حرفهای مسعود جعفریجوزانی دوباره تنور انتقادها به ورود سرمایههای مشکوک در تولید آثار هنری را داغ میكند
صف طولانی معترضان به سرمایهسالاری در هنر
هر روز بر تعداد هنرمندانی كه بابت تسلط سرمایه بر هنر ایران هشدار میدهند، افزوده میشود. نكته قابل توجه در این میان، تنوع طیفی كسانی است كه در مخالفت با استقرار محض سرمایه در تولید آثار هنری سخن میگویند. دیگر اینطور نیست كه مخالفان بروز این وضع، تنها از بین كسانی باشند كه همواره خواستار تصدیگری دولتها و حمایتهای رسمی از هنر باشند، بلكه فیلمسازها، منتقدان هنر، اهالی تئاتر و فعالان هنرهای تجسمی كه همیشه به كوتاه شدن دست دولت از هنر تاكید كردهاند نیز نگران سرمایهسالاری و ورود پول از كانالهای خصوصی شدهاند.
ماجرای استقرار سرمایههای كلان بر تولید آثار هنری تا آنجا پیش رفته كه تئاتریها حالا نگران از بین رفتن آن چیزی هستند كه به آن هنر نمایش میگویند؛ آنها میگویند وقتی نمایشهایی با سرمایههای میلیاردی از بخش خصوصی به تئاتر تزریق میشود و محصولی كه با استفاده از جذب این سرمایه تولید میشود، چندان به عنوان نمایش مطرح نیست و صرفا درصدد آوردن چهرهها روی صحنه تئاتر است و میخواهد بلیتهای چند صدهزار تومانیاش را بفروشد، فارغ از ارائه كیفیتی كه در شأن هنر تئاتر باشد، چیزی كه در این میان آسیب میبیند خود هنر تئاتر است؛ تئاتری كه نمونههای درخشانش همواره از دل گروههای كوچك عاشق و با سختیها و مشقتهای مالی بیرون آمده و مخاطب خاص خود را هم داشته است حالا نگران این است كه ورود این سرمایهها، تعریف تئاتر را نزد مردم عوض كند و آنها گمان كنند تئاتر، همان چند نمایش پرزرقوبرق چند میلیاردی است با آن طراحی صحنه چشمنواز و لباسهای پرطمطراق و خوشچهرههای پرتوقع سینمایی. این نگرانیها حالا به اوج خود رسیده است.
هنر؛ برده نوكیسهها
در تازهترین مورد، مسعود جعفریجوزانی صدایش درآمده. او كه در برنامهای با موضوع «الزامات سینمای ملی ایران» از دوره جدید سلسلهنشستهای «سینماگپ حوزه هنری» در سالن تماشاخانه ماه حوزه هنری سخن میگفت، علاوه بر اشاره به «موقعیت كنونی سینما و موانع دستیابی به سینمای ملی، نقش و سهم سینماگران و دستگاههای سینمایی در شكلدهی سینمای ملی، مهمترین موانع تحقق سینمای ملی، رقابت سینمای ملی و بینالملل، سازمان سینمایی، بنیاد سینمایی فارابی و حوزه هنری و سایر نهادهای دولتی یا خصوصی در مسیر رسیدن به سینمای ملی» به نكاتی اشاره كرد كه خلاصهشان میشود همان چیزهایی كه در مقدمه گفتیم. او گفت: «مدتی است مسؤولان فرهنگی تصمیم گرفتهاند بودجه اندكی را هم كه به سینما تعلق میگرفت، قطع كنند و رسما آن را به دست سرمایه بسپارند. این اتفاق كه به بهانه كمبود بودجه، از هفت سال پیش، شدت بیشتری گرفته است، تصمیمی كه صد البته مانند همیشه، بدون مشورت با اهالی سینما انجام گرفت و ابعاد مثبت و منفی آن در نظر گرفته نشد. نتیجه هم امروز به وضوح قابل مشاهده است. منظور اینكه چنانچه سینما درست در اختیار سرمایه قرار بگیرد، مانند هر تولید دیگر، صرفا باید به عرضه و تقاضا فكر كند و با استفاده از سلیقه موجود كالای فرهنگی بسازد. در نتیجه، نیازی به این همه وزارتخانه و نهاد و بنیاد و كارمند ندارد. پس، پیش از این عمل؛ همه نهادها و بنیادها و وزارتخانهها را باید تعطیل میكردند. سینما را هم رها كنند تا در خدمت سرمایههای مشكوك و سرمایهگذاران نوكیسه، فقط و فقط به عرضه و تقاضا بیندیشد. بدیهی است در شرایط موجود، جایگاهی برای سینمای ملی كه مدعی است، روح ملی را بهنمایش میگذارد وجود نخواهد داشت. امروز، سینما برده سرمایه و سرمایهگذار است و سینماگر اگر برده این نوكیسهها نشود خانهنشینش میكنند، در نتیجه، فیلمسازان مقصر وضع و شرایط موجود نیستند. طبیعی است چنین سیاست و برنامهای عوام و عوامزدگی را رواج میدهد و ارزشگذاری فیلم هم تغییر ماهوی میكند. امروز، فیلم خوب و بد را سینماداران و مافیای سرمایه، تعیین میكنند نه پیشتازان فرهنگ و اندیشه. در شرایط موجود، هر فیلمی كه به هر قیمت ممكن تماشاگر بیشتری داشته باشد و سود بیشتری عاید سرمایهدار كند، فیلم برتری است. واقعیت تلخ این است كه سیاستبازان با همكاری نوكیسهها و با سوءاستفاده از مدیران بیبصیرت، آن سینمایی را كه به همت فرزندان ملت انقلابی، طی یك دهه چنان درخشید به خاك سیاه نشاندند.»
