گزارش اختصاصی جامجم از ماجرای زنده شدن پیرزن 85 سالهای که در غسالخانه به زندگی برگشت
بازگشت مرحوم مادربزرگ!
دو روز از زنده شدن دوباره پیرزن 85 ساله یاسوجی در غسالخانه میگذرد و این ماجرای عجیب و باورنكردنی هنوز سرزبانهاست. پس از انتشار خبر زنده شدن پیرزن روستایی در پشت صحنه این هفته سراغ تكنیسین اورژانس هوایی یاسوج و نوه پیرزن رفتیم که آنها در گفتوگو با جامجم از جزئیات روز مرگ و زنده شدن دوبارهاش گفتند.
كمتر كسی پس از مرگ، شانس زندگی دوباره پیدا میكند. تقریبا این شانس نزدیك به صفر است، اما عمر «شمسی بلاژ»، پیرزن خبرساز و اهل روستای چال باغچه زیلایی به دنیا باقی بود. روز دوشنبه، درست زمانی كه قرار بود اهالی روستا زندگی را دوباره از نو آغاز كنند، تقدیر، سرنوشت دیگری برای پیرزن رقم زده بود.
احمد ولیپور، نوه 40 ساله پیرزن كه رئیس شورای روستا هم است، درباره آن روز به جامجم میگوید: «خانه ما با خانه مادربزرگم، 100 تا 150 متر فاصله دارد. آن روز، مادرم به خانه مادربزرگم رفته بود. ساعت هفت صبح بود كه تلفن زنگ زد.گوشی را كه جواب دادم، مادرم بود و گفت مادربزرگت فوت شده است. با این خبر، خودم را به خانه مادربزرگم رساندم و بر بالینش رفتم. ظاهرش كه نشان میداد فوت كرده است، اما چون دوستش داشتم و نمیتوانستم مرگش را باور كنم، دستم را روی قلبشگذاشتم تا بدانم ضربان قلب دارد یا نه. در سكوت سعی كردم ضربان قلبش را حس كنم، اما قلب مادربزرگم ضربان نداشت و فوت كرده بود.»
او زنده است
روستا كوچك بود و تمام اهالی روستا، مادربزرگ را به عنوان یكی از بزرگان روستا میشناختند. خیلی طول نكشید كه مردم روستا از مرگ او باخبر شدند و در حالیكه بسیاری از آنها لباس سیاه عزا به تن كرده بودند، دسته دسته به سمت خانه او روانه شدند. صدای شیون از خانه مادربزرگ شنیده میشد و فرزندانش بر بالینش اشك میریختند. در فاصلهای كه فرزندان او و اهالی روستا مشغول عزاداری بودند، احمد تصمیم گرفت قبری برای مادربزرگش تهیه كند. او در ادامه توضیح میدهد:« بعد از آمادهكردن قبر، سدر و كافور تهیه كردیم تا به غسالخانه بدهیم و خانمهای غسال، مادربزرگم را غسل دهند. ساعت 9 و 30 دقیقه صبح بود. هنوز شستوشوی میت را آغاز نكرده بودند كه ناگهان همهمه و جیغ زنان بلند شد كه میگفتند زنده شد، زنده شد. هركس حرفی میزد، اما از میان فریادها متوجه شدم دست مادربزرگم تكان خورده است. در واقع او دوباره زنده شده بود. با این خبر، بهسرعت با مسؤول مركز جامع سلامت موشمی زیلایی تماس گرفتم و او را در جریان اتفاقی كه برای مادربزرگم افتاده بود، قرار دادم.»
آرامش روستا به هم خورده بود. بعضی صورتها میخندید، بعضی هم خنده و اشك را با هم داشتند، اما همه خوشحال بودند که مادربزرگ سالخورده روستا دوباره به زندگی برگشته است.
مرگ پنجه در پنجه پیرزن
اسلام داناییمهر، كارشناس بهداشت محیط مركز جامع سلامت موشمی زیلایی میگوید:
«ساعت 10 صبح بود كه اهالی روستا با مركز تماس گرفتند و اعلامكردند زن سالخوردهایكه فوت كرده بود، دوباره زنده شده است. با دكتر كریمیزاده تماس گرفتم و او را در جریان موضوع قرار دادم. در كمترین زمان ممكن، همراه وسایل احیا و آمبولانس، خودمان را به روستا رساندیم. پس از انجام عملیات احیا روی بیمار، عازم مركز شدیم. در طول مسیر احساس كردیم بیمار دوباره تمام كرده است، دكتر كریمیزاده بهسرعت دست به كار شد و عملیات احیا را انجام داد كه خوشبختانه بیمار برگشت. وقتی به مركز رسیدیم، دكتر از بیمار نوار قلب گرفت و متوجه شد ضربانش نامنظم است و وضعیت مناسبی ندارد و لازم است به یك مركز درمانی مجهزتر منتقل شود. با توجه به بحرانی بودن شرایط، با اورژانس هوایی یاسوج تماس گرفتیم و درخواست بالگرد كردیم.»
