به مناسبت جهانی شدن شیراز با یكی از خاتمكاران این شهر گفتوگو کردهایم
شیراز؛ شهر راز
كافی است اسم شیراز بیاید تا دلمان پر بكشد سمت آسمان حافظیه و آرامگاه سعدی بزرگ و البته همزمان هوایی تخت جمشید شده، بال بگستراند روی آسمان مرودشت در 60 كیلومتری شیراز و چرخی بزند لابهلای ستونهای نصفه نیمه و 2500 ساله كاخ بزرگ و زیبای هخامنشیان. شیراز تا امروز یعنی همینها، با طعم و عطر نارنج و بهارنارنج. این ذهنیت از شیراز اما روبه تغییر است؛ یعنی درست از اول همین ماه كه نام شیراز در فهرست شهرهای جهانی نشست و عنوان شهر جهانی صنایعدستی بر پیشانیاش حك شد تا یکی دیگر از رازهایش از پرده برون افتد. شیراز اگرچه این عنوان را مدیون وجود 80 رشته صنایعدستی و 20هزار هنرمند و صنعتگر است، اما خطا نیست اگر گفته شود خاتم شیراز سهم عمده و اساسی در جهانی شدن این شهر داشته است؛ خاتمی كه بیش از هزارسال در این شهر قدمت دارد و رد پایش را میتوان در سقف ایوان مسجد جامع عتیق شیراز و خاتمهای چهار ضلعیاش مشاهده كرد. شكی نیست كه شهر خاتم ایران، هنرمندان بینظیری چون خود در دلش پرورانده و میپروراند؛ هنرمندانی مثل غلام فلاحپور، خاتمكاری كه كارهای منحصربه فردش میلیاردها تومان قیمتگذاری شده و تنها یك نمونه از 12 اثر بیبدیلاش قرار بود در حراج امسال صنایعدستی چكش بخورد، اثر دیگرش بهزودی راهی گنجینه آستان قدس رضوی میشود، آقای فلاحپور میگوید این منبر که به توصیه رهبری در آن فقط از اشکال اسلیمی اسلامی استفاده شده، خاتم مهریه همسر وی بوده كه آرزو داشته پس از ساخت آن را به آستان قدس تقدیم كند. باقی كارهای وی چون گوهری خیرهكننده در جهان هنر میتابد و هركدام هنر ظریف و جدیدی را به تماشا میگذارد.
قرار بود برای اولین بار حراج صنایعدستی ایران با معرفی و حراج 60 اثر فاخر و بیبدیل در جهان، از 60 هنرمند صنایعدستی سراسر كشور در خرداد ماه امسال برگزار شود. برگزار كننده این حراج یك شركت خصوصی و وزارتخانه میراث فرهنگی بود كه متاسفانه به دلایلی این اتفاق نیفتاد و به سال بعد موكول شد.
اطلاع دارید چه نوع آثاری برای این حراج انتخاب شده بودند؟
كارهای متفاوت و زیبایی انتخاب شده بودند كه البته بیشتر آنها آثار قلم زنی بودند. مثلا یكی از آثار قلمزنی به قیمت شش میلیارد تومان بود كه فقط یك میلیارد و نیم نقره و طلا در آن به كار رفته است.
شما با چه اثری در این حراج حضور داشتید؟
من یك جعبه قرآن خاتمكاری تولید كردهام كه گرههای خاتمی از چهار تا ده ضلعی در آن وجود دارد و در نوع خود منحصربه فرد است. البته قرار بود كار خاتم در حراج نباشد، اما بعد از سه دوره داوری و به دلیل ظرافت و زیبایی خاص اثر، این خاتم انتخاب شد كه تنها كار خاتمكاری حراج بود.
اثر شما چه قیمتی خورده بود؟
در حراج، قیمتگذاری اثر معمولا از یك سوم قیمت واقعی شروع میشود و كارشناسان اثر من را 600 میلیون تومان قیمتگذاری كرده بودند كه البته استادان كار قیمت آن را بالای یك میلیارد تومان برآورد كرده بودند.
درواقع 600 میلیون تومان، قیمتی بود كه سال 94 در تهران برای این اثر پیشنهاد شد و خرداد امسال یك میلیارد و نیم قیمت خورد.
در كارگاهتان چند نفر مشغول به كار هستند؟
درحال حاضر هشت نفر در سومین و آخرین كارگاه من مشغول تولید كارهای خاتم هستند. اما من سه كارگاه داشتم كه در هر كدام از آنها 20 نفر مشغول كار بودند كه متاسفانه طی سالهای گذشته و بهخاطر كسادی كار و نبود بازار فروش، دو كارگاهم تعطیل شد و اكنون كار تولید و فروش توامان را در آخرین كارگاه داریم كه احتمال میدهم با شرایط فعلی این كارگاه هم تا پیش از سال جدید تعطیل شود.