دوگانه بازیگر/سرمایهسالاری
حرفهای جعفریجوزانی به عنوان كارگردانی خوشفكر و گزیدهكار، به عنوان كسی كه سعی كرده توجه به گیشه در اولویت فیلمسازیاش نباشد، حرفهای تازهای نیست، اما نشاندهنده گسترش انتقادها به وقوع چنین وضعی است. حالا او هم به صف معترضان پیوسته است. اخیرا پوران درخشنده هم از زاویهای دیگر به ماجرا پرداخته بود. او از بازیگرانی گفت كه دستمزدهایشان نجومی شده و این را ماحصل ورود سرمایه كلان غیرفرهنگی به سینما دانسته است. كارگردان فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» گفته بود افزایش دستمزد بازیگران كاملا بی منطق و ناعادلانه است: «بازیگری تا دو سال پیش با 200میلیون تومان بازی میكرد حالا با یك میلیارد و 200میلیون تومان هم سر پروژه نمیآید، من نمیدانم این دستمزدها از كجا آمده و اصلا چرا بازیگران باید این مبالغ را دریافت كنند؟ متاسفانه شرایط سینمای ایران طی دو سال گذشته به شكل ناراحت كنندهای پیش رفته است، طی دو سال گذشته بازیگرسالاری و سرمایهسالاری سینما را نابود كرده است.»
درخشنده از دوگانه بازیگر/سرمایهسالاری میگوید و جعفری جوزانی از آسیبهای كلان بروز این وضع. اعتراضها هر روز پردامنهتر میشود.
همان است كه بود
لابد در جریان هستید كه اخیرا بحث بر سر معافیت مالیاتی هنرمندان دوباره بالا گرفت. البته این بار هم پرونده بدون نتیجه مختومه شد و روال كمافیالسابق بر همان خواهد بود كه بود. یعنی بازیگری كه در پروژهای میلیاردی، با سرمایهگذار صرفا پولدارش بقیه رقبا را كنار میزند، قرار نیست بابت دستمزد چندمیلیاردیاش مالیاتی بپردازد.
راستی، حالا كه دولت ارادهای برای تغییر شیوههای تصدیگری یا تغییر و بازنگری در شیوههای حمایتهای مالیاش از تولید آثار هنری ندارد، چرا دستكم زیر بار منطق سرراست اخذ مالیات از چنین پروژههایی نمیرود؟
ماجرای استقرار سرمایههای كلان بر تولید آثار هنری تا آنجا پیش رفته كه تئاتریها حالا نگران از بین رفتن آن چیزی هستند كه به آن هنر نمایش میگویند؛ آنها میگویند وقتی نمایشهایی با سرمایههای میلیاردی از بخش خصوصی به تئاتر تزریق میشود و محصولی كه با استفاده از جذب این سرمایه تولید میشود، چندان به عنوان نمایش مطرح نیست و صرفا درصدد آوردن چهرهها روی صحنه تئاتر است و میخواهد بلیتهای چند صدهزار تومانیاش را بفروشد، فارغ از ارائه كیفیتی كه در شأن هنر تئاتر باشد، چیزی كه در این میان آسیب میبیند خود هنر تئاتر است؛ تئاتری كه نمونههای درخشانش همواره از دل گروههای كوچك عاشق و با سختیها و مشقتهای مالی بیرون آمده و مخاطب خاص خود را هم داشته است حالا نگران این است كه ورود این سرمایهها، تعریف تئاتر را نزد مردم عوض كند و آنها گمان كنند تئاتر، همان چند نمایش پرزرقوبرق چند میلیاردی است با آن طراحی صحنه چشمنواز و لباسهای پرطمطراق و خوشچهرههای پرتوقع سینمایی. این نگرانیها حالا به اوج خود رسیده است.
