گفتوگو با مهلا مومنزاده جوان تكواندوكار ی که حالا امید جدید ورزش بانوان ایران است
بلندپروازیهای دختر قهرمان ایرانی
17 ساله است، كم سن و سالترین كسی كه تا حالا با او گفتوگو كردهام. اما حس خیلی خوبی دارم از همصحبتی با دختری كه در مرز میان نوجوانی و جوانی است و همین چند روز قبل مدال نقره مسابقات منچستر در رشته تكواندو را گرفت. مهلا و همسن و سالهای او با مدالهایی كه میگیرند، وعده آینده درخشانی را میدهند كه سالهاست منتظر آن هستیم. سالهاست زنانی مانند خواهران منصوریان و كیمیا علیزاده تلاش كردهاند تا راه را برای امثال مهلا باز كنند و به آنها انگیزه بدهند كه طبق همان نسخه قدیمی، اگر بخواهید، میتوانید و ...
شماره مهلا مومنزاده را از مدیر گروه، خانم حسینی میگیرم. موبایلش در دسترس نیست و خانم حسینی شماره پدر مهلا را میدهد. پدر در دسترس است و محترمانه جوابم را میدهد: مهلا باشگاه است تا عصر. شماره خانهشان را میگیرم كه اگر موبایل مهلا در دسترس نبود بتوانم با شماره خانه تماس بگیرم. یادم هست زمانی كه كیمیا علیزاده مدال گرفت، دسترسی به او تقریبا غیرممكن بود، نه خودش جواب میداد و نه پدرش. مربیاش میگفت رسانهها آنقدر مشتاق صحبت با او هستند كه دیگر ترجیح داده جواب ندهد! آن زمان به این فكر كردم كه به هرحال مردم خوشحالند كه دختر نوجوان ایرانی مدال طلا گرفته و رسانهها هم میخواهند او را بیشتر به مردم بشناسانند...!
مهلا و خانوادهاش اما از همراهی با رسانهها و من كه میخواهم با او گفتوگو كنم، دریغ نمیكنند. مهلا هم مثل كیمیا ساكن كرج است و اهداف بزرگی در سر دارد و میخواهد در آینده اگر خدا یاریاش كند، مدالهای طلاییاش را بیشتر و بیشتر كند.
از بازیهای كودكانه تا اردوی تیم ملی
صدای بچگانه اما با اعتماد به نفسش را دوست دارم. وقتی میپرسم چطور شد به تكواندو علاقهمند شدی؟ ریز میخندد و میگوید: اول برادرم، محراب به این رشته علاقهمند شد و شروع كرد، دو سال از من بزرگتر است. اما بعد تكواندو را رها كرد و رفت سمت فوتبال اما من تكواندو را ادامه دادم. از پنج، شش سالگی به باشگاه رفتم و 11 ساله بودم كه به اردوی تیم ملی دعوت شدم. در خانه هم با برادرم خیلی تمرین میكردیم. میخندد و میگوید: حسابی از پس هم برمیآمدیم، اول بزن بزنهای خواهر و برادری بود كه گاهی آسیب هم میدیدیم، اما بعد این ورزش برایم جدی شد.
مهلا درباره حمایت پدر و مادرش و تاثیر آنها در موفقیتش میگوید: از همان بچگی پدر و مادرم مرا به باشگاه میبردند، وقتی سنم كمتر بود همانجا منتظر میماندند تا تمریناتم تمام شود، الان هم مرا میبرند و هم برمیگردانند و هیچوقت نشده تنها به باشگاه بروم.
این تكواندوكار درباره مدرسه میگوید: وقتی در اردو هستم، مدرسه نمیروم و فقط امتحانات پایان فصل را میدهم. بیشتر اوقات فرصت درس خواندن ندارم، به همین دلیل معدلم زیاد خوب نیست اما به هرحال قبول میشوم. با همه سختیها و اینكه كمتر فرصت درس خواندن دارم، تصمیم دارم به دانشگاه بروم و در رشته تربیتبدنی تحصیل كنم.
مومنزاده درباره حضورش در مدرسه و بین همكلاسیهایش میگوید: همكلاسیهایم میدانند تكواندو كار میكنم، ولی ما دخترها برعكس پسرها كه شاید با هم درگیرشوند حتی اگر شده به شوخی، با هم دعوا نمیكنیم كه من تكنیكهایی كه بلدم را در مدرسه اجرا كنم ! اما وقتی مدال میگیرم دوستان و آشنایان به من تبریك میگویند.
مدالهای طلایی و نقرهای
مهلا درباره مدالهایی كه تاكنون گرفته، میگوید: سال 2014 طلای جهان ـ باكو، سال 2015 طلای
جهان -چین تایپه، 2015 طلای جهان ـ كره، 2017 نقره آسیا -نوجوانان، طلای تورنمنت نونهالان تركیه، طلای تورنمنت نوجوانان، طلای المپیك نوجوانان و نقره جهان منچستر.
البته این مدالهای جهانی است، در مسابقات استانی و كشوری هم مدالهای زیادی گرفتهام.اولین مدالم را شش سالگی در استان گرفتم و مدالهای بعدی كشوری بود، بعد به مسابقات آسیایی
راه یافتم و بعد هم به اروپا.
