چرا «ملت عشق» كتاب خوبی برای ساخت سریال درباره مولانا آن هم توسط نتفلیکس نیست؟
ملت عشق علیه شاعر عشق
نتفلیكس قصد دارد از رمان «ملت عشق» اثر الیف شافاك یك سریال بسازد؛ از آنجا كه این رمان درباره مولانا و شمس است و تا امروز تولیدات این شرکت آمریكایی در تمام جهان مورد توجه بوده، همین دو دلیل ساده كافی است كه بدانیم آیا خانم شافاك در كتابش تصویر درست و مستدلی از مولانا ارائه كرده و در اقتباس از اثر او قرار است چگونه مولانا یا شمسی به جهانیان معرفی شود؟ ضمن اینكه این روزها حسن فتحی هم ساخت فیلم «مست عشق» را در تركیه آغاز كرده و برای بسیاری از علاقهمندان به ادبیات فارسی و مولویپژوهان این نگرانی و دغدغه ایجاد شده بود كه مبادا موفقیت كتاب ملت عشق و فروش بالای آن، هوش از سر حسن فتحی برده باشد و او برای ساخت اثرش به این كتاب استناد كند. همان روزها یك جریان توییتری هم شكل گرفت و جمعی در این باره ابراز نگرانی كردند از جمله محسن بوالحسنی، نویسنده كتاب «شرح آن الف» كه گزیده مقالات شمس تبریزی است. غائلهای كه بوالحسنی آغازش كرده بود با یك عكس آرام گرفت؛ حسن فتحی تصویری از خودش و استاد محمدعلی موحد ادیب، مورخ و عرفانپژوه منتشر كرد و به دغدغهمندان اطمینان داد برای ساخت فیلمش از چنین استادان معتبر و دانشمندی مشاوره خواهد گرفت. اما به راستی چرا ملت عشق گزینه مناسبی برای ساخت یك فیلم یا سریال درباره مولانا نیست و نتفلیكس با اقتباس از این كتاب چه اشتباهاتی مرتكب خواهد شد؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال چه جوابگویی بهتر از محسن بوالحسنی؟
گفتن ندارد كه حسن فتحی ساخت فیلم مست عشق را در تركیه آغاز كرده و حتما میدانید شهاب حسینی قرار است نقش شمس را بازی كند و پارسا پیروزفر مولانا را و نیز تعدادی بازیگر اهل تركیه هم در این فیلم حضور خواهند داشت. اما این را شاید هنوز نشنیده باشید كه بوكسلر چهارشنبه هفته پیش خبری منتشر كرد مبنی بر این كه شرکت نتفلیكس قصد دارد سریالی بر اساس رمان ملت عشق اثر الیف شافاك بسازد. این كتاب با عنوان 40قانون عشق درباره آشنایی و ارتباط شمس و مولانا در قرن هفتم هجری است.
چرا ملت عشق موثق نیست؟
اگر قرار است مولانا و شمس را بشناسید بهتر است دور كتابهایی مانند ملت عشق یا كیمیا خاتون را خط بكشید. این توصیه اهالی ادب است و كسانی كه درباره زندگی مولانا مطالعه كردهاند؛ مثل محسن بوالحسنی. نه اینكه فكر كنید این افراد به واسطه سالها مطالعه و پژوهش جدی برای كتابهای داستانی و رمان ارزش و اعتباری قائل نیستند، برعكس؛ بوالحسنی از تمجید كتاب ملت عشق دریغ نمیكند و آن را یك داستان بسیار تكنیكی میداند كه بسیار هوشمندانه نوشته شده و اگر قرار باشد كسی داستانی درباره مولانا بخواند حتما آن را پیشنهاد میكند، اما در عین حال توضیح میدهد: مولانای ملت عشق، ساخته و پرداخته الیفشافاك است و نظر شخصی او درباره این شاعر و عارف بزرگ. همینطور شمس و كیمیا خاتون. در این كتاب كه روایت داستانی دارد، با نظر شخصی نویسنده مواجه هستیم و به همین دلیل نمیتواند مرجع مناسبی برای آقای فتحی یا نتفلیكس باشد.
