گفتوگو با رضا فیاضی، بازیگری که خاطرات زیادی برایمان ساخته است
دوست دارم باز هم چرچیل شوم
اگر به كیش بروید، میتوانید سری هم به كتابفروشی رضا فیاضی بزنید كه از دو سال و اندی قبل راهاندازی كرده است. او در كنار داشتن كتابفروشی كه گاهی خودش سری به آن میزند، تدریس بازیگری هم انجام میدهد. ضمن اینكه كتاب هم در حوزههای مختلف بهویژه در رده سنی كودكان و نوجوانان مینویسد و در حال حاضر دو كتاب نوشته كه در وزارت ارشاد در انتظار گرفتن مجوز هست. فیاضی هرازگاهی برای بازی هم به تهران میآید و تئاتر، تلهفیلم و سریال هم بازی میكند. البته این هنرمند از آن دست بازیگران است كه فقط خودش را به بازی در دنیای بزرگسالان محدود نكرده است، بلكه به دنیای كودكان و نوجوان هم ورود پیدا كرده است. به همین دلیل وقتی مخاطبان نام او را میشنوند ناخودآگاه به یاد هر دو گونه كارهای این بازیگر میافتند. این هنرمند تا به امروز نقشهای متفاوت و خوش آب و رنگی را در كارنامه هنریاش به ثبت رسانده است. اگر از بینندگان تلویزیون این سؤال را بپرسند كه كدامیك از نقشهای رضا فیاضی را به خاطر میآورید، ناخودآگاه اكثر مردم از نقشهای تاریخی این هنرمند در سریالهایی همچون امیركبیر كه نقش سفیر روس را به عهده داشت تا معمای شاه كه نقش وینستون چرچیل و ... را ایفا میكرد، نام میبرند تا كارهایی كه در حوزه كودك تولید میشد همچون قصههای تا به تا اشاره خواهند كرد. البته به گفته رضا فیاضی، طول نقش برایش از اهمیت كمتری برخوردار است و بیشتر به خوش آب و رنگ بودن توجه میكند و اینكه نقش برایش جای كار داشته باشد. ضمن اینكه این هنرمند همیشه برای طرفدارانش احترام قائل هست و پاسخگوی آنهاست. گفتوگوی ما را با این هنرمند در ادامه بخوانید.
(با خنده) نه، حقیقتش برایم بامزه هست اگر هم خوابشان را ببینم. البته من در یكی از مصاحبههایم گفته بودم كه دیگر برای نقشهای خارجی سراغ من نیایید. چون بس است دیگر!
چرا؟ یعنی دوست ندارید دیگر چنین نقشهایی را بازی كنید و دلتان میخواهد نقش شخصیتهای دیگری را در سریالهای تاریخی ایفا كنید؟
اولویت من انتخاب نقشهای خوشآب و رنگ است. البته باید بگویم بین شخصیتهای خارجی كه تا به امروز بازی كردهام، لذت چرچیل بودن را كامل نبردم.
چرا؟
چون نقشم خیلی كوتاه بود. چهرهام بهشدت در سریال معمای شاه نزدیك به چرچیل شده بود، اما نقش كوتاه باعث شد تا آن طور كه دلم میخواهد از چرچیل بودن لذت نبرم و به قول معروف حال این نقش را نبرم.
یعنی اگر دوباره نقش چرچیل به شما پیشنهاد شود، باز هم میپذیرید؟
بله، باز هم نقش چرچیل به من پیشنهاد شود، حتما آن را بازی میكنم.
تعریف شما از نقش خوش آب و رنگ چیست كه در صحبتهایتان به آن اشاره كردید؟
نقش باید برایم جای كار داشته باشد. طول و درازی نقش مهم نیست. نمونه هم میآورم. در ابتدا سعید نیكپور برای سریال امیركبیر نقش دوم مرد یعنی شخصیت میرزا آقاخان نوری را به من محول كرد. در جریان تمرین به آقای نیكپور گفتم كه این نقش را دوست ندارم و به او تاكید كردم كه دلم میخواهد سفیر روس را بازی كنم. به او گفتم كه خودم را در این نقش نمیبینم.
اتفاقا آقای نیكپور هم تعجب كرد و گفت كه چطور نقش سه و چهار را به نقش دو ترجیح میدهم، اما من مصر بودم كه بهتر هست نقش سفیر روس را ایفا كنم. در آن مقطع قرار بود شادروان محمد مطیع نقش سفیر روس را بازی كند. به هر حال رفتم و با او معامله كردم و گفتم بیاییم نقشهایمان را جابهجا كنیم. البته بعد كه این نقش را بازی كردم آقای نیكپور حق را به من داد.
