فرار توافقی

خروج آمریکا از افغانستان می‌تواند مقدمه خروج ایالات متحده از منطقه باشد

فرار توافقی

روز شنبه بعد از 18 ماه مذاكره بر سر رسیدن به توافق میان آمریكا و گروه طالبان، سرانجام متن قراردادی میان دو طرف به امضا رسید و بالاخره دونالد ترامپ توانست در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری، سوژه دیگری برای گرفتن عكس یادگاری فراهم و آن‌طور كه اعلام كرده قرار است به‌زودی با رهبران طالبان دیدار كند. توافق صلح میان آمریكا و طالبان میان ملا عبدالغنی، برادر معاون سیاسی گروه طالبان و زلمی خلیل‌زاد، نماینده ویژه آمریكا برای صلح افغانستان در دوحه قطر با ابهامات فراوان به امضا رسید. اگرچه با توجه به سابقه آمریكا در سایر توافقات خارجی، درباره سرانجام این توافق هم نمی‌توان اظهار نظری كرد اما تلاش آمریكا برای توافق با گروهی كه زمانی برای نابودی‌اش تلاش می‌كرد پیام‌های مهمی در خود دارد كه قابل بررسی است.

از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 57، تهران و واشنگتن در منطقه غرب آسیا دچار تضاد منافع شدند و در مقابل یكدیگر قرار گرفتند و این مساله به یك كشور خاص نیز محدود نمی‌شود، زیرا ناشی از تفاوت دیدگاه دو كشور است. آمریكا همواره به دنبال حفظ تسلط خود در منطقه است، اما جمهوری اسلامی ایران معتقد است نیازی به حضور كشورهای خارجی در منطقه نیست و همه امور باید توسط كشورهای منطقه انجام شود و رویدادهای داخلی كشورها نیز باید میان مردم همان كشور حل و فصل شود.
بر همین اساس از سال 2001 كه آمریكا به بهانه حادثه 11 سپتامبر به افغانستان حمله كرد، موضوع این كشور نیز به موارد اختلافی ایران و آمریكا افزوده شد.
سرگردانی آمریكا از سال 2001
از زمان حمله آمریكا به افغانستان، ایالات متحده با اعزام نیرو به این كشور زمینه سقوط طالبان را فراهم آورد، اما با این وصف، نتوانست در پروژه خود برای از بین‌ بردن این گروه شبه‌نظامی موفق شود و نیروهای آمریكا با دادن تلفات بسیار در این كشور در نهایت پیگیر مذاكره و گفت‌وگو با جریان طالبان شدند.
آمریكا از سال 2001 درگیر طولانی‌ترین عملیات نظامی در طول تاریخ خود بوده و نتوانسته با حملات گسترده بمب‌افكن‌ها و پهپادهایش گروه طالبان را به زانو درآورد. هزینه‌ها و تلفات آمریكا در افغانستان آن‌قدر زیاد است كه همواره مقامات آمریكایی از وعده كاهش نیروهای این كشور در افغانستان به عنوان برگ برنده استفاده می‌كنند، اما دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریكا با وجود این‌كه در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری وعده كاهش نیروهای خود در خاورمیانه را داده بود پس از این‌كه روی كار آمد با توجه به تلفات بالای نظامیان آمریكا در افغانستان، تعداد نیروهای نظامی در این كشور را افزایش داد. نكته دیگر این‌كه به‌رغم حجم بالای حملات آمریكایی‌ها، براساس گزارش‌ نهادهای معتبر امنیتی آمریكا، گروه طالبان نسبت به 20 سال گذشته قدرتمندتر شده است. اكنون و در شرایطی كه دونالد ترامپ در آستانه شركت در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در سال 2020 است گمان می‌كند كه رسیدن به یك توافق كلی با طالبان، بیش از حضور نظامی در افغانستان برای او آورده تبلیغاتی دارد و می‌تواند بار دیگر وانمود كند كه در كارزار دیپلماتیك دیگری به پیروزی دست یافته است. این جلوه‌های تبلیغاتی البته از نظر كارشناسان سیاسی و رسانه و البته عموم مردم چندان معنایی ندارد و تنها مزیت آن برای ترامپ و آمریكا بیرون كشیدن نیروهای نظامی از منجلاب سرخوردگی‌های سیاسی در افغانستان است.
تلاش ایران برای ثبات در افغانستان
در نقطه مقابل، جمهوری اسلامی ایران چه در زمان حمله نیروهای شوروی سابق به افغانستان و چه پس از حمله آمریكا در سال 2001، همواره با حضور نیروهای خارجی مخالفت و از مردم افغانستان حمایت كرده است. در زمان حمله اتحاد جماهیر شوروی كه همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت جمهوری اسلامی ایران حمایت خود را از افغانستانی‌ها اعلام و با اشغالگر خواندن شوروی، بر تمامیت ارضی این كشور تاكید كرد. در طول دوران مبارزه نیروهای جهادی افغانستان با نیروهای نظامی شوروی، گروه‌های مختلف افغانی در ایران حضور و امكان فعالیت داشتند و از حمایت‌های معنوی ایران برخوردار بودند.
