قهــوه سرد آقای نقــاش

ناقوس مرگ هنر نگارگری قهوه‌خانه‌ای، پرصداتر از همیشه به صدا درآمده است

قهــوه سرد آقای نقــاش

 همیشه به این فكر كرده‌ام كه بیچاره دهه 40! با این‌كه از این بازه زمانی به عنوان عصر طلایی هنر و ادبیات و اقتصاد یاد می‌شود، اما همین ده سالِ عجیب، همواره به عنوان سال‌های خیز بلند ایران سمتِ غربگرایی در مظان اتهام بوده است؛ اتهامی بس گزاف و بیراه. در گزافه‌بودن این اتهام همین بس كه بدانید مهم‌ترین هنرمندان نوگرای ایرانی در آن دهه، علاوه بر تماشای دقیقِ هنر روز جهان، بر سنت‌های خود نیز تعمق می‌كردند و گاهی این نگاهِ مركب، هنرهایی را برمی‌ساخت كه هم احیاگرِ هنرهای فراموش‌شده ما بود و هم با استانداردهای هنر روز جهان سازگار می‌نمود. در شعر می‌توان از رویكرد شاعران رادیكال «شعر دیگر» و «حجم» به مؤلفه‌هایی پیشبرنده از عرفان یاد كرد، در داستان‌نویسی می‌توان به بهره‌هایی كه امثال هوشنگ گلشیری از نثر كلاسیك ایران برد اشاره كرد و در هنرهای تجسمی باید از جنبشی كه هنرمندان نوگرایی چون فرامرز پیلارام، حسین زنده‌رودی و بهزاد گلپایگانی پیرامون هنرهایی چون نقاشی قهوه‌خانه‌ای راه انداختند حرف زد. كریم امامی بعدها آنها را مقاله‌ای گروه كرد و كارشان را ذیل عنوان «مكتب سقاخانه» تئوریزه كرد. مدرنیسم در هنر ایران، متهم بود به برحذربودن از سنت‌ها، اما عده‌ای از همین مدرنیست‌ها، احیاگر سنت‌های هنری ما بودند. در حالی كه هنرهایی سنتی چون نقاشی قهوه‌خانه‌ای دهه‌ها پیش مورد توجه هنرمندان نوگرا بود، امروز به نظر می‌رسد این نوع از هنر ریشه‌دار ما، در معرض انقراض است. هستند تك و توك هنرمندانی كه همچنان دل در گرو آن دارند و اتفاقا با رویكردهایی نو از آن سراغ می‌گیرند، اما اگر واقع‌بین باشیم، این تلاش‌ها را باید تظاهراتی تك‌نفره در خیابانی خلوت ببینیم نه به عنوان جریانی پیشرونده. چه شد نقاشی قهوه‌خانه‌ای به جایی رسید كه آثار هنرمندانش، امروز در زیرزمین‌ها خاك می‌خورد؟
 تشییع هنر روی دوش قهوه‌چی‌ها
حسین همدانی از پیشكسوتان نقاشی قهوه‌خانه‌ای تعریف كرده بود كه وقتی محمد مدبر را، كه او هم از بزرگان نقاشی قهوه‌خانه‌ای بود، پیدا كردند چند روز از مرگش گذشته بود و جنازه‌اش را صاحبان چند قهوه‌خانه تشییع كردند. این یك روایت واقعی است، اما به همان مقدار كه واقعی است، كنایی هم هست. كنایه از این‌رو كه قهوه‌چی‌ها، هنرمندشان را به خاك سپردند، نه هنرمندان و مسؤولان هنر و نه مردمان هنردوست. این روایتِ دراماتیك، گویی حكایت روزگار ما هم هست؛ نگارگری قهوه‌خانه‌ای در ایران در معرض خطر است و هیچ‌گونه پشتیبانی از آن، چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی صورت نپذیرفته ‌است. علی‌اكبر لرنی از هنرمندان قهوه‌خانه‌ای‌كار كه