تا کی شود قرین حقیقت مجاز من...

تا کی شود قرین حقیقت مجاز من...

علیرضا رأفتی روزنامه‌نگار

می‌دانید قصه چیست؟ قصه از آنجا شروع می‌شود که متر و معیارهای دنیایمان عوض می‌شود. در دنیای واقعی وقتی عاشقی به معشوق نگاه می‌کند اندازه علاقه‌اش را با خط‌کش قلبش اندازه می‌گیرد و در دنیای مجازی وقتی عاشقی عکس معشوقش را نگاه می‌کند اندازه علاقه‌اش می‌شود یک شکلک قلب قرمز و اضافه می‌شود به شکلک‌های قلب قرمز دیگر. در دنیای مجازی واحد علاقه آدم‌ها تبدیل به عدد می‌شود و به اعداد لایک زیر یک نمایه اضافه می‌شود. دارم فکر می‌کنم وقتی واحد شمارش «انسان» و «عشق» عدد بشود، چه چیزهایی که در این دنیا عوض نمی‌شود. آن‌وقت کار دوست داشتن و پسندیدن به جایی می‌رسد که ربات‌هایی ساخته می‌شوند برای بالا بردن تعداد دوست داشتن‌ها. ربات‌هایی اختراع می‌شوند که از شما پول می‌گیرند که شما را دوست داشته باشند. تا عدد پسندیده شدن‌تان بیشتر بشود.
وقتی کار عشق و دوست داشتن و پسندیدن به اینجا کشید و ربات‌ها نیاز به پسندیده شدن انسان را تأمین کردند، انسانی که واحد شمارش‌اش عدد است دست به کار تولید اخباری می‌شود که پسند بیشتری داشته باشند. به هر دری می‌زند تا تعداد قلب‌های زیر نمایه‌اش بالا برود و در آینه که خود را نگاه می‌کند بگوید: تو چقدر خواهان و هوادار داری! پسندیده شدن زیباترین حس زمین است!...
وقتی کار دنیای رباتی‌مان به اینجا کشید، کم کم محبوبیت‌ها با هم اشتباه گرفته می‌شوند.
هنرپیشه‌ای که یک عمر خنده به لبان مردم نشانده، هنرمندی که با آثارش جایی در دل مردم باز کرده، کم کم محبتش دستمایه پسندیده شدن مجازی می‌شود. ذهن رباتی انسان به کار تولید خبری می‌افتد که از محبوبیت واقعی یک شخصیت برای خودش محبوبیت مجازی دست و پا کند.
 اخبار افراد دارای محبوبیت واقعی را نشر می‌دهد و چه خبری داغ‌تر از خبر مرگ؟ این می‌شود که شایعه‌ای واهی را دستمایه می‌کند و خبر فوت فلان هنرمند محبوب را پخش می‌کند و فارغ از این که طبیعتا باید از این خبر داغدار شود، لذت پسندیده شدن به زبانش مزه می‌کند. و این دنیای رباتی پیش می‌رود تا جایی که اشخاص محبوب جامعه را پیش از مرگ‌شان بارها می‌کشد.کاش کاری کنیم تا واحد شمارش خودمان و علاقه‌هایمان عوض نشود.