در این میان تلاش‌های نیروی قدس سپاه پاسداران برای حل مشكلات كشور افغانستان و جلوگیری از سرایت این مشكلات به ایران قابل چشم‌پوشی نیست و از همان زمان، پیوندهای عمیقی میان ایران و افغانستان ایجاد كرد كه ثمره آن را این روزها با شكست سیاست‌های آمریكا در منطقه و از جمله افغانستان بیشتر می‌شود مشاهده كرد. سپاه قدس به فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی در روزگاری كه افغانستان بعد از خروج نیروهای شوروی گرفتار نیروی طالبان بود و در آتش جنگ‌های داخلی می‌سوخت، مراقبت‌های فراوانی برای جلوگیری از تعدی‌های طالبان نسبت به مرزهای ایران انجام می‌داد و تلاش‌های ویژه‌ای برای مقابله با ترانزیت مواد مخدر از خاك افغانستان صورت می‌داد. این تجربه میدانی و شناختی كه از منطقه برای سپاه قدس حاصل شد زمینه خوبی برای تدارك تدابیر مناسب در مقابل نیروهای خشونت‌طلب در سایر نقاط منطقه از جمله عراق و سوریه فراهم كرد. آگاهی و اشراف شهید سلیمانی نسبت به تحولات افغانستان باعث برقراری رابطه خوبی میان او و نیروهای مجاهدین افغانستانی شد. عكسی كه از او با احمد شاه مسعود وجود دارد حاكی از این ارتباط است. مك كریستال، فرمانده اسبق عملیات‌های ویژه پنتاگون در عراق و فرمانده سابق نیروهای آمریكایی در افغانستان در مقاله‌ای در نشریه فارین پالیسی نوشت كه قاسم سلیمانی همیشه اوضاع افغانستان را زیر نظر دارد.یكی از ثمرات این مراوده در میدان نبرد عراق و سوریه بروز و ظهور كرد و نیرویی تحت عنوان فاطمیون از سوی نیروی قدس متشكل از شیعیان افغانستانی و جنگجویان افغان مبارز در زمان حمله شوروی به افغانستان و دوران طالبان تشكیل شد.
به دلیل همین فعالیت‌ها بود كه نهایتا آمریكا دست به ترور سردار سلیمانی زد تا شاید مانع از ادامه شكست‌های این كشور در منطقه شود، اما تحولات این روزها نشان‌دهنده تحقق گام‌به‌گام انتقام سخت جمهوری اسلامی ایران از آمریكاست.توافق اخیر میان آمریكا و طالبان را گرچه باید به دیده تردید نگریست، اما نشان‌دهنده در فشار بودن مقامات آمریكایی برای خروج نیروهای نظامی این كشور از افغانستان و كل منطقه است. ‌تحولات سال‌های اخیر به گونه‌ای رقم خورده كه آمریكا مجبور به ترك كشورهای منطقه است و گرچه آمریكایی‌ها تلاش می‌كنند این موضوع را برای دستیابی به مسیری آبرومند، با تاخیر روبرو كنند، اما به نظر می‌رسد اصل آن را پذیرفته‌اند. توافق آمریكا و طالبان را نیز می‌توان از همین منظر نگریست و در كنار ابهاماتی كه در مورد اجرایی شدن آن وجود دارد باید گفت امضای آن شكستی برای ترامپ و دستگاه دیپلماسی ایالات متحده است. حضور طولانی نظامی آمریكا در افغانستان همواره با نارضایتی مردم این دو كشور همراه بوده و بعد از این توافق صلح، دیگر هیچ علاقه‌ای نسبت به ادامه این حضور در بین مردم افغانستان وجود نخواهد داشت. راهبرد شكست خورده نظامی ترامپ در برابر طالبان در نهایت به یك توافق صلح مشروط به خروج نظامی آمریكا از افغانستان منتهی شد. آمریكا در كنار همه ناكامی‌هایی كه در خصوص حضور نظامی خود در منطقه كسب كرده بود همیشه مترصد فرصتی بود كه خود را از این منجلاب سیاسی برهاند، اما برای جلوگیری از سرشكستی‌های دیپلماتیك در پی راه فراری هم برای خود بود. امضای این توافق تنها سودی كه برای آمریكا دارد شتاب بخشیدن به طرح خروج نظامی خود از منطقه است و اكنون می‌خواهند برای اجرایی كردن طرح خود به آن لباس توافق صلح بپوشانند. در كنار این مساله باید توجه داشت كه سیاست خروج نیروهای آمریكایی از منطقه به‌خصوص افغانستان از جمله راهبردهای جمهوری اسلامی ایران بویژه فرمانده شهید و فقیدش سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی بوده و پیگیری این سیاست همچنان از سوی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد كه در قالب انتقام سخت در حال تحقق است.


