میزهای ابدی

میزهای ابدی

محمدتقی حاجی‌موسی معاون سردبیر

اول - سال 87 باید دوره کارآموزی‌ام را در یکی از شرکت‌های هواپیمایی دولتی می‌گذراندم. بنا به دلایلی آن سال تابستان نشد دوره را کامل کنم و برای تسویه به ساختمان بزرگ شرکت در حوالی فرودگاه مهرآباد رفتم. قرار بود 50 هزار تومان پولی که پرداخت کرده‌ بودم را پس بگیرم. تقریبا سه ساعت طول کشید تا در میان ده‌ها اتاق ساختمان بگردم و آخر سر چک را بگیرم. چیزی که همان موقع باعث تعجبم بود، حضور حداقل 3 نفر در هر اتاق بود. افرادی که هیچ‌کدام کار خاصی نداشتند و اغلب مشغول گپ‌و‌گفت و پفک‌خوردن بودند.
دوم - توی این چند روز که نه، توی این چند سال هر بار بحث حفاظت از جنگل‌ها، حیوانات، مراتع و هر چیز به‌درد‌بخوری پیش‌آمده مسوولان از نداشتن نیرو گفته‌اند. از این‌که برای حفاظت از 130‌میلیون هکتار عرصه‌های طبیعی کشور، فقط 3000جنگلبان در اختیار داریم. ( همشهری آنلاین، 9‌مرداد 97) یا مثلا کل محیط‌بانان کشور 3400‌نفر هستند ( ایرنا 30‌دی 97 ) و طبیعی است این تعداد نتوانند از همه حیات‌وحش ایران مراقبت کنند. این‌که بودجه سازمان‌های مربوط به چنین فعالیت‌هایی چقدر است، جای خود دارد.
سوم - آنطور که آمارها می‌گوید تعداد کل کارمندان دولت، 2‌میلیون و 379‌هزار و 151‌نفر است ( پرزیدنت، 26‌بهمن 98 ) افرادی که طی سال‌های اخیر با قوانین استخدامی، به کار در بدنه دولت مشغول شده‌اند و تلاش دولت‌ها در دهه‌های گذشته این بوده که این چنین، نرخ بیکاری را کم کنند و حالا نتیجه‌اش شده یک بدنه سنگین و فربه و خسته که هر سال هزاران میلیارد تومان حقوق دریافت می‌کند تا بخش زیادی از اعضایش توی اتاق و پشت میز و زیر باد کولرهای گازی بنشینند و عصرها بعد از ناهار روی صندلی چرت بزنند و بعد از ساعت کاری‌شان با همکاران بروند والیبال و استخر و هر موقع دلشان خواست بیایند کارت بزنند و اضافه‌کار را هم به حقوق اضافه کنند و این چرخه باطل هر روز تکرار شود.
چهارم - ما کلا ملت میزدوستی هستیم. چند سال درس می‌خوانیم و احیانا سربازی می‌رویم تا یک روزی به ما یک میز بدهند توی یک اتاق و یک حقوق ثابت و روزی 8‌ساعت موظفی. از آن طرف، مسوولان هم ظاهرا به همین درد دچار هستند و دائم به دنبال ایجاد معاونت‌های مختلف و دفتر و دستک هستند و هیچ‌کسی هیچ وقت به این فکر نیفتاده که می‌شد از ابتدا یا از همین حالا به فکر منابع‌طبیعی و حیات‌وحش و جنگل‌ها و دریا و رودخانه‌ها و این طور چیزها ( که از نظر خیلی از مدیران بی‌ارزش هستند‌) بود و به‌جای این‌که میلیارد‌میلیارد به افراد پشت میزنشین حقوق بدهیم، یک دهمش را خرج این موارد کنیم و به‌جای این‌که دائم کارمند اضافه کنیم، تعداد محیط‌بان‌ها و جنگلبان‌ها را بیشتر کنیم، بلکه 20‌سال دیگر حسرت یک‌وجب جنگل و دوتا درخت بلوط و چندتا کوسه و چهارتا پلنگ و ... را نخوریم.
پنجم - اصلا اینها که گفتم برای کسی مهم است؟ شاید برای شما هم عجیب باشد که این تکه کاغذ را نباید حرام این حرف‌ها کرد و حالا چهارتا کوسه هم در خلیج فارس نباشد! به کجا برمی‌خورد؟