چه كنیم سریالهایمان دیدنیتر شود؟
وقتی فیلمنامه كشش داشته و موضوعی كه جزو دلمشغولیها و حساسیتهای احساسی آدمها باشد؛ مانند عشق، تنفر، حسادت و مانند اینها كه تماشاچی نسبت به آن سمپاتی دارد دستمایه خلق داستان شود یقینا مخاطب به سمت محصول میآید. مخاطبی كه زمانی خودش عاشق شده و زمانی دیگر حسادت كرده و زمانی هم از كسی تنفر داشته، یقینا این جنس كار را میشناسد.
مسلما وقتی داستان جذاب باشد، كارگردانی فیلمنامه هم منطبق بر داستان متفاوت خواهد بود و نماها و برداشتها بسیار متفاوت خواهد بود.
در كنار فیلمنامه طراحی صحنه و لباس در باورپذیری داستان بسیار نقش دارد. بعضی مواقع طراحی صحنه و لباسهای ما نه تنها جذاب نیستند، گاهی تماشاچی اصلا از آن خوشش نمیآید چون باورپذیر نیست.
درباره طراحی لباس یك توجیه آن است كه بهشان گفتهاند از تجملگرایی بپرهیزید ولی واقعیت اینكه سادگی تناقضی با جذابیت ندارد و میتوان هم جذاب بود و هم ساده و دور از بریز و بپاش.
فیلمبرداری هم از اركان مهم تولید یك سریال دیدنی است. مدیریت فیلمبرداری شوخی نیست كه با تجربه گرایی بخواهیم آن را پشت سر بگذاریم بلكه باید بسیار دقیق و باذكاوت بر فیلمبرداری تمركز كنیم تا نتیجه مثمرثمر را بگیریم.
اینها اصلیترین نكات تولید یك سریال دیدنی هستند كه اگر جدی گرفته شوند حتما سریال دیدنی خواهد شد ولی كم كاری میكنیم و فقط غر میزنیم كه چرا مخاطب به تماشای سریالها نمینشیند؟ كاری ندارم به اینكه رسانه ملی باید ایدئولوژی نظام را رواج دهد. بحث بر سر این است چه كسی گفته این ایدئولوژی فقط باید از یك مسیر مشخص و یك چارت محدود متجلی شود. اتفاقا باید جدیترین ایدئولوژی را نیز به گونه غیرمستقیم و در داستان جذاب عرضه كرد. مگر سریالهای آمریكایی یا انگلیسی سیاسی كم ساخته میشوند؟ آیا دیدهاید كه آنها مستقیما شعار دهند؟ نه! آنها شعار را طوری میدهند كه متهم به شعار دادن نشوند.
ما نیز نیاز داریم به تولید سریالهایی استاندارد كه حتی اگر بناست شعار دهند كاملا غیرمستقیم باشد و از دریچه محصولی كه هم داستان خوبی دارد، هم فیلمبرداری بكری و هم طراحی صحنه و لباس جذابی.