ضمن اینكه هنگام پخش هم عكسالعملهای این نقش را در میان مردم خیلی دیدم. چون در این سریال من با لحن گفتاری خاصی حرف میزدم، مردم در كوچه و بازار این لحن را تقلید میكردند و هر زمان من را میدیدند با آن لحن حرف میزدند.
البته برای این لحن گفتار خیلی زحمت كشیدم. ساعتها رو به روی سفارت شوروی سابق میایستادم و افرادی كه رفت و آمد داشتند به لحنشان توجه میكردم كه چطور حروف را تلفظ میكنند. همچنین با خانم روسی آشنا شدم كه در آن اطراف كتابفروشی داشت و از او آكسانها را یاد گرفتم.
خودتان فكر میكردید نقشتان در سریال امیركبیر تا این میزان در جامعه دیده شود و مردم از لحن گفتاری شما تقلید كنند؟
امیدوار بودم كه از پس كار برمیآیم و مردم هم دوست داشته باشند. همانطور كه گفتم هیچوقت كوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نبوده است. وقتی نقشی را میبینم كه زمینه كار كردن دارد، حتما میپذیرم.
این روحیه شما جالب است. معمولا بازیگران حاضر نیستند وقتی نقش اصلی به آنها پیشنهاد میشود با نقش سه یا چهار جا به جا كنند. اما شما این كار را در سریال امیركبیر انجام دادید. چطور به این نقطه رسیدید؟
من هم مثل دیگر بازیگران از نقش اصلی بدم نمیآید. هر بازیگری برایش مهم است نقشی كه بازی میكند جای كار داشته باشد. وقتی نقش برایم جای كشف و شهود نداشته باشد، طبیعی است نمیتوانم قبول كنم.
ویژگیهای شخصیتی شما خیلی خاص است. مثلا بازیگران كمتر میپذیرند كه در كار كودك هم بازی كنند. اما شما این روحیه دو وجهی را دارید. از طرفی نقشهای جدی بازی میكنید در كارهای متفاوت تلویزیون و از سوی دیگر هم آقای جمالی مجموعه قصههای تابهتا میشوید. این دو وجهی بودن به انتخاب خودتان برمیگردد یا تصادفی پیش آمده است؟
از ابتدای زندگی به كودكان علاقه داشتم. وقتی اهواز بودم در مدارس بازی میكردم و زمانی كه دیپلم گرفتم و به تهران آمدم به واسطه حضور در كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان با خانم برومند و آقای بابك آشنا شدم و با هم همكاری داشتیم.
در مجموع انتخاب خودم بوده و تصادفی پیش نیامده است، چون بچهها را دوست دارم در كارهای كودك هم بازی میكنم. فقط هم در قصههای تا به تا بازی نكردم، در مدرسه موشها و ... هم حضور داشتم.
دنیای كودكان را خیلی بیشتر از دنیای بزرگسالان دوست دارم. برای بچهها كتابهای زیادی نوشتم. البته برای بزرگسالان هم كتاب نوشتم، اما دغدغهام كودك است، چون خودم را رفیق كودكان میدانم.
پس كودك درونتان زنده است؟
بله. شك نكنید به این مساله! حتی به جوانان هم كمك زیادی كردهام. خیلیها بودند كه دستشان خالی و اولین كارشان بود، اما با این حال حاضر میشدم در فیلمهای كوتاه آنها بازی كنم.
به عنوان مثال در یك فیلم كوتاه نقش پدری را بازی كردم كه هیچكس او را نمیدید، حتی وقتی سبیلش را میزند، باز هم خانواده حواسشان به او نیست. البته نام فیلم را یادم رفته، ولی در مجموع اهل كمك كردن به جوانان هستم.
معمولا هنرمندانی كه سالها تجربه بازی دارند، نمیپذیرند در فیلم كوتاه جوانی كار كنند كه اولین تجربه كارگردانیاش است؟
درست است من این كار را انجام میدهم، ولی برخی مواقع با خودم درگیر هستم كه كدام كار درست است. جالب است برخی بازیگران افه میآیند، اما بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. ولی من یك بار هم خودم را توجیه نكردم كه افه بیایم، اما دیدهام برخی برای آمدن سر صحنه دهها ساعت تاخیر دارند و بعد قربان و صدقهشان هم میروند.
