خارجی باش و حكومت كن

مدیریت ضعیف باعث شده تا در چند ماه اخیر، فوتبال ایران ضربات مهلکی از خارجی‌ها بخورد

خارجی باش و حكومت كن

روزهای حضور كارلوس كی‌روش در فوتبال ما سرشار از غم و شادی‌های توام بود. گرچه این مربی بداخلاق، بدقلقی‌های خاص خودش را داشت؛ اما هدیه‌های ارزشمندی هم به ما داد. آن روزها كی‌روش دشمنان بزرگی داشت كه موفق شدند او را از فوتبال ما بیرون برانند. آنچه بیش از هر چیز درباره او گفته می‌شد این بود كه كی‌روش در این فوتبال هر كاری بخواهد می‌كند. او به دلیل بی‌برنامگی‌های فوتبال ما، مجبور بود خودش برنامه بنویسد، خودش محل تمرین را ببیند و خودش حریف تمرینی انتخاب كند. او می‌دانست اگر قرار باشد به امید فدراسیون بماند، باید یكی یكی روزهای فیفا را از دست بدهد. كی‌روش آرام آرام در فوتبال ما به یك شیوه خاص رسید. شیوه‌ای كه نه قبل از ورود به ایران داشت و نه در كلمبیا می‌تواند پیاده كند. او دانسته به سمت یك مدل ویژه مدیریتی پیش رفت كه در آن، جزیره خودش را بدون اتكا به تشكیلات فوتبال ما به صورتی جداگانه اداره می‌كرد. همین تفكر بود كه موجب شد به بدترین شكل ممكن با علی خطیر معاون محمدرضا ساكت برخورد كند و به دلیل ورود بدون هماهنگی به ساختمان PEC او را از فدراسیون فوتبال بیرون براند.
 برانكو  و   کی‌روش
با خروج كی‌روش، یك درس بزرگ به مربیان خارجی داده شد: به دلیل سوء‌مدیریت در فوتبال ایران، می‌توان به‌راحتی حكومت كرد.
برانكو دشمن جدی كی‌روش، اولین فردی بود كه این درس را به نیكی یاد گرفت. او در بدترین زمان، پرسپولیس را رها كرد. بدون خبر و بی‌خداحافظی. همان طور كه بدون خداحافظی، از جام‌جهانی 2006 راهی كرواسی شد و دیگر به ایران برنگشت. برانكو برای آن‌كه از خطرات احتمالی فرار كند، با بیانیه‌ای احساسی، هواداران را به جان باشگاه انداخت و خود را شیفته پرسپولیس نشان داد كه می‌خواست بماند و مجانی كار كند؛ اما نخواستند. كسی سراغ این نرفت كه چرا برانكو رفت و چطور می‌توانستند راه‌‌های جدایی را بر او ببندند.
 ایتالیایی ‌چرب‌زبان
بعد از برانكو نوبت به آندره‌آ استراماچونی رسید؛ مردی ایتالیایی كه خیلی هوشمندانه دانست چه كند. او هم هواداران را به جان وزارت ورزش و باشگاه استقلال انداخت، زلزله‌های ایتالیایی موجب شد فتحی از مدیرعاملی استعفا کند و اركان باشگاه بلرزد. تمام دستگاه دیپلماسی ایران به خدمت گرفته شد تا 160 هزار یورو مورد نظر آندره‌آ پرداخت شود. او روزها همه را تشنه و منتظر گذاشت و مدام بیانیه‌های احساسی می‌داد تا با عواطف هواداران بازی كند. هواداران كه حرف‌های او را راست می‌پنداشتند مدام به خیابان می‌ریختند تا عشق خود را به سرمربی نشان دهند؛ اما مربی كه درست روز بازی با پیكان تیم را تنها گذاشته بود، قصد برگشت نداشت و مدام بیانیه‌های عاطفی می‌داد و وانمود می‌كرد عاشق هواداران است. میان عشق قلبی هواداران و عشق زبانی استراماچونی فاصله بسیاری بود كه با گذشت زمان، حقیقت هر دو روشن شد. استقلال به دلیل جدایی بدهنگام سرمربی و طوفان‌های پس از آن، 5 امتیاز از دو بازی مقابل پیكان و ماشین‌سازی را به‌راحتی از دست داد؛ اما همچنان استراماچونی سوار بود و استقلال پیاده. گرچه مدیران استقلال قطع‌ همكاری با مربی ایتالیایی را رسما اعلام