یار سفر کرده
گردو، شکستم... یادتان هست که با همین دو کلمه یارکشی میکردیم و خیلی زود دو گروه آماده بودند که در مقابل هم صفآرایی کنند. در گروه فرهنگی هم خیلی وقت است گردوشکستمها را گفتهایم و یارکشی تمام شده؛ سید صابر یکی از سرگروههاست و مرتضاییفرد یکی دیگر اما بدانید و آگاه باشید هرگز به جز این دو نفر، بقیه اعضای گروه درگیر این یارکشیها نشدهاند. کمتر پیش آمده کسی زیرچتر یکی از این سرگروهها بماند و تن بدهد به این دو قطبیسازی در گروه فرهنگی البته به جز سرکار خانم قنبری که از طرفداران پر و پا قرص یکی از سرگروههاست و هیچ بادی مسیرش را تغییر نمیدهد. بعد از چند روزی که یکی از سرگروهها به سفر رفته بود و دو قطبی، گروه فرهنگی به سکوت و پژمردگی نزدیک شده بود، بازگشت شکوهمند مرتضایی دوباره از دیروز طراوت یارکشی لحظه به لحظه را زنده کرده ... نمیدانیم یارکشیها و شوخیهای بچههای گروه فرهنگی که عمدتا زیر چتر دو سرگروه انجام میشود، اصل است و گزارشها حاشیهاش یا برعکس اما هر چه هست از دل همین پویایی گروه است که گزارشهای خواندنی سر بر میآورد. مثل اینها:
صابر محمدی در همین صفحه، رفته سراغ بنیامین بهادری و مفصل برای شما نوشته که این خواننده در چند سال گذشته چه کرده است. چرا؟ چون سه سال بود که بهادری هیچ کنسرتی برگزار نکرده بود و حالا خبر رسیده که قرار است روی صحنه برود.
شما ممکن است از علاقهمندان سریال دل باشید یا از منتقدانش اما امید رحمانی نگاهی تکنیکی کرده به این سریال و نقدی نوشته درباره ساختار و محتوای آن.
در ادامه سرفصلی با عنوان «در کشور همسایه» که به همت زینب مرتضاییفرد در صفحه 12 باز شده، این بار گزارشی داریم درباره شاعران و نویسندگانی که زمانی در جغرافیای ایران قدیم زندگی میکردند اما با تغییرات مرزی، حالا آرامگاهشان درخاک کشورهای همسایه قرار گرفته است.
تیتر خبرها