این نویسنده به كتاب دیگری كه درباره زندگی مولانا نوشته شده یعنی «كیمیا خاتون» اشاره میكند و آن را كاملا دور از واقعیت میداند و این طور توصیف میكند: این كتاب كاملا برآمده از تخیلات نویسنده است و به هیچ عنوان نمیتوان به چنین آثاری برای ساخت فیلمی درباره مولانا استناد كرد. در این كتاب شمس، كیمیا خاتون را میكشد در حالی كه برای چنین اتفاقی هیچ سندی در تاریخ وجود ندارد. رابطه شمس و كیمیا خاتون از آن دست مواردی است كه در دو كتاب ملت عشق و كیمیاخاتون آنها را در تضاد قرار میدهد. در كتاب اول این رابطه عاشقانه توصیف شده و در دومی كاملا برعكس اما به گفته بوالحسنی اصل ماجرا بر اساس مستندات تاریخی این است كه كیمیا نیش و كنایه میزده و شمس بداخلاق و بدزبان بوده است؛ رابطه آنها نه عاشقانه بود چنان كه ملت عشق القا میكند و نه شمس همسرش را كشته، آن طور كه در كیمیا خاتون آمده است.
فتحی چگونه مولانایی خواهد ساخت؟
طبیعی است كه حسن فتحی نیز نظر شخصی و تصویر مد نظر خودش را درباره مولانا به تصویر خواهد كشید، اما برای كسانی چون بوالحسنی این مهم است كه این نگاه و تصویر بر اساس مستندات دست اول شكل گرفته باشد.
جعل تاریخ از نظر بوالحسنی زمانی رخ میدهد كه هنرمند نگاه و نظر شخصی خودش را به اثرش وارد كند و در حالی كه شخصیتهای واقعی مانند شمس و مولانا را تصویر میكند، از تخیلاتش بهره بگیرد نه از اسناد و مستندات. او درباره نتیجه كار حسن فتحی هم نگران است و هم امیدوار؛ حضور استاد محمدعلی موحد در كنار فتحی از نظر بوالحسنی امیدواركننده است و سابقه حرفهای فتحی كمی باعث نگرانی.
بوالحسنی در این باره میگوید: فتحی درامساز است، درامهای عاشقانه با شخصیتهای سیاه و سفید. كارنامه فیلمسازی فتحی حكایت از آن دارد كه باید منتظر یك ملودرام عاشقانه بود كه مولانا در آن تقدس دارد حال آنكه برای مولانا تقدسی وجود ندارد. اگر فتحی درباره مولانا به اندازه كافی پژوهش كند حتما به اینجا خواهد رسید كه هر آنچه مولانا گفته برگرفته از جهانبینی شمس بوده.
میدانیم كه حسن فتحی سریال روشنتر از خاموشی را درباره ملاصدرا ساخته است، اما به نظر بوالحسنی ساخت اثری درباره مولانا قابل مقایسه با ساخت اثری درباره ملاصدرا نیست. درباره زندگی ملاصدرا نقلهای متفاوت و متناقض وجود ندارد، همه چیز روشن و گویاست، بدون هیچ تردیدی اما درباره مولانا اوضاع طور دیگری است. این فیلم اگر آن طور ساخته شود كه باید، لابد مولانا تقدیس میشود و شمس تكفیر!
چرا فیلم مهمتر از كتاب است؟
شاید كتابهایی مانند ملت عشق فروش زیادی داشته باشد و خیلیها آن را بخوانند و با این واسطه مولانا را بشناسند، اما بعید است تعداد مخاطبان فیلمی درباره مولانا با تعداد مخاطبان كتاب ملت عشق قابل مقایسه باشد، حتی خیلی تفاوتی ندارد این فیلم یا سریال را نتفلیكس ساخته باشد یا حسن فتحی چون جذابیت سینما و تصویر اتفاق ویژهای رقم خواهد زد و برای طیف گستردهای از مخاطبان مولانا و شمس را تصویر خواهد كرد. شاید مهمترین و اصلیترین نكته درباره ساخت یك اثر دقیق و مستند درباره مولانا همین باشد و همین طور اصلیترین دغدغه علاقهمندان ادبیات، عرفانپژوهان و مولانا پژوهان و قشر فرهیخته همین باشد، اما نكته دیگری هم هست كه به این دغدغه دامن میزند.
از زندگی مولانا و شمس تبریزی روایت روشن و دقیقی در دست نیست. بوالحسنی بر این نكته تاكید میكند و توضیح میدهد: نمیتوان مستندات كاملی درباره زندگی شمس و مولانا ارائه كرد. مثلا عدهای میگویند شمس توسط علاءالدین كشته و به چاه انداخته شد، اما اگر شمس كشته شد چرا مولانا كسانی را گسیل میكند كه او را پیدا كنند؟ و بسیاری ابهامات از این دست.