هنر؛ برده نوكیسهها
در تازهترین مورد، مسعود جعفریجوزانی صدایش درآمده. او كه در برنامهای با موضوع «الزامات سینمای ملی ایران» از دوره جدید سلسلهنشستهای «سینماگپ حوزه هنری» در سالن تماشاخانه ماه حوزه هنری سخن میگفت، علاوه بر اشاره به «موقعیت كنونی سینما و موانع دستیابی به سینمای ملی، نقش و سهم سینماگران و دستگاههای سینمایی در شكلدهی سینمای ملی، مهمترین موانع تحقق سینمای ملی، رقابت سینمای ملی و بینالملل، سازمان سینمایی، بنیاد سینمایی فارابی و حوزه هنری و سایر نهادهای دولتی یا خصوصی در مسیر رسیدن به سینمای ملی» به نكاتی اشاره كرد كه خلاصهشان میشود همان چیزهایی كه در مقدمه گفتیم. او گفت: «مدتی است مسؤولان فرهنگی تصمیم گرفتهاند بودجه اندكی را هم كه به سینما تعلق میگرفت، قطع كنند و رسما آن را به دست سرمایه بسپارند. این اتفاق كه به بهانه كمبود بودجه، از هفت سال پیش، شدت بیشتری گرفته است، تصمیمی كه صد البته مانند همیشه، بدون مشورت با اهالی سینما انجام گرفت و ابعاد مثبت و منفی آن در نظر گرفته نشد. نتیجه هم امروز به وضوح قابل مشاهده است. منظور اینكه چنانچه سینما درست در اختیار سرمایه قرار بگیرد، مانند هر تولید دیگر، صرفا باید به عرضه و تقاضا فكر كند و با استفاده از سلیقه موجود كالای فرهنگی بسازد. در نتیجه، نیازی به این همه وزارتخانه و نهاد و بنیاد و كارمند ندارد. پس، پیش از این عمل؛ همه نهادها و بنیادها و وزارتخانهها را باید تعطیل میكردند. سینما را هم رها كنند تا در خدمت سرمایههای مشكوك و سرمایهگذاران نوكیسه، فقط و فقط به عرضه و تقاضا بیندیشد. بدیهی است در شرایط موجود، جایگاهی برای سینمای ملی كه مدعی است، روح ملی را بهنمایش میگذارد وجود نخواهد داشت. امروز، سینما برده سرمایه و سرمایهگذار است و سینماگر اگر برده این نوكیسهها نشود خانهنشینش میكنند، در نتیجه، فیلمسازان مقصر وضع و شرایط موجود نیستند. طبیعی است چنین سیاست و برنامهای عوام و عوامزدگی را رواج میدهد و ارزشگذاری فیلم هم تغییر ماهوی میكند. امروز، فیلم خوب و بد را سینماداران و مافیای سرمایه، تعیین میكنند نه پیشتازان فرهنگ و اندیشه. در شرایط موجود، هر فیلمی كه به هر قیمت ممكن تماشاگر بیشتری داشته باشد و سود بیشتری عاید سرمایهدار كند، فیلم برتری است. واقعیت تلخ این است كه سیاستبازان با همكاری نوكیسهها و با سوءاستفاده از مدیران بیبصیرت، آن سینمایی را كه به همت فرزندان ملت انقلابی، طی یك دهه چنان درخشید به خاك سیاه نشاندند.»
دوگانه بازیگر/سرمایهسالاری
حرفهای جعفریجوزانی به عنوان كارگردانی خوشفكر و گزیدهكار، به عنوان كسی كه سعی كرده توجه به گیشه در اولویت فیلمسازیاش نباشد، حرفهای تازهای نیست، اما نشاندهنده گسترش انتقادها به وقوع چنین وضعی است. حالا او هم به صف معترضان پیوسته است. اخیرا پوران درخشنده هم از زاویهای دیگر به ماجرا پرداخته بود. او از بازیگرانی گفت كه دستمزدهایشان نجومی شده و این را ماحصل ورود سرمایه كلان غیرفرهنگی به سینما دانسته است. كارگردان فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» گفته بود افزایش دستمزد بازیگران كاملا بی منطق و ناعادلانه است: «بازیگری تا دو سال پیش با 200میلیون تومان بازی میكرد حالا با یك میلیارد و 200میلیون تومان هم سر پروژه نمیآید، من نمیدانم این دستمزدها از كجا آمده و اصلا چرا بازیگران باید این مبالغ را دریافت كنند؟ متاسفانه شرایط سینمای ایران طی دو سال گذشته به شكل ناراحت كنندهای پیش رفته است، طی دو سال گذشته بازیگرسالاری و سرمایهسالاری سینما را نابود كرده است.»
درخشنده از دوگانه بازیگر/سرمایهسالاری میگوید و جعفری جوزانی از آسیبهای كلان بروز این وضع. اعتراضها هر روز پردامنهتر میشود.
همان است كه بود
لابد در جریان هستید كه اخیرا بحث بر سر معافیت مالیاتی هنرمندان دوباره بالا گرفت. البته این بار هم پرونده بدون نتیجه مختومه شد و روال كمافیالسابق بر همان خواهد بود كه بود. یعنی بازیگری كه در پروژهای میلیاردی، با سرمایهگذار صرفا پولدارش بقیه رقبا را كنار میزند، قرار نیست بابت دستمزد چندمیلیاردیاش مالیاتی بپردازد.
راستی، حالا كه دولت ارادهای برای تغییر شیوههای تصدیگری یا تغییر و بازنگری در شیوههای حمایتهای مالیاش از تولید آثار هنری ندارد، چرا دستكم زیر بار منطق سرراست اخذ مالیات از چنین پروژههایی نمیرود؟