خدای شاهنامه

خدای شاهنامه


حماسه سرای بلندآوازه ایرانی فرزانه پاکزاد، حکیم فردوسی... جایگاهِ فراتر از دسترسش را جهانیان ستایش ها کرده اند و ... طرفه آن که خاکِ‌پربرکت ایران زمین چه درختانِ تناور و سروهای سایه‌فکنی شکوفا ساخته که از هر نظر بی‌نظیر و غیرقابل مقایسه‌اند هیچ برابرنهادی ندارند و چنان یکه و ممتاز و یگانه‌اند که قلم از ستایش شان و وصف کمالاتشان در می مانَد .
در عرصه حماسه سرایی، پژوهشگرانِ‌صاحب نظر بلندترین جای ها را با حماسه هندیان و سروده های هومر پر کرده‌اند در حالی که در مقام مقایسه با شاهنامه (اگرچه دوم اند و سوم) اما  این متن‌ها با بسیاری فاصله از شاهنامه قرار دارند. یادمان هست تئودور نولدکه آلمانی که بسیار سختگیر است و جز تمدن یونان به هیچ تمدنی باورِ چندانی ندارد از شاهنامه با عنوان بزرگ ترین اثر حماسی جهان با لحنی بس ستایش آمیز یاد می کند و الخ.
چرا این فراز را نگاشتیم؟ برخی این متن سترگ را مصادره به مطلوب کرده با آن پاچه عرب‌ها را می گیرند و گاه در زیر همین شولا لگدی هم به تاریخ اسلامی ایرانِ پس از اسلام می‌زنند و به نوعی هویت ایرانی را جدای از اسلامیتش طرح کرده و ...
در تمام شاهنامه روح یگانه پرستی و فروزشِ توحید ، صورتِ‌احساس خواننده فهیم را می نوازد . صلابتی که بافت واژگان دارد و طنینی که کلمات در جای های بسزا در ذهن خواننده می نوازند همه و همه با تمهیدات شگرف و یکه ای که زبانِ فردوسی پی افکنده  جان و جهان مخاطب را به مکتب خدادوستی می برند و پای درس عشق به توحید  می نشانند هیچ بزنگاهی در شاهنامه نیست که جابجا از یزدان پاک یاد نشود همه جا قهرمانان و بزرگان  هنگام نامه نگاری یا شکار یا سفر در هر کنش و منشی با یاد و نام خدا می کوشند و می جوشند ... از دیگر سو داده های ظریف و حکیمانه فردوسی در گوشه کنارِ متن با آن  اعجازِ شگردهای زبانی اش به تو می آموزاند که این خدا هر خدایی نیست نه خدایی ست که در ذهن‌ات بافته یا ساخته‌ای نه خدایی ست که با فرهنگ و تربیت محلی‌ات به خوردت داده‌اند بلکه با حکمتی باشکوه و منطقی خدایی را به من و تو معرفی می کند که پیامبر آخرینش را با شعارِ  قولوا لا ا...الا ا... تفلحوا فرستاد.
پیشنهاد بنیاد فردوسی برای ثبت رویداد هزارهٔ سرایش شاهنامه در سی و پنجمین کنفرانس عمومی یونسکو با اقبال ۱۹۲ کشور عضو این سازمان مواجه شد.