سال 90 درگذشت، چند روز پیش از مرگش گفته بود: «بارها درخواست كردیم مكانی را به این هنر اختصاص دهند تا همان‌گونه كه ما به روش استاد و شاگردی نگارگری قهوه‌خانه‌ای را یاد گرفتیم به همان روش هم آموخته‌های‌مان را بتوانیم به نسل جوانی كه عاشق این هنر هستند، انتقال دهیم اما این خواسته را بارها تكرار كردیم و تنها خودمان آنها را شنیدیم». اما این و همه ماجرا نیست.
 گالری‌ها نقاشی قهوه‌خانه‌ای می‌خواهند؟
می‌خواهم با چند گالری‌دار تماس بگیرم و از آنها بپرسم آیا امروز و در این روزگارِ رو به احتضارِ نگارگری قهوه‌خانه‌ای حاضرند در گالری‌شان نمایشگاهی از این آثار بر پا كنند؟
همان اول آب پاكی را روی دستم می‌ریزد و هر چند می‌گوید بستگی دارد، اما جوابش در واقع با «نه» فرقی ندارد. چرا؟ چون می‌گوید به استیتمنت چنین نمایشگاهی بستگی دارد كه بتواند او را مجاب كند یا نه. حالا این استیتمنت از نظر او مبتنی بر چه باید باشد؟ بر این‌كه از اردوگاه هنر مدرن به این هنر سنتی نگاهی انداخته باشد و بتواند موجودیت خود را برای یك گالری كه بیشتر كار هنر مدرن می‌كند، توجیه كند. به این دلیل می‌گوییم پاسخ او در واقع «نه» است چون خودش هم اذعان می‌كند كه برای شكل‌گیری این نوع از هنر، به نهضتی چون مكتب سقاخانه نیاز است كه خب خودش هم می‌گوید دیگر ممكن نیست. با فرهاد آذرین این حرف‌ها را رد و بدل كرده‌ام؛ مدیر گالری آتبین كه اغلب نمایشگاه‌هایش به هنر مدرن مربوط بوده است، اما خب گاهی هم از هنرمندانی كه با نگاهی نو سراغ از هنرهای سنتی رفته‌اند، گرفته است. مثل نمایشگاهی كه اخیرا از نقاشیخط‌های امید خاكباز بر پا كرد چرا كه او توانسته بود با رویكردی نوین به هنر خوشنویسی بپردازد. حالا هم ظاهرا همین را می‌گوید و شرطش برای برگزاری نمایشگاهی با محوریت نقشی قهوه‌خانه‌ای همین است. آذرین معتقد است در شرایط كنونی، میزان عرضه و تقاضای هنری چون نقاشی قهوه‌خانه‌ای در تعادل است و اگر می‌خواهیم آن سنت را احیا كنیم، برای چنین پروژه‌ای باید با سیاستگذاری كلان رفتار كرد و این، كار یك گالری‌دار و دو گالری‌دار نیست.
در عین حال، دیروز جواد عقیلی، مجموعه‌دار و نقاش قهوه‌خانه‌ای هم در این باره با خبرگزاری ایسنا حرف زده است. جالب این‌كه او خلاف ما، به آینده نقاشی قهوه‌خانه‌ای در ایران امیدوار به نظر می‌رسد. او گفته: «به هیچ وجه گمان نمی‌كنم كه هنر نقاشی قهوه‌خانه‌ای در ایران به پایان برسد و حتی نسبت به چند سال قبل امیدوار‌تر شده‌ام. باید این نكته را نیز در نظر داشت كه اخیرا در نقاشی قهوه‌خانه‌ای ابتكار ایجاد شده است و برخی آن را با خط تلفیق می‌كنند و در واقع می‌توان گفت كه امروزی‌تر شده است. به هر حال امیدوارم كه این چراغ خاموش نشود».
 
خب، آیین چراغ ـ هم كه می‌دانید ـ خاموشی نیست.