این در حالی است كه نظم باید اصول اولیه كار ما باشد. من این تربیت را از آقایان نصیریان، زندهیاد انتظامی و زندهیاد مشایخی دارم.
هیچ وقت ندیدم كه آنها در كارشان تاخیر داشته باشند. ولی همكاران جوان زیاد این كارها را انجام میدهند. به یاد دارم در كاری بازی میكردم. دستیار كارگردان شبها خانه بازیگر میخوابید تا او را بلند كند و سر صحنه بیاورد! یا بازیگری ساعتها ماشین گروه را جلوی در خانه نگه میداشت تا آماده شود، اما من هرگز این كارها را نكردم. حتی اگر ماشین تاخیر دارد تماس میگیرم كه چرا هنوز نیامده است. ضمن اینكه همیشه برای مردم وقت میگذارم، حتی در محفلی در شیراز بودم همسرم جلوتر رفت، اما چون هنوز احوالپرسی مردم با من تمام نشده بود، نرفتم.
این طور كه وقت میگذارید، اذیت نمیشوید؟
خب، باید هنرمند برای مردم وقت بگذارد، حتی اگر هم اذیت شود.
چرا در سالهای اخیر در تلویزیون و سینما بازی نكردید و فقط در تئاتر بازی میكنید، كتاب مینویسید و تدریس میكنید؟
آخرین بار در تئاتر پدر یك دقیقهای كار كردم كه كار خوبی شد، اما خیلی اذیت شدم. ضمن اینكه ترافیك تهران اذیتم میكرد، تا اینكه به پیشنهاد همسرم، دو سال پیش به كیش رفتیم. آنجا مشغول تدریس هستم و كتابفروشی هم دارم. البته در چند فیلم بازی كردم، اما اكران نشده است.
در فیلم سبز كوچك غلامرضا رمضانی نقش زیبایی هم داشتم. در آنجا یك تاجر فرش بودم كه بچهای را به استثمار میكشد. همچنین در فیلم گزارش مریم، یوسف و هور و ... هم بازی كردم. در تلویزیون هم چند طرح بردم، اما نپذیرفتند، حتی من و آقای قناد رفتیم تا مراحل آخر، ولی به ما گفتند حامی مالی بیاوریم. در سریال محكومین 2 و چند تله فیلم هم بازی كردم كه در نوبت پخش است.
در كیش كتابفروشی دارید كه مقوله این حرفه با بازیگری متفاوت است. ضمن اینكه جزو مشاغلی هم محسوب میشود كه سكون دارد. برایتان سخت نیست این حرفه را در كنار بازیگری انجام میدهید؟
البته همه جای كیش سكون هست. اگر شرایط دلخواه باشد، حتما لذتبخش خواهد بود. چون من كتاب را خیلی دوست دارم، كتابفروشی را باز كردم. در ابتدا هم برخی به من انتقاد داشتند و حتی پیشنهاد مشاغل دیگر را میدادند، اما من كتاب را انتخاب كردم. در حال حاضر هم چند كتاب زیر چاپ دارم.
چه كتاب هایی؟
الو اینجا پدری به قتل رسیده است و روایتهای زنانه، دو كتابی هستند كه برای مجوز در ارشاد است. كتاب دیگری هم بهتازگی نگارشاش را تمام كردم كه با محوریت داستان تاتو در مدارس نوشتهام كه ویژه رده سنی نوجوان است.
جالب است كه خیلی هم در حوزه كودك مینویسید؟
بله، چون برآمده از دلم است.
در كتابفروشی هم حضور دارید؟
بله. اوایل حضور داشتم. استقبال مردم هم خوب است. اما وقتی كاری بازی میكنم به تهران میآیم. به عنوان نمونه در تئاتری چندی پیش بازی كردم كه استقبال نشد و اجرای آن قطع شد. البته من اشكالات آن را به كارگردان گفتم، حتی تاكید كردم بهتر است كوتاه شود، ولی گوش نداد. در یك فیلم سینمایی به نام نابغههای كوچك هم بازی كردم كه به نویسندگی، كارگردانی و تهیهكنندگی بهروز مقصودی بود. سر این پروژه 14 میلیون تومان من را ندادند و جالب است كه آقای تهیهكننده جواب تلفن هم نمیدهد. نمیدانم واقعا این افراد چطور پول مردم را این طور نمیدهند.