در تكاپوی نجات جان مادربزرگ
عقربهها ساعت 10 و 45 دقیقه صبح را نشان میداد كه تلفن اورژانس 115 یاسوج به صدا درآمد. در شرایطی كه نجات زندگی مادربزرگ سالخورده به ثانیه وابسته بود، مركز، با توجه به بحرانی بودن وضعیت جسمی او، كوهستانی و صعب العبور بودن مسیر به بالگرد اعلام آمادهباش داد.
خدابخش محمدزاده، تكنیسین اورژانس هوایی یاسوج در ادامه میگوید: «ساعت
10 و 50 دقیقه صبح همراه دو خلبان و همكارم علی یارنسب به سمت روستای موشمی زیلایی پرواز كردیم. یك كیلومتر پس از روستا، روی زمین مسطحی فرود آمدیم. لحظهای كه به بالین بیمار رسیدیم، سطح هوشیاریاش روی عدد 9 و پزشك روستا مراقب وضعیتش بود. پس از دریافت شرح حال بیمار، علائم حیاتیاش را كنترل كردیم. با مشاهده نوار قلبی متوجه شدیم بیمار سكته قلبی كرده است. پزشك گفت ایست قلبی هم كرده است و برای همین راههای تنفسیاش را باز و سپس او را به بالگرد منتقل كردیم. در طول مسیر در عین اینكه بهطور مرتب وضعیت فشار خون، ضربان قلب، میزان اشباع اكسیژن خون و.. بیمار مانیتورینگ میشد، او را با انجام اكسیژن درمانی با غلظت بالا و باز نگهداشتن راههای هوایی حمایت میكردیم. پس از حدود 45 دقیقه به بیمارستان رسیدیم و بیمار را تحویل آمبولانس بیمارستان دادیم تا تحت درمانهای مجهزتری قرار گیرد.»
محمدزاده در پاسخ به این كه چند درصد احتمال دارد قلب افراد پس از سكته قلبی، بدون استفاده از هیچ دستگاه و اقدام حمایتی درمانی دوباره به تپش بیفتد، میگوید:« هیچ درصدی نمیتوان برای آن درنظر گرفت. این مساله به عوامل زیادی مانند سن، میزان درگیری قلب با سكته، سابقه قبلی و... بستگی دارد. اما میتوان گفت علت به تپش افتادن دوباره قلب پس از گذشت دو ساعت بدون دریافت هیچ اقدام درمانی این باشد كه قلب «این پالس»، تولید و آن را به دهلیز و بطن قلب ارسال كرده و در اثر آن، انقباض، انبساط و پمپاژ خون رخ داده است. در نتیجه این عمل، قلب این بیمار دوباره به تپش افتاده است.»
احمد ولیپور، نوه 40 ساله پیرزن كه رئیس شورای روستا هم است، درباره آن روز به جامجم میگوید: «خانه ما با خانه مادربزرگم، 100 تا 150 متر فاصله دارد. آن روز، مادرم به خانه مادربزرگم رفته بود. ساعت هفت صبح بود كه تلفن زنگ زد.گوشی را كه جواب دادم، مادرم بود و گفت مادربزرگت فوت شده است. با این خبر، خودم را به خانه مادربزرگم رساندم و بر بالینش رفتم. ظاهرش كه نشان میداد فوت كرده است، اما چون دوستش داشتم و نمیتوانستم مرگش را باور كنم، دستم را روی قلبشگذاشتم تا بدانم ضربان قلب دارد یا نه. در سكوت سعی كردم ضربان قلبش را حس كنم، اما قلب مادربزرگم ضربان نداشت و فوت كرده بود.»
او زنده است
روستا كوچك بود و تمام اهالی روستا، مادربزرگ را به عنوان یكی از بزرگان روستا میشناختند. خیلی طول نكشید كه مردم روستا از مرگ او باخبر شدند و در حالیكه بسیاری از آنها لباس سیاه عزا به تن كرده بودند، دسته دسته به سمت خانه او روانه شدند. صدای شیون از خانه مادربزرگ شنیده میشد و فرزندانش بر بالینش اشك میریختند. در فاصلهای كه فرزندان او و اهالی روستا مشغول عزاداری بودند، احمد تصمیم گرفت قبری برای مادربزرگش تهیه كند. او در ادامه توضیح میدهد:« بعد از آمادهكردن قبر، سدر و كافور تهیه كردیم تا به غسالخانه بدهیم و خانمهای غسال، مادربزرگم را غسل دهند. ساعت 9 و 30 دقیقه صبح بود. هنوز شستوشوی میت را آغاز نكرده بودند كه ناگهان همهمه و جیغ زنان بلند شد كه میگفتند زنده شد، زنده شد. هركس حرفی میزد، اما از میان فریادها متوجه شدم دست مادربزرگم تكان خورده است. در واقع او دوباره زنده شده بود. با این خبر، بهسرعت با مسؤول مركز جامع سلامت موشمی زیلایی تماس گرفتم و او را در جریان اتفاقی كه برای مادربزرگم افتاده بود، قرار دادم.»