شما جزو پیشكسوتان خاتمكاری ایران هستید، اما سنتان به پیشكسوتی نمیخورد.
من متولد 1354 هستم. با این حال دارای درجه هنری هستم كه معادل دكترای هنر است. شش نشان ملی مرغوبیت كالا دارم و بیش از صد لوح تقدیر كشوری و بینالمللی. در دانشكده هنر و معماری دانشگاه شیراز در رشته خاتم تدریس میكنم و از سال 89 تاكنون مدرس خاتم در صدا و سیما، شبكه فارس و شما هستم و البته دبیر انجمن هنرمندان فارس و عضو اتحادیه صنایعدستی استان.
چند سال در كار خاتم هستید؟ اصلا چطور میشود كه یك نفر در میانسالی جا پای پیران یك هنر بگذارد و حتی گامی فراتر از آنها؟
من از سال 65 یعنی 33 سال پیش به هنر خاتم روی آوردم، اما دلیل موفقیتم را بیش از هر چیز كار زیاد، تجربهآموزی از هنرمندان و پیشكسوتان و تلاش برای خلق آثار نو و بدیع و منحصربه فرد میدانم. همینها باعث شد در 39سالگی درجه دكترای افتخاری خاتم را بگیرم.
از چه وقت و چطور شد كه وارد كار خاتم شدید؟ این هنر نسل اندرنسل به شما رسیده بود؟
نه اتفاقا، در خانواده ما كسی اهل خاتمكاری نبود. پدرم هم كفاش بود. آن زمان مرسوم بود بچهها در تعطیلات تابستان كار كنند. تابستان 65 یكی از دوستان صمیمی من تعطیلاتش را در كارگاه استاد حسین بلالنژاد به یادگیری خاتم گذراند و درنهایت توانست دسته كلید و كارهای كوچك خاتمكاری بسازد، همین باعث شد من هم تشویق و ترغیب شوم كه البته با مخالفت شدید خانواده مواجه شدم كه اصرار داشتند سرم توی درس و كتاب باشد. البته با این قول كه شبها درس بخوانم و روزها در كارگاه استاد بلالنژاد، مشغول هنرآموزی شوم، موفق شدم رضایتشان را جلب كنم. راستش زمان جنگ هم بود كه همین امر در راضی شدن پدر و مادر بیتاثیر نبود.
چه مدت شاگردی استاد بلالنژاد را كردید؟
كارگاه مرحوم بلالنژاد در محله خودمان در یكی از محلات پایین شهر شیراز بود و من یكسال و اندی در محضر ایشان شاگردی كردم. پس از آن یعنی در سال 67 مادرم در محله دروازه كازرون سه دانگ یك مغازه را برایم به قیمت 30 هزار تومان خرید و سال 68 هم خودم توانستم سهدانگ دیگر مغازه را به قیمت 70 هزار تومان بخرم. كارم را در مغازه خودم با تولید اشیای ریز و كوچك شروع كردم، اما آنچه باعث مهارت و پیشرفت سریعم شد، اول كار و فعالیت و تولید زیاد بود كه پایه رشد و پیشرفت در هر رشتهای است و دیگری واقع شدن كارگاهم در یك بازارچه تولید صنایعدستی بود كه 20 تا 30 كارگاه تولید خاتم در آن وجود داشت و استادان بزرگ و پیشكسوت خاتم در آنها مشغول به كار بودند. وجود این استادان كه مرتب برای فراگرفتن فنون كار پیش آنها میرفتم یا آنها به من سر میزدند، سهم بزرگی در پیشرفت كاری و هنری ام داشت، طوری كه از یك سال پس از خرید مغازه، كم كم به تعداد شاگردهایم اضافه شد و در 20 سالگی، هشت نفر از شاگردهایم سنی بالای 60 سال داشته و از پیشكسوتان خاتم شیراز بودند كه حتی خجالت میكشیدم آنها را در چگونگی ساخت كار راهنمایی كنم.
در سالهای 76 تا 77 حدود 25 شاگرد داشتم كه میتوانستم تولید كارهای تجاری (جهت درآمدزایی) را به آنها سپرده و خودم همزمان با كار در كنار آنها، روی ساخت آثار منحصربه فرد كار و یك مغازهام را به دو مغازه تبدیل كنم. البته درنهایت آنها را فروختم و به بازار وكیل شمالی آمدم و سه كارگاه خریدم و با حدود 60 هنرمند و هنرجو (كه بسیاریشان بانوان تحصیلكرده و حتی پزشك و مهندس بودند) راهاندازی كردم كه متاسفانه اكنون فقط یكی از آنها باقی مانده و همان هم روبه تعطیلی است.
