خانهای برای زندگی
بیا این لیوان چای را بگیر گلویت خشک شد. استکانهای کمرباریک جهیزیهام زیر آوار هزار تکه شد ولی مگر این لیوانهای یکبار مصرف چه ایرادی دارند؟ چای همان چای است و دستی که چای را دم میکند همان دست. برای خوش کردن دلت که نمیگویم. حرف دلم است. این زلزله هر قدر هم که بدی داشته باشد، از خوبی و زیبایی هم خالی نیست. نخند! مغزم توی زلزله تکان نخورده! حرف دلم است. خانهای که توی زلزله بلرزد و بریزد که به درد زندگی نمیخورد. خانهای خوب است که هر چه بلرزانیاش محکمتر شود. دل، خانهای است که هر چه بلرزد زیباتر میشود. دل جای زندگی است نه این خانههای آجری. مگر نه؟