رحم کن تا رحم کنند...

رحم کن تا رحم کنند...

حامد عسکری شاعر و نویسنده

در محله‌ای که من و خانواده‌ام زندگی می‌کنیم، جایی حوالی خیابان انقلاب حدود پنج داروخانه دور و نزدیک وجود دارد. من هم مثل خیلی از شما، جان و سلامت خانواده‌ام برایم عزیزتر از جان و سلامت شخص خودم است. رفتم برایشان ماسک تهیه کنم. سه‌تایشان نداشتند. یکی‌شان بسته بود و یکی‌شان ماسک‌هایی را که یک بسته‌اش حدود ده هزارتومان قیمت داشت، می‌داد  دانه‌ای30 هزار تومان . بله ماسک معمولی یکبار مصرف دانه‌ای 30 هزار تومان  و وقتی گفتم چرا، گفت: حوصله بحث ندارم. نمی‌خواهید بفرمایید بیرون.
 بله با همین صراحت. مایع ضدعفونی کننده دست را هم اگر واحدش شیشه یا بطری یا هرچه باشد را می‌داد 200 هزار تومان. درحالی که قیمت درج شده روی آن حدود 25 هزار تومان بود. این یک اصل اقتصادی است که عرضه و تقاضا ارتباط مستقیم دارند  و بالا و پایین شدن هرکدامشان دیگری را الاکلنگی بالا می‌برد. ولی وقتی با جان و سلامت سر و کار داریم باید عینک سود بیشتر و منفعت طلبی را کنار گذاشت و با عینک اخلاق و وجدان به قصه نگاه کرد. قصه البته تازگی ندارد. قصه چنان قحطسالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق است.
 یک وقت‌هایی زمان امتحان پس دادن است. مگر آدم چندبار در زندگی‌اش اساسی امتحان می‌شود. مگر چندبار ممکن است یک دوراهی سر راهت قرار بگیرد که تو راه درستش را انتخاب کنی و رستگار شوی. حالا هموطن ماسک فروش من! این صدمیلیون تومان ماسکی که تو انبار کرده بودی و حالا 30 برابر داری می‌فروشی می‌کند چیزی حدود سه میلیارد که در جیبت می‌گذاری یا می‌ریزی‌اش داخل کارت یا خانه‌ای، ماشینی،  ویلایی چیزی می‌خری و کیف می‌کنی و کلاهت را بالای می‌اندازی و بشکن و بالا می‌اندازی که به‌به ... ارزشش را دارد یک هموطنت به خاطر تنگدستی‌اش،  به خاطر نداری‌اش به خاطر جیب خالی اش نتواند ماسک بخرد و ابتلای به کرونا زندگی‌اش را خدشه‌دار کند ؟ یک خانواده چهارنفره بخواهد روزی یک ماسک هم مصرف کند روزی120 هزارتومان فقط هزینه ماسکش می‌شود و در  این روزگار تورم جامعه‌مان مصیبتی است برای مرد سرپرست خانوار.
می‌دانی رفیق! دنیا مثل سیب است. می‌چرخد ... و توی هر چرخش ممکن است هزار اتفاق بیفتد و هزار باید نباید شود و هزار شاید ممکن شود. هرکسی قطعا اختیار مالش را دارد، ولی این رسم و روش مردمداری نیست...