خب چرا در این پروژه بازی كردید؟
به خاطر اینكه اولین فیلمش بود و میخواستم به او كمك كنم. همچنین كلیپی با محوریت مهرورزی بازی كردم كه خیلی موارد را به مردم آموزش میدهد كه اشعار زندهیاد زرویی نصرآباد بود. اتفاقا كلیپ بسیار زیبایی بود و قرار شد شبانگاه پخش شود، اما نشد.
در مجموع این همه نقش متفاوتی كه برای بزرگسالان و كودكان در سینما، تئاتر و تلویزیون بازی كرده اید، فكر میكنید در كجای بازیگری ایستادهاید؟
هنوز نقطه صفر هستم (با خنده).
چرا نقطه صفر؟
به هر حال هر انسانی دوست دارد باز هم به تجربیات خود اضافه كند و هر یك از تجربیات رنگ خاصی در زندگی دارد.باید هر روز بهتر از دیروز باشیم مثل صا ایران ! ( با خنده) خیلی از مردم با من خاطره دارند و همه این موارد برای من هیجان انگیز است.
البته این جمله كه میگویند كیش هستم یا تهران؟ خیلی اذیتم كرد، چون برخیها فكر میكنند من كیش هستم و دیگر اینجا كار نمیكنم. در حالی كه من وقتی كار باشد حتما میآیم. حالا طوری شده كه باید فریاد بزنم آقا من تهران هستم و نه كیش!
فكر میكنم پس ما هم باید یك تیتر بزنیم و بگوییم كه شما تهران هستید نه كیش؟
(با خنده) بله، حتما تیتر بزنید. تا باورشان شود كه من تهران هستم. من میتوانم درباره نشریات زرد هم جملهای بگویم؟
بله. حتما بگویید.
به عنوان مثال نظر من را راجع به تئاتر خواستند و در ادامه درباره مبحث دروغگویی پرسیدند و من گفتم دروغگویی از خانواده شروع میشود و به جامعه، دورهمیها و ... سرایت میكند. اصلا منظور من برنامه دورهمی نبود، بلكه درباره بحث دروغگویی حرف میزدم. بعد تیتر زدند كه حمله رضا فیاضی به برنامه دورهمی مهران مدیری.
یا جمله آقای بهزاد فراهانی را نقل كردم از ایشان. گفته بودند چرا باید دستمزد آقای نوید محمدزاده یك میلیارد و 200 و بعد هزینه دستمزد ما اینقدر، تیتر خورد حمله فیاضی به محمدزاده. نمیدانم چرا نشریات زرد میخواهند ما را به جان هم بیندازند.
من فقط عین دیالوگ آقای فراهانی را گفتم و منظورم این بود كه باید ارزش هنرمندانی كه سالها خاك خوردند را بدانیم. اتفاقا من كه شخصا حامی جوانان هستم. مثلا آقای كیوان ساكتاف در كار من بازی میكرد و او را به تلویزیون معرفی كردم و حالا مجری شده است.
آیا نقشی به دلتان مانده است كه بازی كنید؟
من چخوف را خیلی دوست دارم و شخصیتهایی كه نوشته را دوست دارم تجربه كنم.
در حال حاضر اموراتتان با كتابفروشی میگذرد؟
كتابفروشی كه درآمد ندارد. البته من همیشه سعی كردهام منصفانه لوازم تحریر را بفروشم. جالب است كه این حرف را مردم بارها به من گفتهاند كه كتابفروشی فیاضی ارزانتر از بقیه جاهاست. حتی میگویند خودكاری که من میفروشم بقیه جاها دو برابر میفروشند.
من هم همیشه تاكید میكنم كه انصاف نیست چندین برابر روی اجناس بكشیم. از سوی دیگر ما جدا از جامعه كنونی نیستیم. من آدم سیاسی نیستم. اما از دولتمردان و مسؤولان میخواهم كه نگذارند چنین آشوبهایی در جامعه به وجود بیاید و بهتر است با مردم هم مدارا كنند و حرفشان را بشنوند.
-
دوست دارم باز هم چرچیل شوم
-
نجات یافتن لیلی از تنگه ابوقریب
-
طـــرح پــر ترافیـــک
-
تور یا خالتور؟!
-
به یاد مادر دوبله ایران
-
سقوط از بام آسیا
-
نه به اغتشاش، نه به گرانی
-
بازی در زمین سعودی ها
-
گـــرانی هســــت امــا کــم هســــت!
-
خـــــــط و نشــــــان روی آســـــــــمـــــان
-
پای درس مردم
-
نه به اغتشاش، نه به گرانی