پای صحبت نماینده روستاییانی كه با دستان توانگرشان، تالاب بینالمللی كمجان را احیا كردند
كمجان حالا جان دارد
كمجان تا همین چندسال پیش جان نداشت؛ رگهایش خشكیده بودند و راه نفسش بند آمده بود؛ مردم محلی اما صدای این خشكسالی را شنیدند، آستین همت بالا زدند و ایستادند مقابل همه آن سیاستها و تصمیمات درست و نادرستی كه نتیجهاش خشك شدن گلوی تالاب بود. حالا مدتهاست كه آب در رگهای خشكیده كمجان جاری شده و كمجان، جان دوبارهاش را مدیون تلاش مردم محلی و دوستداران محیطزیست كشورمان است. همه آنهایی كه شانه به شانه هم ایستادند تا جریان حیات دوباره به این تالاب ارزشمند برگردد و دیگر هیچ روستاییای به بهانه خشكسالی و از دست رفت دام و كشاورزیاش، خیال مهاجرت به سرش نزند. در فرآیند احیای این تالاب بینالمللی، نام سیروس زارع، دبیر سازمان مردم نهاد احیاكنندگان تالاب بینالمللی كمجان میدرخشد؛ مردی دوستدار محیطزیست و اهل روستای كمجان كه امیدوارانه پای ایده زنده شدن دوباره كمجان ایستاد و حالا نتیجه این امید، پرواز دوباره پرندههای مهاجر و بومی، جریان آب و رویش پوشش گیاهی در اكوسیستم منحصربهفردی است كه همراه تالابهای طشك و بختگان در فهرست كنوانسیون رامسر بهعنوان تالاب بینالمللی به ثبت رسیده است.
مینا مولایی
سیروس زارع را شاید امروز خیلیها با عنوان قهرمان احیای تالاب در كشورمان بشناسند، اما او هنوز خودش را یك روستایی میداند؛ یكی از اهالی قدیمی روستای كمجان كه مثل همه اهالی روستا چوپانی كرده، گاوداری و برنجكوبی داشته و سالها روی زمین كشاورزیاش كار كرده. مردی
48 ساله كه حالا یك فعال محیطزیست است و نماینده مردمانی كه میدانند محیطزیست با جان انسانها گره خورده و این دو بدون هم معنی ندارند. مردمی كه احیای تالاب افتخارشان است و در 120 كیلومتری شمال شرق شیراز در نزدیكی روستای كمجان از توابع بخش كربال شهرستان خرامه زندگی میكنند؛ درست درنزدیكی تالابی كه آنها تا همین چندسال پیش حتی اسمش را هم نمیدانستند. برای مردم روستای كمجان، برای نسل قدیمی كه مو سفید كرده بودند در گذر زمان، تالاب در گویش محلی بیشه بود؛ بیشهای كه به مرور زمان خشك شده بود و خشكسالیاش را مدتها بود همه به چشم میدیدند. خشكسالی ای كه به گفته زارع، دبیر سازمان مردم نهاد احیا كنندگان تالاب كمجان، نتیجه اتفاقهای نادرستی بود كه در حوزه آبی رودخانه كر رقم خورده بود: «رودخانه كر یكی از پرآبترین رودخانههای استان فارس و مهمترین رودخانههای كشور از نظر تنوع زیستی است؛ یك رودخانه 270 كیلومتری كه آوردآب سالانه آن حدود یك میلیارد و 700 میلیون متر مكعب آب بود، اما متاسفانه با احداث سه سد درودزن، سیوند و ملاصدرا روی سرچشمههای كر، این آورد آبی تحت تاثیر قرار گرفت و عملا با این اتفاق رودخانه را جلوی سدسازی سربریدند و رودخانه كامل خشكید.»
نمیدانستیم تالاب یعنی چه
این اما همه ماجرا نبود، با گذشت زمان روستاهایی هم كه در مسیر رودخانه شكل گرفته بودند با از دست دادن تنها رگ حیاتشان، خالی از جمعیت شدند؛ ماجرایی كه زارع دربارهاش میگوید: «طولی نكشید كه مردم روستاهایی كه از نظر مقیاس منطقهای سومین تولیدكننده برنج و اولین تولیدكننده گندم كشور بودند، شغلشان را از دست دادند و ناگزیر به مهاجرت تن دادند و خیلیها یك لقمه نان هم برای خوردن نداشتند.»
همین جای قصه كم آبی كمجان بود كه ماجرای احیای آن سر زبانها افتاد و سیروس زارع پرچمدار این حركت محیطزیستی شد: «من خودم اهل همین روستا بودم و وضعیت نزار مردم را به خاطر خشكسالی میدیدم، با خشكسالی كمكم اقلیم منطقه ما هم تغییر كرد، انواع بیماریهای صعبالعلاج در منطقه ما شیوع یافت، مهاجرتها زیاد و روستاها خالی از سكنه شد، همان موقع فكر كردم برای بهبود حال مردم چه كاری میتوانم انجام بدهم؟!»
