو با اصغر هاشمی، كارگردان سینما و تلویزیون
بهخاطر نان فیلم نمیسازم
سینمای دهه 60 را نمیتوان نادیده گرفت. فیلمهایی كه در این دهه ساخته شدند، مانند آینه، واقعیت جامعه را به نمایش میگذاشتند و بازتابی بودند از مردمی كه سبك زندگیشان تغییر كرده بود و آنها تلاش میكردند، در بازسازی ساختار زندگی بهگونهای عمل كنند كه برنده بوده و آیندهای بهتر داشته باشند. تحول تدریجی شخصیتها در مواجهه با اتفاقات، برگ برنده سینمای دهههای 60 و 70 بود. اتفاقاتی كه درون خانواده و جامعه رخ میداد و آدمهای قصه را به چالش میكشید. كارگردانانی كه این آثار را میساختند آدمهای كاربلدی بودند كه اصول سینما را میشناختند و میدانستند چگونه باید فیلمی ساخت كه هم بفروشد و هم اصطلاحا حرفی برای گفتن داشته باشد. اصغر هاشمی یكی از همین كارگردانان بود. در كارنامه او فیلمها و سریالهایی مانند روزهای انتظار، زیر بامهای شهر، در آرزوی ازدواج، مهریه بیبی، نگین، آپارتمان و سریال تلویزیونی یك مشت پر عقاب دیده میشود. دو اثر آخر از موفقترین و پر بینندهترین سریالهای تلویزیونی بود كه هر دو از شبكه یك به نمایش درآمد. آپارتمان اوایل دهه 70 پخش شد و داستانش در یك آپارتمان میگذشت كه آدمهای مختلف با روحیات و تفكرات منحصربهفرد خود در آن زندگی میكردند و بیشتر شبیه ماكت كوچكی از جامعه آن روز ایران بود. یك مشت پرعقاب سریالی بود با محوریت یك خانواده که مروری داشت بر حكومت پهلوی و مبارزانی كه با این حكومت درافتاده بودند و هر كدام به شیوه خود تلاش میكردند حكومت پهلوی را سرنگون كنند.
اصغر هاشمی، اما با این كارنامه درخشان مدتهاست كم كار شده نه در سینما فعالیت خاصی دارد و نه در تلویزیون. او از سال 87 تا 92 تلهفیلمهای خوان هشتم،آوازهای مادرانه، لیست انتظار و چند قدم نزدیكتر را ساخته است. سریال «چاه پنجاه» با موضوع خاموش كردن چاههای نفت در زمان جنگ را هاشمی سال 89 مقابل دوربین برد. سرمایهگذار این سریال وزارت نفت بود كه بعد از مدتی هزینه تولید این سریال را نداد و چاه پنجاه متوقف شد و همچنان در نیمه راه مانده است.
هاشمی اما مثل دیگر سینماگران از كمكاری گلایهمند نیست. اصول خودش را دارد و میگوید: در این سالها كارهایی برای ساخت به من پیشنهاد شد اما قبول نكردم چون با تفكر و سلیقهام جور نبود. با سینمایی كه بفروشد و چرخش بچرخد مخالف نیستم اما من آدم اینجور كارها نیستم كه اگر بودم الان برای خودم دكانی، دكهای چیزی داشتم و حسابی پولدار شده بودم. اما خدا آن روز را نیاورد كه به خاطر نان فیلم بسازم.
با هاشمی درباره سینمای دهه 60 صحبت میكنم و فیلمهایی كه دوستشان دارم و حالا از سینماگران آن دوره این سوال را میپرسم كه چی شد، سینمای متفكر دهه 60 ما به سینمایی تبدیل شد كه سالهاست بیشتر تولیداتش را در ردیف فیلمهای سطحی قرار میدهیم.
