معترضان زیستمحیطی
در صفحه امضای الكترونیكی نامه «درخواست از رئیسجمهور برای پس گرفتن عنوان محیطزیستیترین دولت» در فضای مجازی بسیاری از كاربران علاوه بر امضای نامه در قسمت نظرات دلایل خود را نیز برای این اقدام بیان كردهاند. دلایلی كه همگی معطوف است به انتقادات جدی مردمی به عملكرد زیستمحیطی دولتهای یازدهم و دوازدهم. نقدهایی مثل «افزایش گرد و غبار در سیستان و بلوچستان، خوزستان و سایر استانها، تخریب جنگلها و مراتع با ارائه مجوز به طرحهای عمرانی و كشاورزی غیراصولی، نداشتن قاطعیت برای جلوگیری از كوهخواری و جنگلخواری، حمایت ناكافی از مدارس طبیعت، بیتوجهی به فرهنگسازی برای مقابله با حیوانآزاری، پیگیری نكردن جدی لایحه حمایت از حقوق حیوانات، سدسازیهای بیرویه در دل جنگلهای شمال، بیتوجهی به مدیریت پسماند و آلوده شدن بسیاری از جنگلها، مراتع، كوهها، رودخانهها و تالابهای كشور به این دلیل، سوءمدیریت منابع آبی از سوی وزارت نیرو و افزایش واردات محصولات تراریخته با حمایت وزارت جهاد كشاورزی» كه كاربران بسیاری را برای امضای نامه درخواست از رئیسجمهور برای پس گرفتن عنوان «محیطزیستیترین دولت» متقاعد
كرده است.
اما علاوه بر اینها، كاربران دلایل دیگری را نیز برای امضای این نامه در میان نظرات خود بیان كردهاند. مثلا كاربری از سروستان استان فارس نوشته است «به دلیل تخریب منابع طبیعی به خاطر توسعه زمینخواری، كوهخواری و جنگلخواری و خشك شدن بسیاری از تالابهای ایران» این نامه را امضا كرده است. كاربر دیگری از قائمشهر نیز در كنار امضای این نامه نظر داده است كه «پرداخت نشدن حقوق جنگلبانان و گسترش سدسازی در شمال كشور نمیتواند در یك دولت محیطزیستمحور رخ دهد.»
شخص دیگری از اهواز نیز دلایل خود را برای امضای نامه به این صورت فهرست كرده است: «خشك شدن تالابهای شادگان و هورالعظیم، تداوم وجود ریزگردها، كمآب شدن كارون و ضربه خوردن به معیشت مردم خوزستان.» كاربری از كازرون نیز در قسمت نظرات اینطور با هموطنان خود درد دل كرده است: «تنوع زیستی ایران عزیز قربانی توسعه ناپایدار شده است. توسعهای كه زاییده نگاه سیاسی در میان برخی مدیران بهجای توجه به نظرات كارشناسی و آیندهنگری برای افزایش توان كارآیی سرزمین و تابآوری هرچه بیشتر طبیعت ایران است. معتقدم ما آخرین نسلی هستیم كه شاید بتوانیم طبیعت ایران را نجات دهیم و اگر بیتفاوت باشیم، جفایی بزرگ به ایران عزیز و نسلهای آینده خواهد بود.»
كرده است.
اما علاوه بر اینها، كاربران دلایل دیگری را نیز برای امضای این نامه در میان نظرات خود بیان كردهاند. مثلا كاربری از سروستان استان فارس نوشته است «به دلیل تخریب منابع طبیعی به خاطر توسعه زمینخواری، كوهخواری و جنگلخواری و خشك شدن بسیاری از تالابهای ایران» این نامه را امضا كرده است. كاربر دیگری از قائمشهر نیز در كنار امضای این نامه نظر داده است كه «پرداخت نشدن حقوق جنگلبانان و گسترش سدسازی در شمال كشور نمیتواند در یك دولت محیطزیستمحور رخ دهد.»
شخص دیگری از اهواز نیز دلایل خود را برای امضای نامه به این صورت فهرست كرده است: «خشك شدن تالابهای شادگان و هورالعظیم، تداوم وجود ریزگردها، كمآب شدن كارون و ضربه خوردن به معیشت مردم خوزستان.» كاربری از كازرون نیز در قسمت نظرات اینطور با هموطنان خود درد دل كرده است: «تنوع زیستی ایران عزیز قربانی توسعه ناپایدار شده است. توسعهای كه زاییده نگاه سیاسی در میان برخی مدیران بهجای توجه به نظرات كارشناسی و آیندهنگری برای افزایش توان كارآیی سرزمین و تابآوری هرچه بیشتر طبیعت ایران است. معتقدم ما آخرین نسلی هستیم كه شاید بتوانیم طبیعت ایران را نجات دهیم و اگر بیتفاوت باشیم، جفایی بزرگ به ایران عزیز و نسلهای آینده خواهد بود.»