كارگاههایتان چرا یكی یكی تعطیل میشود؟
از یك طرف شرایط سخت اقتصادی و بالارفتن هزینههای تولید و پایین آمدن قدرت خرید مردم و نبود بازار فروش و از طرف دیگر نبود هیچ حمایتی از سوی متولیان صنایعدستی و میراث فرهنگی كشور و استان.
چه حمایتی از مسؤولان میخواهید كه در كار نیست؟
یك موردش این است كه اداره میراث فرهنگی استان فارس اماكنی را در اختیار اتحادیه صنایعدستی فارس قرار داده تا به هنرمندان واگذار كنند برای فروش محصولاتشان و البته اختیار اداره 20 درصد این اماكن را هم به خود اتحادیه سپرده به منظور درآمدزایی. اما اتفاقی كه در این میان افتاده این است كه اتحادیه اولا بسیار بیشتر از آن 20 درصد را در اختیار خود گرفته و ثانیا در همان فضا هم اجناس خاتمكاری اصفهانیها را (كه صرفا كارهای تجاری و ارزان قیمت تری نسبت به خاتم شیراز است)، خریداری كرده و به فروش میگذارد، یعنی به نوعی دلال این كار شده. كیفیت خاتم اصفهان پایینتر از خاتم شیراز است و به همین دلیل قیمتش هم پایینتر و خب در چنین شرایطی مشتری ترجیج میدهد خاتم ارزانتر را خریداری كند كه خاتم اصفهان است و درواقع با این كار تولیدات شیرازیها روی دستشان میماند. از سوی دیگر اتحادیه برای جنسی كه امثال من در این بازار فروش میگذارم، حدود 40 درصد سهم فروش میگیرد، در چنین شرایطی طبیعی است كه خاتمكارهای شیرازی در شهر خودشان هم غریب و مهجور و بیحامی باشند و كارگاههایشان یكییكی تعطیل و ورشكسته شود. شكایت ما به جناب امیری، رئیس اداره میراث فرهنگی استان فارس هم متاسفانه تاكنون راه به جایی نبرده است. البته این را هم باید بگویم كه حمایت در حد حرف ( و نه عمل) بسیار است، چراكه مسؤولان استان هروقت مرا میبینند دست به سینه احترام گذاشته و مسؤولان ارشد نظام كه به شیراز میآیند را برای بازدید به كارگاه من میآورند و كلی با ما و كارگاهمان ژست میگیرند.
کپی برابر اصل نیست!
چوب، استخوان و فلز برنج اجزای اولیه هرخاتمی است و فرق اصلی خاتم شیراز و اصفهان هم در به كارگیری همین مصالح است؛ به نحوی كه در خاتم اصفهان استخوان دنده گاو كه ترد است استفاده میشود و البته در 30 الی 40 سال اخیر برخی به استفاده از فیبر و پلاستیك به جای استخوان هم روی آوردهاند. اما در خاتم شیراز فقط از استخوان و آن هم استخوان شاه قلم و مچ شتر كه سفتتر است (و در برخی موارد نادر عاج فیل) استفاده میشود. از سویی انواع چوبهای به كار رفته در خاتم شیراز، چوب درخت عناب، چوب درخت فوفل و چوب گردو و نارنج است و برای فلز هم از برنج و درصورت نوآوری از فلز مس و نقره و آلومینیوم استفاده میشود. استفاده از این مواد اولیه كیفی و همچنین نحوه ساخت دستی و سنتی در خاتم شیراز، عمر آن را بسیار طولانیتر از خاتم هر منطقهای دیگر در ایران میكند.
در مورد رنگ به كار رفته در خاتم اصفهان و شیراز هم تفاوتهای محسوسی وجود دارد. مثلا ما در خاتم مان برای رنگ قهوهای از چوب فوفل، ولی خاتمكاران اصفهانی از رنگ استفاده میكنند. ما برای رنگ قرمز از عناب ولی آنها از رنگ استفاده میكنند. در كل اصفهانیها كارهای خاتم تجاری تولید میكنند و خاتمكاران شیرازی بیشتر به دنبال تولید آثار هنری و فاخر و ماندگار هستند.
از طرفی رنگ استخوان سفید است و تنها رنگی كه پیشكسوتان ما در ایران از 200 تا 300 سال پیش توانسته بودند به خورد استخوان بدهند، رنگ سبز بود به این ترتیب كه در آكواریمی، سركه و برادههای مس و نشادر و زاغ میریزند تا پس از ده ماه رنگ سبز مس به خورد استخوان برود.
ما در شیراز ( من و همسرم) تنها افرادی بودیم كه به مدت یكسال و سه ماه روی رنگ قرمز كار كردیم تا توانستیم رنگ قرمز را به شیوه سنتی به خورد استخوان بدهیم كه در هیچ جای دنیا چنین كاری انجام نشده و مسؤولان استان فارس و كشور مدتهاست قرار است با برگزاری یك نشست خبری این افتخار ملی را رسانهای كنند و هنوز خبری نیست.