ابهامات توافق
پیرمحمد ملازهی/ كارشناس مسائل شبه قاره
در این كه آمریكا نتوانست طالبان را به لحاظ نظامی شكست دهد شك و تردیدی وجود ندارد؛ چرا كه نه طالبان قدرت شكست آمریكا را داشت و نه آمریكا این توان را. در حال حاضر هم بن‌بستی شكل گرفته كه در نهایت طرفین به این نتیجه رسیدند كه راه‌حل سیاسی جوابگو خواهد بود و نه راه‌حل نظامی. البته مشكل اینجاست كه آیا توافقی را كه آمریكا با طالبان داشته است می‌توان به كل این كشور گسترش داد. آیا می‌توان دولت مركزی افغانستان و طالبان را یكجا در نظر گرفت. متاسفانه ابهاماتی در این زمینه وجود دارد؛ زیرا از یك طرف طالبان حاضر به مذاكره با دولت افغانستان نیست و از سوی دیگر درون دولت افغانستان نیز اختلافاتی وجود دارد. بنابراین دولت مركزی متمركزی برای مذاكره وجود ندارد و بن‌بستی كه بین آمریكا و طالبان وجود دارد همانند بن‌بستی است كه میان دولت مركزی افغانستان و طالبان وجود دارد. در نهایت به نظر می‌رسد شاید آمریكا یك دولت موقت را در افغانستان روی كار آورد كه اشرف غنی و
عبدا... عبدا... هم به نوعی دست اندركار امور باشند؛ البته نه به عنوان رئیس‌‌جمهور. در چنین فضایی باید ببینیم آیا آمریكا به طور كامل از افغانستان خارج خواهد شد یا خیر. قطعا این گونه نخواهد بود؛ زیرا یك سری مذاكرات پنهانی میان آمریكا و طالبان صورت گرفته است. به این معنی كه در این بخش محرمانه، احتمالا كاهش نیروهای آمریكایی در افغانستان مد نظر است اما خروج كامل آمریكا در نظر گرفته نشده است.