این فكرها زارع را به تالاب رساند، به همان منطقهای كه در گویش محلی مردم منطقه بیشه نام كرد: «پدر من و بقیه پیرمردهای روستا همیشه از خشكسالی صحبت میكردند، اما میگفتند كه قبلا هروقت خشكسالی اتفاق میافتاد، ما دامها را با تكیه به همین بیشه كنار روستا حفظ میكردیم و حداقل اگر كشاورزی نداشتیم دامها از بین نمیرفتند. اما متاسفانه علاوه بر سدسازی در سالهای ابتدایی دهه 60، این بیشه قدیمی هم كاملا زهكشی و خشك شده بود و این فضای بزرگ تبدیل شده بود به یك كانون ریزگرد در منطقه.»
مردم روستای كمجان تا آن موقع نمیدانستد تالاب یعنی چه؟! حتی همان وقتی كه تصمیم گرفتند تنها بیشه روستا را احیا كنند، هنوز نمیدانستند دارند قدمی بزرگ در جریان احیای یك تالاب بینالمللی برمیدارند: «ما با مردم روستا صحبت كردیم و تصمیم گرفتیم به این بیشه قدیمی سروسامانی بدهیم و در اولین قدم یك آب بند روی زهكشها زدیم و آبی را كه در زهكشها بود هدایت كردیم به سمت آن بستر خشكیده بیشه قدیمی تا حداقل یك پوشش گیاهی برای دامها ایجاد شود.»
برای مردم محلی این منطقه این تازه آغاز یك ماجرای طولانی بود، رفت و آمدی مستمر به دادگاه و پاسخ دادن به انواع و اقسام شكایتهای قانونی: «در جریان این آمد و شدها بود كه تازه فهمیدیم اسم جایی كه ما احیا كردیم تالاب است، بعد كه بیشتر مطالعه و تحقیق كردیم فهمیدیم كه این بیشه ما یك صاحب اصلی و طبیعی در جهان خلقت دارد و آن هم پرندههایی هستند كه درجریان احیای دوباره به تالاب برگشته بودند.»
میتوان تالابها را احیا كرد
پروسه دادگاه احیاكنندگان تالاب چهار سال طول كشید و در نهایت قاضی پرونده، با نگاهی محیطزیستی رای به برائت و دفاع از تالاب كمجان صادر كرد و از آن به بعد روال احیای تالاب بینالمللی كمجان به طور قانونی انجام شد؛ اتفاقی كه در آن خیلیها دخیل بودند از مردم محلی گرفته تا خیران و افراد نیكوكار: «الان دوماه است كه ما وارد سیزدهمین سال احیای تالاب شدهایم و درحال حاضر تالاب كمجان تنها تالاب استان فارس است كه در چندسال اخیر احیا شده و پذیرای پرندگان مختلف است، الان تقریبا 120 گونه پرنده در تالاب شناسایی شده است. ما سالهای اول برای این كه تالابمان غذایی برای پرندهها نداشت در آن دانه پاشی میكردیم، اما الان دیگر به خاطر پوشش گیاهی غنیای كه شكل گرفته، تالاب به یك فضای مناسب برای آنها تبدیل شده است. از طرف دیگر 15 گونه پستاندار در تالاب شناسایی شده كه اتفاق خیلی خوبی است.»
برای زارع كه نماینده مردم محلیای است كه دست یك تالاب را گرفته و آن را از دهان خشكسالی بیرون كشیدهاند، ماجرای احیای تالابها چندان پیچیده نیست، آنقدر كه بگوید: «ما مشابه تالاب كمجان در ایران كم نداریم، میتوانیم تجربه این احیای موفق را به بقیه آنها هم تسری بدهیم، اگر مردم محلی نسبت به این قضیه آگاه شوند و یك كار آموزشی و فرهنگی انجام شود. مولفه اصلی كه میتواند همه تالابها را زنده نگه دارد همین آب است و هر تالابی با توجه به موقعیت جغرافیاییاش موقعیتهایی در نزدیكیاش دارد، میتوان آنها را به فعل درآورد و برای زنده شدن تالاب از آنها استفاده كرد.»
نتیجه این احیا حالا آبادانی و بازگشت امید به منطقه است، اتفاقی كه زارع دربارهاش میگوید: «اگر تالاب در همان وضعیت میماند صددرصد روستای ما خالی از سكنه میشد، اما از وقتی تالاب زنده شده است، یك عزت نفس در مردم ما به وجود آمده و جلوی مهاجرت مردم ما گرفته شده است.»