مصباح‌الهدی

مصباح‌الهدی


خانه‌اش ته یك كوچه باریك و طویل بود كه حتی تیر چراغ برق نداشت. روی هر كدام از كلیدهایش یك روكش خاص انداخته بود كه با لمس كردن از هم تشخیص‌شان دهد. می‌گفت شب كه به خانه می‌رسم، چشمم از تاریكی چیزی را نمی‌بیند، اما یك دهه محرم خانه‌اش می‌تابید. از سر كوچه كه فاصله كمی هم نداشت مثل یك مشت یاقوت سرخ و زمرد سبز كه وسط ریگ بیابان بدرخشد. حاج حیدر دهه محرم جای پرچم و كتیبه در و دیوار خانه را غرق لاله عباسی می‌كرد. شب‌ها خانه‌اش روضه بود. می‌گفت حسین مصباح‌الهدی است. یعنی روضه‌اش در انتهای مسیر تاریك و طویل دنیا می‌درخشد.
عکس:   دیهیم  خان‌بیگی