مهلا میگوید: خانوادهام خیلی خوشحال میشوند از مدالهایی كه میگیرم، بهخصوص برادرم كه بهواسطه او به تكواندو علاقهمند شدم. تكواندو ورزشی است كه با دیگر ورزشهای رزمی فرق دارد و وسایلی كه زمان مسابقه از ما مراقبت كند از دیگر ورزشها بیشتر است. اما به هرحال آسیب دیدگی هم زیاد است، شاید به همین دلیل كمتر دخترها سراغ آن میروند.تا حالا چند بار انگشتان و زانوهایم آسیب دیده، اما با مراقبتهای پزشكی خوب شده. حالا دیگر به این آسیبها عادت كردهام، چون میدانم خوب میشود. قبل از مسابقات منچستر انگشت پایم آسیب دید اما خیلی زود خوب شد. آنقدر به رشته تكواندو علاقه دارم كه هر درد و آسیبی را تحمل میكنم. هدفم را مشخص كردهام و برای رسیدن به بالاترین مقام در تكواندو تلاش میكنم. امیدوارم خدا هم كمكم كند تا به هدفم برسم. این روزها تمرینات فشردهای دارم. باید چند مسابقه بدهم تا بتوانم رتبه لازم را برای حضور در مسابقات المپیك 2020 كسب كنم. تلاش میكنم به المپیك برسم و مدال طلا بگیرم.
از مهلا میپرسم، الگوهایت چه كسانی بوده و هستند که میگوید: آقایان، كرمی و هادی ساعی و خانم كیمیا علیزاده. از خارجیها هم یك خانم انگلیسی به نام جی جون و یك آقای كرهای به نام دایون هی.
چشمپوشی از خوشیهای زودگذر
مهلا، جوان كمسن و سال مدالآور است، اما گنج بدون رنج میسر نمیشود. مهلا از شادیهای و خوشگذرانیهایی كه بسیاری از هم سن و سالهایش حق خود میدانند چشمپوشی كرده است. میگوید: كمتر میتوانم همراه خانوادهام به مسافرت بروم چون باید برنامههایم را با برنامههای اردو و باشگاه هماهنگ كنم. وزنم باید كنترل شود. بههمین دلیل هر غذایی را نمیتوانم بخورم.الان 49كیلو هستم و برای المپیك هم در همین وزن مسابقه خواهم داد و تا سال آینده باید مراقب وزنم باشم.مربیهایم برنامههای روزانهام را میدهند و باید مرتب و طبق برنامه تمرین كنم.اما ناراضی نیستم چون هدفی دارم كه باید به آن برسم.
شماره مهلا مومنزاده را از مدیر گروه، خانم حسینی میگیرم. موبایلش در دسترس نیست و خانم حسینی شماره پدر مهلا را میدهد. پدر در دسترس است و محترمانه جوابم را میدهد: مهلا باشگاه است تا عصر. شماره خانهشان را میگیرم كه اگر موبایل مهلا در دسترس نبود بتوانم با شماره خانه تماس بگیرم. یادم هست زمانی كه كیمیا علیزاده مدال گرفت، دسترسی به او تقریبا غیرممكن بود، نه خودش جواب میداد و نه پدرش. مربیاش میگفت رسانهها آنقدر مشتاق صحبت با او هستند كه دیگر ترجیح داده جواب ندهد! آن زمان به این فكر كردم كه به هرحال مردم خوشحالند كه دختر نوجوان ایرانی مدال طلا گرفته و رسانهها هم میخواهند او را بیشتر به مردم بشناسانند...!
مهلا و خانوادهاش اما از همراهی با رسانهها و من كه میخواهم با او گفتوگو كنم، دریغ نمیكنند. مهلا هم مثل كیمیا ساكن كرج است و اهداف بزرگی در سر دارد و میخواهد در آینده اگر خدا یاریاش كند، مدالهای طلاییاش را بیشتر و بیشتر كند.
از بازیهای كودكانه تا اردوی تیم ملی
صدای بچگانه اما با اعتماد به نفسش را دوست دارم. وقتی میپرسم چطور شد به تكواندو علاقهمند شدی؟ ریز میخندد و میگوید: اول برادرم، محراب به این رشته علاقهمند شد و شروع كرد، دو سال از من بزرگتر است. اما بعد تكواندو را رها كرد و رفت سمت فوتبال اما من تكواندو را ادامه دادم. از پنج، شش سالگی به باشگاه رفتم و 11 ساله بودم كه به اردوی تیم ملی دعوت شدم. در خانه هم با برادرم خیلی تمرین میكردیم. میخندد و میگوید: حسابی از پس هم برمیآمدیم، اول بزن بزنهای خواهر و برادری بود كه گاهی آسیب هم میدیدیم، اما بعد این ورزش برایم جدی شد.
مهلا درباره حمایت پدر و مادرش و تاثیر آنها در موفقیتش میگوید: از همان بچگی پدر و مادرم مرا به باشگاه میبردند، وقتی سنم كمتر بود همانجا منتظر میماندند تا تمریناتم تمام شود، الان هم مرا میبرند و هم برمیگردانند و هیچوقت نشده تنها به باشگاه بروم.