آرامش روستا به هم خورده بود. بعضی صورتها میخندید، بعضی هم خنده و اشك را با هم داشتند، اما همه خوشحال بودند که مادربزرگ سالخورده روستا دوباره به زندگی برگشته است.
مرگ پنجه در پنجه پیرزن
اسلام داناییمهر، كارشناس بهداشت محیط مركز جامع سلامت موشمی زیلایی میگوید:
«ساعت 10 صبح بود كه اهالی روستا با مركز تماس گرفتند و اعلامكردند زن سالخوردهایكه فوت كرده بود، دوباره زنده شده است. با دكتر كریمیزاده تماس گرفتم و او را در جریان موضوع قرار دادم. در كمترین زمان ممكن، همراه وسایل احیا و آمبولانس، خودمان را به روستا رساندیم. پس از انجام عملیات احیا روی بیمار، عازم مركز شدیم. در طول مسیر احساس كردیم بیمار دوباره تمام كرده است، دكتر كریمیزاده بهسرعت دست به كار شد و عملیات احیا را انجام داد كه خوشبختانه بیمار برگشت. وقتی به مركز رسیدیم، دكتر از بیمار نوار قلب گرفت و متوجه شد ضربانش نامنظم است و وضعیت مناسبی ندارد و لازم است به یك مركز درمانی مجهزتر منتقل شود. با توجه به بحرانی بودن شرایط، با اورژانس هوایی یاسوج تماس گرفتیم و درخواست بالگرد كردیم.»
در تكاپوی نجات جان مادربزرگ
عقربهها ساعت 10 و 45 دقیقه صبح را نشان میداد كه تلفن اورژانس 115 یاسوج به صدا درآمد. در شرایطی كه نجات زندگی مادربزرگ سالخورده به ثانیه وابسته بود، مركز، با توجه به بحرانی بودن وضعیت جسمی او، كوهستانی و صعب العبور بودن مسیر به بالگرد اعلام آمادهباش داد.
خدابخش محمدزاده، تكنیسین اورژانس هوایی یاسوج در ادامه میگوید: «ساعت
10 و 50 دقیقه صبح همراه دو خلبان و همكارم علی یارنسب به سمت روستای موشمی زیلایی پرواز كردیم. یك كیلومتر پس از روستا، روی زمین مسطحی فرود آمدیم. لحظهای كه به بالین بیمار رسیدیم، سطح هوشیاریاش روی عدد 9 و پزشك روستا مراقب وضعیتش بود. پس از دریافت شرح حال بیمار، علائم حیاتیاش را كنترل كردیم. با مشاهده نوار قلبی متوجه شدیم بیمار سكته قلبی كرده است. پزشك گفت ایست قلبی هم كرده است و برای همین راههای تنفسیاش را باز و سپس او را به بالگرد منتقل كردیم. در طول مسیر در عین اینكه بهطور مرتب وضعیت فشار خون، ضربان قلب، میزان اشباع اكسیژن خون و.. بیمار مانیتورینگ میشد، او را با انجام اكسیژن درمانی با غلظت بالا و باز نگهداشتن راههای هوایی حمایت میكردیم. پس از حدود 45 دقیقه به بیمارستان رسیدیم و بیمار را تحویل آمبولانس بیمارستان دادیم تا تحت درمانهای مجهزتری قرار گیرد.»
محمدزاده در پاسخ به این كه چند درصد احتمال دارد قلب افراد پس از سكته قلبی، بدون استفاده از هیچ دستگاه و اقدام حمایتی درمانی دوباره به تپش بیفتد، میگوید:« هیچ درصدی نمیتوان برای آن درنظر گرفت. این مساله به عوامل زیادی مانند سن، میزان درگیری قلب با سكته، سابقه قبلی و... بستگی دارد. اما میتوان گفت علت به تپش افتادن دوباره قلب پس از گذشت دو ساعت بدون دریافت هیچ اقدام درمانی این باشد كه قلب «این پالس»، تولید و آن را به دهلیز و بطن قلب ارسال كرده و در اثر آن، انقباض، انبساط و پمپاژ خون رخ داده است. در نتیجه این عمل، قلب این بیمار دوباره به تپش افتاده است.»