سیروس دین‌محمدی:  خواسته هواداران بازگشت استراماچونی است

سیروس دین‌محمدی: خواسته هواداران بازگشت استراماچونی است

سیروس دین‌محمدی، پیشكسوت باشگاه استقلال و تیم‌ملی، یكی از چهره‌های ماندگار فوتبال ایران است. او با شوت‌هایش خیلی معروف‌تر شد. مثلا قبل از جام‌جهانی فرانسه دو شوت فوق‌العاده مقابل نانت زد كه به قول بعضی‌ها نزدیك بود تور دروازه را پاره كند. دین‌محمدی در مسیر جام جهانی 2002 هم یك گل معروف به تیم ملی عربستان زد، ولی ایران نتوانست به آن جام صعود كند. با دین‌محمدی بخشی از این خاطرات را مرور می‌كنیم. او همچنین درباره وضعیت این روزهای استقلال هم توضیحاتی می‌دهد.
مردم استراماچونی را دوست دارند
به نظر من استقلال امسال می‌تواند قهرمان لیگ برتر شود به شرط این‌كه از بلاتكلیفی در بیاید. من یك صحبت با مدیران این باشگاه دارم. خواسته هواداران بازگشت استراماچونی است، آقایان توجه كنید. مردم او را دوست دارند. ایشان مربی موفق و خوبی است. باشگاه  باید استراماچونی را نگه دارد. البته هر روز یك خبر درباره بازگشتش می‌دهند. من كه ایشان را در تمرین استقلال نبینم دیگر باورم نمی‌شود برگشته است.
زود مربی را انتخاب كنند
درباره تیم‌ملی هم همه نگران هستیم. آقای ویلموتس نتایج خوبی نگرفت. امیدوارم تكلیف را زود روشن كنند. یكی باید بیاید كه شانس‌مان برای صعود دوباره بازگردد. الان شرایط خوب نیست. تنها امیدمان به این است كه بازیكنان خوبی داریم. باید هر چه زودتر مربی جدید را انتخاب و معرفی كنند. درست است که بازی نداریم، ولی زمان مناسبی است تا مربی جدید بیاید و كارش را شروع كند تا فردا نگوییم دیر اقدام شد. نگذارند نزدیك بازی‌ها سرمربی را انتخاب كنند.
می‌گفتند شوت بزن شوت بزن
من عاشق بازیكنی هستم كه خوب شوت بزند. در دوران فوتبالم عاشق شوت زدن بودم. یادم هست یك دربی خوب بازی كردم، ولی شوت نزدم. آخر بازی به بچه‌ها گفتم چون در این دربی شوت نزدم نچسبید! اصلا اولین‌بار كه واسیلی گوجا من را در تركیب ثابت تراكتور بازی داد، به خاطر همین شوت هایم بود. یك بار هم در سالن شوتی زدم كه بنده خدا گلر حریف مچ دستش شكست. خیلی تمرین می‌كردم. یادم هست یك دوره‌ای در ورزشگاه وقتی پا به توپ شدم به من می‌گفتند شوت بزن شوت بزن!
پدرم در ورزشگاه از دنیا رفت
پدرم را در ورزشگاه از دست دادم. مادرم و خواهرم را در 13‌سالگی به خاطر تصادف از دست داد. پدرم كلا از آن موقع سختی‌های زیادی كشید. كل خانواده سختی كشیدند. یادم هست رفته بودم تیم شهرداری تبریز. یك بازی بود كه پدرم گفت می‌خواهد به استادیوم بیاید. خیلی اصرار كردم که نیاید. می‌دانستم در آن بازی به من فحش می‌دهند. گفتم نیا ولی اصرار داشت كه بیاید. آخر سر هم آمد. متاسفانه در ورزشگاه به مادرم كه از دنیا رفته توهین‌هایی شد. پدرم هم كه در ورزشگاه بود به خاطر همین توهین‌ها حالش بد شد و متاسفانه در ورزشگاه ایست قلبی كرد و از دنیا رفت. هنوز یادم می‌افتد حالم بد می‌شود. وقتی شنیدم این اتفاق افتاده دنیا روی سرم خراب شد. باورم نمی‌شد پدرم را به خاطر فوتبال و در ورزشگاه از دست بدهم.
به خاطر یك خطا خط خوردم
در بازی‌های مقدماتی جام‌جهانی 1998 من را به خاطر یك خطا از لیست خط زدند. من همراه با شهرداری تبریز به دسته دو رفته بودم. در یك بازی دو بازیكن تیم حریف مدام من را می‌زدند. از عمد هم می‌زدند. چند بار گفتم چرا می‌زنید؟ گفتند مربی گفته. من هم شاكی شدم و در یك صحنه یكی از آنها را بدجور زدم كه باعث شد بین من و سرمربی‌شان درگیری لفظی پیش بیاید. همان آدم دوست نزدیك سرمربی تیم ملی بود و به خاطر همین دوستی، من را از تیم ملی خط زدند، ولی خدا را شكر توانستم در جام‌جهانی فرانسه بازی كنم. ایوویچ وقتی سرمربی ایران شد من را دعوت كرد. من جزو معدود بازیكنان فوتبال ایران هستم كه از دسته یك به تیم ملی دعوت شدم.