آقای وزیر حتی دخترم را معاینه نكرد!

گلایه‌های قربانی اسیدپاشی و مادرش از بی‌مهری مسؤولان به آنها

آقای وزیر حتی دخترم را معاینه نكرد!

«من و دخترم قسم خورده‌ایم ‌گذشت نكنیم و تمام تلاش‌مان را برای قصاص داماد سابقم انجام خواهیم داد. درد و رنجی‌ كه دخترم تحمل‌كرد، او نیز باید تحمل‌كند.» مادر نرگس، قربانی اسیدپاشی، درحالی مصرانه خواهان قصاص اسیدپاش است‌كه هر دو چشم دخترش نابینا شده و پس ازگذشت هفت ماه از وقوع حادثه، همچنان چشم‌انتظار تسریع در رسیدگی به پرونده و محاكمه مرد اسیدپاش در دادگاه است. در پشت صحنه یک جنایت این هفته سراغ نرگس و مادرش رفته، پای درد دل آنها نشستیم.

چند ماه از اسیدپاشی می‌گذرد، اما تمام وجود مادر نرگس درست مثل روز اولی كه با او صحبت كردیم، گلوله آتش بود. اسید، گوشت صورت، لاله و نرمه‌گوش‌ها، انگشت‌ها، دست‌ها تا آرنج و قفسه سینه‌اش را آب‌كرده است. جای شُره‌كردن اسید روی دست‌ها و آرنج مشخص است كه نرگس خیلی سعی‌كرده مانع از ریخته شدن آن روی بقیه قسمت‌های بدنش شود، اما نتوانسته بود. مادر در خانه راه می‌رفت و با ناراحتی از بدی روزگارش می‌گفت و نرگس27 ساله در سكوتش به روز حادثه فكر می‌كرد.
تهدید به اسیدپاشی
هشت سال پیش نرگس و مجید با وجود مخالفت‌های مادر، با هم ازدواج كردند. چند سال اول، زندگی خوبی داشتند، اما با رفیق‌بازی و اعتیاد مجید، او دیگر آن مردی نبود كه نرگس می‌خواست وتصمیم‌گرفت از او جدا شود و مجید هم مخالفتی نداشت. نرگس بدون گرفتن مهریه از مجید جدا و قرار شد پس از جدایی، پسر هفت ساله‌شان سه روز نزد مادر و سه روز نزد پدرش باشد. دو ماه پس از جدایی، تصور ازدواج مجدد نرگس، خواب و خوراك را به مجید حرام كرد. با نرگس تماس‌گرفت و از او خواست دوباره با هم ازدواج كنند. نرگس كه تازه داشت طعم زندگی جدیدی را با پسرش می‌چشید، دست رد به سینه او زد. مجید كه انتظار شنیدن «نه» را نداشت، نرگس را تهدیدكرد كه اگر برنگردد، با ماشین از روی او رد می‌شود یا رویش اسید می‌پاشد. نرگس تهدیدهایش را جدی نگرفت و خودش هم قبول دارد بزرگ‌ترین اشتباهش همین بود.
 24 آبان سال‌گذشته، مجید تهدیدش را عملی كرد. نرگس ازآن روز به جام‌جم‌گفت: «در را كه باز كردم، یك موتوری با كلاه كاسكت دیدم. تا مرا دید، سطل حاوی مایعی را روی صورتم خالی كرد. فهمیدم شوهرم است، چون هیچ‌كس با ما دشمنی نداشت. صورتم به‌شدت سوخت و پس از آن با آمبولانس به بیمارستان منتقل شدم. در بیمارستان رسول اكرم(ص) چند عمل روی چشمانم انجام شد، اما پزشكان‌گفتند دیگر نمی‌شود كاری كرد. شوهر سابقم كه هنوز در زندان است، چند بار تماس‌گرفت و خواست او را ببخشم، اما حاضر نشدم با او صحبت‌كنم. حتی‌گفته حاضر است با من ازدواج‌كند، اما نمی‌خواهم با چنین مرد خطرناكی دوباره زندگی‌كنم.»
یک نفر از مسؤولان هم 
حالم را نپرسید
دل نرگس از بی‌مهری مسؤولان پُر است. از این‌كه چرا مسؤولان به سهیلا جوركش و آمنه بهرامی دو نفر از قربانیان اسیدپاشی توجه كردند، اما هیچ‌كس صدای او را نشنید. نرگس ادامه داد: «از روزی كه در بیمارستان بستری شدم، حتی یك نفر هم نیامد حالم را بپرسد. هركمكی تا الان دریافت كرده‌ایم، از طرف مردم و خیران بوده است. حتی هزینه‌های جاری زندگی‌مان هم توسط مردم تامین می‌شود. با این گرانی‌ها در حد توان خود كمك می‌كنند، اما كافی نیست و مخارج سرسام‌آور جراحی‌هایم تامین نمی‌شود. روز اول حادثه‌كه شما با من مصاحبه‌كردید، از طریق روزنامه شما از دكتر هاشمی، وزیر پیشین بهداشت خواهش كردم چشمانم را معاینه كند، اما توجهی به خواسته‌ام نكرد.» نرگس از این موضوع هم ناراحت بودكه با وجود گذشت هفت ماه از حادثه، حتی یك بار هم دادگاه تشكیل نشده است:« مگر قوه قضاییه اعلام نكرده بود كه به چنین پرونده‌هایی خارج از نوبت رسیدگی می‌شود، پس چه شد؟!»
وزیر، روزنامه را كنار گذاشت
مادر نرگس هم مثل دخترش از بی‌توجهی مسؤولان به وضعیت‌شان به‌شدت ناراحت بود و گفت: «وقتی روزنامه چاپ شد، از وزارت بهداشت درخواست كمك‌كردیم. وقتی به وزارتخانه رفتم، یكی از مسؤولانش‌گفت خانم، دكتر گزارش اسیدپاشی به دختر شما را دید و بعد روزنامه را كنار گذاشت. این كار انسانی است؟ خدا را خوش می‌آید، معاینه ساده هم نمی‌توانست انجام دهد؟»
مادر با بغضی‌ كه ‌گلویش را فشار می‌داد، رئیس قوه قضاییه را خطاب قرار داد و گفت: «همین یك اولاد را دارم كه یك نامرد این بلا را سرش آورد. با بدبختی این دختر را بدون پدر بزرگ كردم. آقای رئیسی از شما خواهش می‌كنم متهم را زودتر مجازات كنید. تا او را قصاص نكنم، دل سوخته‌ام آرام نمی‌شود.»
مادر با سوز دل و اشك چشمانش‌ گفت یك كلینیك چشم پزشكی معروف در شیراز وجود دارد كه می‌گویند: «یكی از چشم پزشكانش بسیار متبحر است و می‌تواند بینایی نرگس را برگرداند.»
مادر حتی حاضر است یك چشمش را به دخترش اهدا كند تا نرگس و پسرش بتوانند همدیگر را ببینند و برای هم بی‌تابی نكنند.
حالا نرگس منتظر توجه مسؤولان است تا در كنار رسیدن به حقش برای مجازات مرد اسیدپاش، بتواند دوباره بینایی‌اش را پیدا كند.