هاشمی میگوید: تغییرات فرهنگی باعث تغییر سینما شده است. فرهنگ اجتماعی و زیستی یكی،دو دهه اخیر را نمیتوان با دهه 60 و 70 مقایسه كرد. شاید اگر اكنون فیلمهایی مانند آن زمان ساخته شوند، برای مردم خستهكننده باشند. واقعیت این است در سینما، فیلمساز تصمیم گیرنده نیست. تفكر قالب اجتماع است كه به سینما خط و جهت میدهد. اگر آن زمان آثاری مانند زیربامهای شهر و آپارتمان را ساختم برای مردم آن زمان ساختم و سرعت تغییر كشور ما آنقدر زیاد است كه آن فضاها برای نسل جدید بیگانه است. تغییرات، كارگردانان خاص خود را به سینما معرفی كردهاند، فیلمسازانی كه آثاری میسازند كه مردم دوست دارند.
میگویم: از منظر جامعهشناختی، سینما آینه تمام قدی است كه جامعه و مردمش را منعكس میكند. سینمای امروز ایران بیشتر به سمت كمدی گرایش دارد شاید به این دلیل كه سود باید از سرمایه بیشتر باشد، حرف من این است كه در كنار این آثار باید فیلمهایی هم تولید شود كه بیننده را حداقل برای چند روزی با خود همراه كند و تماشاچی به قصه و اتفاقات فیلم فكر كند، چیزی كه به نظرم در سینمای دهههای 60 و 70 اتفاق میافتاد، مثل فیلم زیربامهای شهر. این تغییر رویكرد شاید به نوع نگاه مسؤولان فرهنگی هم بستگی داشته باشد؟
كارگردان یك مشت پر عقاب میگوید: سالهاست با تغییر رئیسجمهور در كشور ما مهندسی فرهنگی هم تغییر میكند. فیلمهایی كه ساخته میشوند، از سازمان سینمایی مجوز میگیرند به همین دلیل محصول هر ساله سینمای ایران، تفكر مسؤولان فرهنگی را نشان میدهد كه تمایل دارند در سینما دیده شوند. شاید فیلمهایی كه مد نظر شماست و از آنها بهعنوان سینمای متفكر یاد میكنید، فیلمهایی هستند كه مجوز ساخت نگرفتهاند. بدون این كه بخواهم ارزشگذاری كرده و اثار سینمایی این دهه با دهههای 60 و 70 را مقایسه كنم، میگویم الان مسؤولان فرهنگی، سینما را به سمتی هدایت میكنند كه فیلمهایی كمدی ساخته شود تا مردم به سینما بروند، آنها را تماشا كنند و كمی بخندند و بدون اینكه به محتوای فیلم فكر كنند به خانه برگردند.
برخی بر این باورند كه سینمای دهه 60، سینمای آرمانگرایی بود كه واقعیت جامعه را نشان نمیداد. . . اصغر هاشمی اما معتقد است كارگردانان آن دوره آدمهای پیچیدهای نبودند، با مسؤولان سینمایی آن زمان ( فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی) ارتباط نزدیك و صمیمی داشتند. وی میگوید: تفكر حاكم بر جامعه را باور داشتیم و چون به آن شیوه اندیشه علاقهمند بودیم، فیلمهایی میساختیم كه این اندیشهها را بازتاب دهد و برای همین به ما میگفتند كارگردانان گلخانهای! اما واقعیت این است كه براساس باور و دلمان فیلم میساختیم و مهم نبود كدامیك از ما كارگردانیم و كدام تهیهكننده. شاید به همین دلیل است كه فیلمهای آن دوره به گفته خیلیها صادقتر بودند و مردم با آنها ارتباط دلیتر برقرار میكردند. با این گفته كه سینمای آن دوره ایدهآل گرا بود، موافق نیستم. اینطور نبود ما فیلمی بسازیم كه با موضوع آن موافق نبودیم، آنچه را میساختیم باور داشتیم. مثل الان نبود كه فیلمسازی، اثری بسازد كه اصلا آن را باور ندارد، اما چون پول زیادی به او میدهند، آن را مقابل دوربین ببرد.
