مگس‌ها و زندگی سرشار از تفاهم زن و شوهر

مگس‌ها و زندگی سرشار از تفاهم زن و شوهر

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 شبی از شب‌های تابستان زن و شوهری که از ازدیاد مگس و برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای به ستوه آمده بودند، تصمیم گرفتند به‌جای تماشای برنامه‌های شبکه‌های ماهواره، مگس‌هایی را که وارد خانه‌شان شده بودند، بگیرند. وقتی هرکدام تعدادی مگس گرفتند و داخل قوطی کبریت انداختند، نشستند تا ببینند کدام‌یک، مگس‌های بیشتری گرفته‌اند. مرد گفت: من شش مگس گرفتم که چهارتای آنها نر و دوتای آنها ماده‌اند. زن گفت: از کجا فهمیدی که ماده‌اند؟ مرد گفت: از آنجا که روی میز توالت نشسته بودند. سپس قارقار خندید. زن که از این شوخی جنسیتی ناراحت شده بود، گفت: من نیز پنج مگس گرفتم که دوتای آنها ماده و سه‌تای آنها نرند. مرد گفت: از کجا فهمیدی که نرند؟ زن گفت: از آنجا که با پیژامه و رکابی وسط هال دراز کشیده بودند و تخمه می‌شکستند و فوتبال تماشا می‌کردند. مرد که از این نقد غیرمستقیم اما کوبنده ناراحت شده بود، گفت: آدم کف هال دراز بکشد و فوتبال تماشا کند بهتر از این است که روزانه چندین ساعت از طریق تماس اینترنتی به حرف‌های خاله‌زنکی مشغول باشد. زن گفت: خواهر خودت چی؟ مرد گفت: تا یک چیزی می‌شود پای خواهر مرا وسط نکش. زن گفت: چطور تو تا یک چیزی می‌شود پای برادر مرا وسط می‌کشی؟ مرد گفت: من الان پای برادر تو را وسط کشیدم؟ زن گفت: الان نه. دیروز کشیدی. مرد گفت: خوب کردم. زن گفت: غلط کردی. مرد گفت: تو غلط کردی. اصلا یک کار دیگر بکنیم. دوتا از مگس‌هایی که من گرفتم ماده بودند. زن گفت: از کجا فهمیدی؟ مرد گفت: از آنجا که از چهارتای دیگر زیباتر و دلرباتر بودند و چشم‌های درشت‌تری داشتند.زن گفت: حالا که منت‌کشی کردی سه‌تا از مگس‌هایی که من گرفتم نر بودند، از آنجا که قدبلندتر و رشیدتر و چهارشانه‌تر بودند. به‌این‌ترتیب زن و شوهر پنجره را باز کردند و پس از رهاسازی مگس‌ها در طبیعت تا پایان عمر به زندگی سرشار از تفاهم خود ادامه دادند.