گافهای ملت عشق كدام هستند؟
كتابی كه الیف شافاك درباره شمس و مولانا نوشته، داستانی است كه با همه ارزشهای داستانی كه كسی چون بوالحسنی برای آن قائل است، گافهای تاریخی دارد. در ادامه چند نمونه از این گافها را ذكر میكنیم كه بوالحسنی به آنها پرداخته است:
شمس بر خلاف آنچه در «ملت عشق» آمده، نه تنها صوفی نبوده، بلكه از صوفیه بیزار بوده و در این باره نقلها و روایتهایی از او در مقالات شمس آمده است.
مولانا سالها بعد از شمس، همچنان اهل شریعت و فقیه بوده و از او نقل شده كه اگر در سما بودم مرا صدا نكنید مگر آنكه كسی برای استفتا یا نظر فقهی آمده باشد، اما شخصیت شریعتمدار مولانا را در «ملت عشق» نمیبینیم.
كیمیا در «ملت عشق» معشوق است و مورد عشق واقع شده و از كنایهها و بدگوییهای او كه در مستندات تاریخی آمده خبری نیست.
«ملت عشق» از شمس و مولانا و كیمیا تصویری عرفانی ساخته، حال آنكه زمینیترین عارف در كل تاریخ ادبیات و عرفان ما كسی نیست جز شمس تبریزی.
منابع موثق درباره مولانا كدامند؟
اگر كتابهایی مانند كیمیا خاتون و ملت عشق منابع موثقی برای ساخت فیلم و سریال درباره مولانا نیستند، پس چه منابع موثقی در این باره موجود است؟ بر اساس توضیحات محسن بوالحسنی چهار كتاب بسیار موثق درباره زندگی شمس و مولانا وجود دارد:
مناقبالعارفین نوشته شمسالدین احمد افلاكی
رساله سپهسالار نوشته فریدون بن احمد سپهسالار
معارف بهاء ولد (از پدر مولانا)
مقالات شمس
بوالحسنی میگوید این كتابها به چند دلیل موثق هستند: همه این كتابها به فاصله كمی بعد از مرگ مولانا گردآوری شدهاند و شامل گذشت زمان نشدهاند. در این كتابها نقلهای مشترکی وجود دارد كه میتواند به عنوان نقل معتبر مورد استناد قرار بگیرد. به طور طبیعی مطلبی كه در چند كتاب درباره مولانا نقل شده باشد به حقیقت نزدیكتر و قابل استنادتر است تا مطلبی كه در یك منبع ذكر شده باشد.
در این كتابها به زندگی، اندیشه و نیز خانواده و حتی اجداد مولانا نیز پرداخته شده و اطلاعات كم و بیش روشنی از این شخصیت تاریخی به دست میدهد، اما آنطور كه بوالحسنی میگوید از شمس تبریزی اطلاعات ویژهای در دست نیست به جز مقالات شمس كه تا قبل از گردآوری آنها، بسیاری گمان میكردند شمس یك شخصیت خیالی است. بعد از آنكه نسخههای پراكنده از مقالات شمس توسط كسی چون محمدعلی موحد تعلیق و تنظیم شد، اطلاعاتی درباره شمس به دست آمد.
دلیل دیگری وجود دارد كه این كتابها منابع موثقتری باشند؛ بوالحسنی متذكر میشود كه این چهار كتاب زندگینامه هستند و روایت داستانی از مولانا به دست نمیدهند.
از توضیحات این نویسنده، نكته دیگری نیز حاصل میشود؛ اینكه گویا عرفا عادت به نوشتن نداشتهاند؛ آنچه از شمس و مولانا و حتی بهاءالدین مانده، توسط نزدیكان و شاگردان آنها مكتوب شده است و مثلا مقالات شمس را حسامالدین چلپی و پسر مولانا مكتوب كردهاند. به همین دلیل در مقالات شمس هر بار روی سخن با كسی است و مخاطب واحد ندارند. ضمن اینكه مقالات شمس سویههای عجیبی داشته و زندگینامه او را هم شامل شده چرا كه او به تناسب موضوعات، داستانهایی درباره خودش، پدرش و خانوادهاش روایت كرده است.
این توضیحات بوالحسنی حاكی از آن است كه مقالات شمس شاید منبع كامل و جامعی نباشد، اما برای شناخت این شخصیت كاملا مستند است.
بر اساس این كتابها حقایق بسیاری درباره شمس مولانا آشكار میشود از جمله اینكه:
لحظه تاریخی دیدار شمس و مولانا دقیقا غروب روز 16 آذر در كاروانسرای شكرریزان بوده است!
شمس به قدری لاغر بوده كه خودش گفته است او را برای كارگری هم نمیبردند.
شمس به حد آزاردهندهای صریح و رك حرف میزده و حتی این صراحت جزو اصول او بوده است.