اصغر هاشمی از دوران دبیرستان با بدنه سینمای حرفهای ارتباط برقرار میكند، سال50 فیلمنامهنویسی را به صورت آماتور شروع میكند و در ادامه شانس این را مییابد كه دستیار زنده یاد ساموئل خاچیكیان شود. سال 55 برای آموختن بیشتر درباره سینما از ایران میرود و سال58 برمیگردد. دوباره سراغ دستیاری میرود و در سریال سربداران دستیار محمدعلی نجفی میشود. وقتی بنیاد سینمایی فارابی راهاندازی میشود، او فیلمنامه مادیان را برای ساخت به این بنیاد ارائه میكند و تهیهكنندگی آن را بهعهده میگیرد و علی ژكان هم كارگردان آن میشود و بعد روزهای انتظار را كارگردانی میكند و كارش را ادامه میدهد. هاشمی این روزها از دور به تولیدات سینمایی و تلویزیونی نگاه میكند. او میگوید: رقابتی برای كارگردانی و تهیهكنندگی به وجود آمده كه كنار آمدن با آن برای من سخت است. من ترجیح میدهم كاری را بسازم كه داستان و موضوعش را دوست داشته و بخشی از دغدغه و نوع نگاهم است. اگر غیر از این باشد، چند میلیارد هم بدهند، حاضــــــــــر به كارگردانــــــــــــی
نیستم.
اصغر هاشمی، اما با این كارنامه درخشان مدتهاست كم كار شده نه در سینما فعالیت خاصی دارد و نه در تلویزیون. او از سال 87 تا 92 تلهفیلمهای خوان هشتم،آوازهای مادرانه، لیست انتظار و چند قدم نزدیكتر را ساخته است. سریال «چاه پنجاه» با موضوع خاموش كردن چاههای نفت در زمان جنگ را هاشمی سال 89 مقابل دوربین برد. سرمایهگذار این سریال وزارت نفت بود كه بعد از مدتی هزینه تولید این سریال را نداد و چاه پنجاه متوقف شد و همچنان در نیمه راه مانده است.
هاشمی اما مثل دیگر سینماگران از كمكاری گلایهمند نیست. اصول خودش را دارد و میگوید: در این سالها كارهایی برای ساخت به من پیشنهاد شد اما قبول نكردم چون با تفكر و سلیقهام جور نبود. با سینمایی كه بفروشد و چرخش بچرخد مخالف نیستم اما من آدم اینجور كارها نیستم كه اگر بودم الان برای خودم دكانی، دكهای چیزی داشتم و حسابی پولدار شده بودم. اما خدا آن روز را نیاورد كه به خاطر نان فیلم بسازم.
با هاشمی درباره سینمای دهه 60 صحبت میكنم و فیلمهایی كه دوستشان دارم و حالا از سینماگران آن دوره این سوال را میپرسم كه چی شد، سینمای متفكر دهه 60 ما به سینمایی تبدیل شد كه سالهاست بیشتر تولیداتش را در ردیف فیلمهای سطحی قرار میدهیم.
هاشمی میگوید: تغییرات فرهنگی باعث تغییر سینما شده است. فرهنگ اجتماعی و زیستی یكی،دو دهه اخیر را نمیتوان با دهه 60 و 70 مقایسه كرد. شاید اگر اكنون فیلمهایی مانند آن زمان ساخته شوند، برای مردم خستهكننده باشند. واقعیت این است در سینما، فیلمساز تصمیم گیرنده نیست. تفكر قالب اجتماع است كه به سینما خط و جهت میدهد. اگر آن زمان آثاری مانند زیربامهای شهر و آپارتمان را ساختم برای مردم آن زمان ساختم و سرعت تغییر كشور ما آنقدر زیاد است كه آن فضاها برای نسل جدید بیگانه است. تغییرات، كارگردانان خاص خود را به سینما معرفی كردهاند، فیلمسازانی كه آثاری میسازند كه مردم دوست دارند.