كرده بودند؛ اما خیلی زود ‌هم‌پیمان شدند و خطیر را به تیم ‌مذاكره‌كننده اضافه كردند تا همه چیز باب میل استراماچونی باشد؛ اما او همچنان در حال ناز كردن و بهانه‌گیری بود. سرمربی ایتالیایی از یك فوتبال حرفه‌ای آمده بود و خوب می‌دانست با آدم‌های غیرحرفه‌ای كه ادای حرفه‌‌ای بودن در می‌آورند، چگونه باید رفتار كند. او همه را بازی داده بود. بعد از گذشت هفته‌ها این حقیقت روشن شد تا وریا غفوری در نهایت دل‌شكستگی بگوید از استراماچونی خواهش كردیم برگردد اما برایش مهم نبود.
 ویلموتس چقدر زود پرید
مارك ویلموتس زودتر از بقیه دانست چه كند. او قراردادی 40 ماهه با ما بست؛ اما بعد از شش بازی كه سه مسابقه‌اش رسمی بود، اعلام كرد دیگر سرمربی تیم ملی ایران نیست. مدیران فدراسیون فوتبال كه تا آن روز از حجب و حیا و نجابت و مظلومیت ویلموتس حرف می‌زدند، خود را به آب و آتش زدند كه او را برای بازی با عراق به ایران بیاورند. این‌كه او مدام در بلژیك بود و فقط برای بازی به ایران می‌آمد هم از عجایب قرارداد شگفت‌انگیزش بود؛ اما با این حال او دیگر نمی‌خواست روی نیمكت ایران بنشیند؛ آن هم در حالی كه فقط یك هفته به بازی با عراق در چارچوب مقدماتی جام‌جهانی باقی مانده بود. مدیران فدراسیون در حالی كه هنوز هیچ‌كس خبردار نشده بود، پولش را از محل درآمدهای ارزی شستا دادند و خواهش كردند او به ایران بیاید. التماس‌ها كارگر شد و او آمد؛ اما كاری برایمان نكرد. كاش فوتبال ما مدیرانی داشت كه وقتی وضعیت را این گونه دیدند، با مردم صادقانه رفتار می‌كردند، حقیقت را به همه می‌گفتند و با وحید هاشمیان به دیدار باعراق می‌رفتند. انتهای چنین تصمیمی مگر غیر از شكست بود كه با ویلموتس به آن رسیدیم؟
مدیران فدراسیون فوتبال اسپانیا چند روز قبل از آغاز جام‌جهانی 2018 لوپتگی را به دلیل مذاكره با رئال مادرید اخراج كردند و بدون او وارد جام شدند. حذف شدند اما از موضع و اصول خود كوتاه نیامدند تا همه مربیان دنیا بدانند كه نمی‌شود مدیران فدراسیون فوتبال اسپانیا را دور زد؛ اما برخورد مدیران ما با ویلموتس چگونه بود؟
 سلام آقای كالدرون
گابریل كالدرون وقتی اوضاع را این گونه دید، برای آن‌كه از قافله مربیان خارجی جا نماند شروع به بهانه‌گیری‌ كرد. مرد آرژانتینی كه تا پیش از سریال‌های استراماچونی و استقلال، بی‌صدا مشغول كار كردن بود، به یكباره شروع به فریاد زدن كرد و تصمیم گرفت دو سه نفر از كاركنان باشگاه و افشین پیروانی را با هم از دم‌تیغ بگذراند و شرط بگذارد كه فقط با محسن خلیلی كار می‌كند!
 این فوتبال مظلوم
حقیقت این است كه فوتبال ما در این سال‌ها متولی دلسوز و نامداری نداشته است. سال‌ها از زمانی می‌گذرد كه محمد دادكان پیشكسوت خوشنام فوتبال ما روی صندلی ریاست فدراسیون می‌نشست. مردی كه به دلیل تعلق خاطر به وطن و فوتبال، خود را وقف فدراسیون كرده بود. برای فدراسیون ساختمان خرید و دو ساختمان به دو تیم بزرگ داد تا رنگ‌های پرطرفدار فوتبال ما از آوارگی نجات پیدا كنند و شمایل باشگاه بودن بگیرند. حقیقت این است كه فوتبال ما متولی می‌خواهد. یك متولی عاشق كه پاك باشد و به كسی باج ندهد. در آن صورت، فوتبال صاحب یك پدر معنوی خواهد شد كه برای هر قسمتش دل بسوزاند و اجازه ندهد كسی برای ما پشت چشم نازك كند.