شوخی آقا مصطفی و تذكر امام(ره)
مسائل اخلاقی و اعتقادی و رفتار صحیح افراد از جمله مواردی است كه به گفته آیتا... رسولیمحلاتی برای حضرت امام اهمیت زیادی داشت. معمولا حضرت امام به هیچكدام از كسانی كه در بیت ایشان مشغول به كار بودند، تذكری نداده بود و آنها نیز احساس میكردند امام از روی بزرگواری خطاها را به رویشان نمیآورند. اما آیتا... رسولیمحلاتی تعریف كرده: ما سه نفر بودیم كه در بیت امام كار میكردیم. نگهداشتن دخل و خرج و حسابداری و تداركات به عهده آقای سیدمحمد ورامینی بود. مدیریت دید و بازدیدها و پذیرایی از مهمانان را آقای آشیخ حسن صانعی انجام میداد و جواب نامهها و استفتائات و صدور قبوض هم به عهده من بود. یك روز قرار شد ما سه نفر نزد امام برویم و بخواهیم كه چنانچه به عملكرد یا رفتار ما انتقادی دارند، بدون رودربایستی بفرمایند تا اصلاح كنیم. آقایان زرنگی كردند و مرا پیش انداختند كه حرف بزنم. من خدمت حضرت امام عرض كردم كه حضرتعالی از روی لطف و عنایت كارهای مهمی را به ما سپردهاید، ما خدمت به شما را وظیفه خود میدانیم و بسیار موجب امتنان ما خواهد بود كه عیب و نقص كارمان را گوشزد بفرمایید تا خدای ناكرده موجب تكدر خاطر شما نشویم! امام طبق معمول سرشان پایین بود و با دقت به حرفهای من گوش میدادند. وقتی حرفهایم تمام شد، سرشان را بلند كردند و گفتند: «نیازی به این صحبتها نیست، من هر زمان كه تشخیص بدهم وجود كسی در این خانه به ضرر اسلام است، حتی اگر نزدیكترین فرد به من باشد، او را بیرون خواهم كرد!» در واقع ایشان با این قاطعیت كمنظیرشان، آب پاكی را نهتنها روی دست ما سه نفر كه روی دست همه ریختند. برای حضرت امام هیچ امری مهمتر از حفظ اسلام نبود و در این زمینه با احدی رودربایستی نداشتند. شنیدم كه ایشان حتی به آبدارچی بیت هم گفته بودند: «اگر بدانم به ضرر اسلام كار میكنی، تو را بیرون میكنم و خودم كارت را انجام میدهم!»
به دلیل همین حساسیت روی حفظ شؤونات مسلمین و اسلام هم بود كه ایشان بهشدت از بعضی اموری كه برخی مراجع رواج داده بودند، از جمله گداپروری بهشدت پرهیز میكردند. مثلا پیش از این متكدیان عادت داشتند جلوی منزل آیتا... بروجردی صف بكشند تا آقای صادقی بیاید و از طرف ایشان به هر كدامشان پنج تومان بدهد! امام مطلقا با این رویه موافق نبودند. پس از آزادی امام از زندان، متكدیان به در خانه ایشان میآمدند. من با اینكه از عقیده ایشان به این مساله آگاهی داشتم، ولی یك بار گول حاجآقا مصطفی را خوردم!
ایشان بسیار اهل شوخی و مطایبه بود. یك بار به او گفتم: «شما را به خدا مرا گرفتار این فقرا نكنید!» چون ایشان به مكبّر امام گفته بود كه برود اعلام كند هر كسی كه مشكل مالی دارد، به آقای رسولی مراجعه كند! من پرسیدم: «تكلیف من چیست؟» حاجآقا مصطفی گفت: «من با آقا صحبت كردهام و قرار شده روزی ۵۰ تومان به شما بدهند كه بین فقرا تقسیم كنید!» بعد هم به شوخی گفت: «البته كمیسیون من را هم فراموش نكنید!» من شك داشتم كه امام چنین امری فرموده باشند، با این همه با خودم گفتم: حاجآقا مصطفی كه چنین امر مهمی را شوخی نمیگیرد، مخصوصا كه به مكبّر گفته بود كه موضوع را اعلام كند. فردای آن روز به اولین فقیری كه آمد، پنج تومان از جیب خودم دادم و با خودم گفتم بهتر است بروم و ۵۰ تومان را از امام بگیرم، چون نمیتوانستم به همه از جیب خودم پول بدهم. وقتی موضوع را خدمت امام عرض كردم، ایشان فرمودند: «مصطفی درویش است، خیلی به حرفش گوش ندهید!» بعد پنج تومانی را كه از جیب خودم داده بودم به من دادند و فرمودند: «مطمئن باشید كه من برای گداها هرگز پولی نمیدهم!»حضرت امام هرچه به متكدیان رو نشان نمیدادند، در كمك به نیازمندان واقعی و آبرودار بهشدت پیگیر بودند. ایشان بارها توسط خود من برای علمایی كه از لحاظ مالی در مضیقه قرار میگرفتند و بهخاطر آبرو دم برنمیآوردند، مبالغ قابلتوجهی را میفرستادند.
تیتر خبرها