میگویم: از منظر جامعهشناختی، سینما آینه تمام قدی است كه جامعه و مردمش را منعكس میكند. سینمای امروز ایران بیشتر به سمت كمدی گرایش دارد شاید به این دلیل كه سود باید از سرمایه بیشتر باشد، حرف من این است كه در كنار این آثار باید فیلمهایی هم تولید شود كه بیننده را حداقل برای چند روزی با خود همراه كند و تماشاچی به قصه و اتفاقات فیلم فكر كند، چیزی كه به نظرم در سینمای دهههای 60 و 70 اتفاق میافتاد، مثل فیلم زیربامهای شهر. این تغییر رویكرد شاید به نوع نگاه مسؤولان فرهنگی هم بستگی داشته باشد؟
كارگردان یك مشت پر عقاب میگوید: سالهاست با تغییر رئیسجمهور در كشور ما مهندسی فرهنگی هم تغییر میكند. فیلمهایی كه ساخته میشوند، از سازمان سینمایی مجوز میگیرند به همین دلیل محصول هر ساله سینمای ایران، تفكر مسؤولان فرهنگی را نشان میدهد كه تمایل دارند در سینما دیده شوند. شاید فیلمهایی كه مد نظر شماست و از آنها بهعنوان سینمای متفكر یاد میكنید، فیلمهایی هستند كه مجوز ساخت نگرفتهاند. بدون این كه بخواهم ارزشگذاری كرده و اثار سینمایی این دهه با دهههای 60 و 70 را مقایسه كنم، میگویم الان مسؤولان فرهنگی، سینما را به سمتی هدایت میكنند كه فیلمهایی كمدی ساخته شود تا مردم به سینما بروند، آنها را تماشا كنند و كمی بخندند و بدون اینكه به محتوای فیلم فكر كنند به خانه برگردند.
برخی بر این باورند كه سینمای دهه 60، سینمای آرمانگرایی بود كه واقعیت جامعه را نشان نمیداد. . . اصغر هاشمی اما معتقد است كارگردانان آن دوره آدمهای پیچیدهای نبودند، با مسؤولان سینمایی آن زمان ( فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی) ارتباط نزدیك و صمیمی داشتند. وی میگوید: تفكر حاكم بر جامعه را باور داشتیم و چون به آن شیوه اندیشه علاقهمند بودیم، فیلمهایی میساختیم كه این اندیشهها را بازتاب دهد و برای همین به ما میگفتند كارگردانان گلخانهای! اما واقعیت این است كه براساس باور و دلمان فیلم میساختیم و مهم نبود كدامیك از ما كارگردانیم و كدام تهیهكننده. شاید به همین دلیل است كه فیلمهای آن دوره به گفته خیلیها صادقتر بودند و مردم با آنها ارتباط دلیتر برقرار میكردند. با این گفته كه سینمای آن دوره ایدهآل گرا بود، موافق نیستم. اینطور نبود ما فیلمی بسازیم كه با موضوع آن موافق نبودیم، آنچه را میساختیم باور داشتیم. مثل الان نبود كه فیلمسازی، اثری بسازد كه اصلا آن را باور ندارد، اما چون پول زیادی به او میدهند، آن را مقابل دوربین ببرد.
اصغر هاشمی از دوران دبیرستان با بدنه سینمای حرفهای ارتباط برقرار میكند، سال50 فیلمنامهنویسی را به صورت آماتور شروع میكند و در ادامه شانس این را مییابد كه دستیار زنده یاد ساموئل خاچیكیان شود. سال 55 برای آموختن بیشتر درباره سینما از ایران میرود و سال58 برمیگردد. دوباره سراغ دستیاری میرود و در سریال سربداران دستیار محمدعلی نجفی میشود. وقتی بنیاد سینمایی فارابی راهاندازی میشود، او فیلمنامه مادیان را برای ساخت به این بنیاد ارائه میكند و تهیهكنندگی آن را بهعهده میگیرد و علی ژكان هم كارگردان آن میشود و بعد روزهای انتظار را كارگردانی میكند و كارش را ادامه میدهد. هاشمی این روزها از دور به تولیدات سینمایی و تلویزیونی نگاه میكند. او میگوید: رقابتی برای كارگردانی و تهیهكنندگی به وجود آمده كه كنار آمدن با آن برای من سخت است. من ترجیح میدهم كاری را بسازم كه داستان و موضوعش را دوست داشته و بخشی از دغدغه و نوع نگاهم است. اگر غیر از این باشد، چند میلیارد هم بدهند، حاضــــــــــر به كارگردانــــــــــــی
نیستم.
تیتر خبرها