این تكواندوكار درباره مدرسه میگوید: وقتی در اردو هستم، مدرسه نمیروم و فقط امتحانات پایان فصل را میدهم. بیشتر اوقات فرصت درس خواندن ندارم، به همین دلیل معدلم زیاد خوب نیست اما به هرحال قبول میشوم. با همه سختیها و اینكه كمتر فرصت درس خواندن دارم، تصمیم دارم به دانشگاه بروم و در رشته تربیتبدنی تحصیل كنم.
مومنزاده درباره حضورش در مدرسه و بین همكلاسیهایش میگوید: همكلاسیهایم میدانند تكواندو كار میكنم، ولی ما دخترها برعكس پسرها كه شاید با هم درگیرشوند حتی اگر شده به شوخی، با هم دعوا نمیكنیم كه من تكنیكهایی كه بلدم را در مدرسه اجرا كنم ! اما وقتی مدال میگیرم دوستان و آشنایان به من تبریك میگویند.
مدالهای طلایی و نقرهای
مهلا درباره مدالهایی كه تاكنون گرفته، میگوید: سال 2014 طلای جهان ـ باكو، سال 2015 طلای
جهان -چین تایپه، 2015 طلای جهان ـ كره، 2017 نقره آسیا -نوجوانان، طلای تورنمنت نونهالان تركیه، طلای تورنمنت نوجوانان، طلای المپیك نوجوانان و نقره جهان منچستر.
البته این مدالهای جهانی است، در مسابقات استانی و كشوری هم مدالهای زیادی گرفتهام.اولین مدالم را شش سالگی در استان گرفتم و مدالهای بعدی كشوری بود، بعد به مسابقات آسیایی
راه یافتم و بعد هم به اروپا.
مهلا میگوید: خانوادهام خیلی خوشحال میشوند از مدالهایی كه میگیرم، بهخصوص برادرم كه بهواسطه او به تكواندو علاقهمند شدم. تكواندو ورزشی است كه با دیگر ورزشهای رزمی فرق دارد و وسایلی كه زمان مسابقه از ما مراقبت كند از دیگر ورزشها بیشتر است. اما به هرحال آسیب دیدگی هم زیاد است، شاید به همین دلیل كمتر دخترها سراغ آن میروند.تا حالا چند بار انگشتان و زانوهایم آسیب دیده، اما با مراقبتهای پزشكی خوب شده. حالا دیگر به این آسیبها عادت كردهام، چون میدانم خوب میشود. قبل از مسابقات منچستر انگشت پایم آسیب دید اما خیلی زود خوب شد. آنقدر به رشته تكواندو علاقه دارم كه هر درد و آسیبی را تحمل میكنم. هدفم را مشخص كردهام و برای رسیدن به بالاترین مقام در تكواندو تلاش میكنم. امیدوارم خدا هم كمكم كند تا به هدفم برسم. این روزها تمرینات فشردهای دارم. باید چند مسابقه بدهم تا بتوانم رتبه لازم را برای حضور در مسابقات المپیك 2020 كسب كنم. تلاش میكنم به المپیك برسم و مدال طلا بگیرم.
از مهلا میپرسم، الگوهایت چه كسانی بوده و هستند که میگوید: آقایان، كرمی و هادی ساعی و خانم كیمیا علیزاده. از خارجیها هم یك خانم انگلیسی به نام جی جون و یك آقای كرهای به نام دایون هی.
چشمپوشی از خوشیهای زودگذر
مهلا، جوان كمسن و سال مدالآور است، اما گنج بدون رنج میسر نمیشود. مهلا از شادیهای و خوشگذرانیهایی كه بسیاری از هم سن و سالهایش حق خود میدانند چشمپوشی كرده است. میگوید: كمتر میتوانم همراه خانوادهام به مسافرت بروم چون باید برنامههایم را با برنامههای اردو و باشگاه هماهنگ كنم. وزنم باید كنترل شود. بههمین دلیل هر غذایی را نمیتوانم بخورم.الان 49كیلو هستم و برای المپیك هم در همین وزن مسابقه خواهم داد و تا سال آینده باید مراقب وزنم باشم.مربیهایم برنامههای روزانهام را میدهند و باید مرتب و طبق برنامه تمرین كنم.اما ناراضی نیستم چون هدفی دارم كه باید به آن برسم.
تیتر خبرها
-
از پدربزرگت بپرس رفیق!
-
بازگشت انقلابی «شورای عالی انقلاب فرهنگی»
-
شلیک به خویش
-
چند کلام حرف حساب با آقای رئیس جمهور
-
به رنگ استقلال
-
انتفاضه علیه معامله ننگ
-
بلندپروازیهای دختر قهرمان ایرانی
-
# نحــو _ القـدس
-
اصلاح ساختار بودجه با نسخه آمریكایی؟
-
واكاوی 3 دهه سریالهای رمضان
-
اولویتهای اصلاح ساختار بودجهریزی
-
سرلشکر موسوی فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیاء(ص) شد