هنرمند محبوب در كافه چه گفت و چهها شنید
امید مهدینژاد طنزنویس
هنرمند جوان و محبوب و گرمی كه اخیرا سه فیلم و
دو سریال و یك سریال شانهتخممرغی شبكه خانگی بازی كرده و
600 كیـــــــــــــلو فــــالــــــوئر در اینستاگرام داشت، برای برگزاری یك جلسه كاری وارد یكی از كافههای مشهور شد و با راهنمایی گارسون روی یكی از صندلیهای كافه نشست. خانم جوانی كه مسؤول ارائه منو بود به وی نزدیك شد و پس از ارائه لبخند و سلام و خوشامدگویی، منوی كافه را در اختیار هنرمند جوان گذاشت تا سفارش
او را بگیرد.
هنرمند جوان و محبوب و گرم پس از گرفتن منو نگاهی به خانم جوان كرد و گفت: بهبه، امروز واقعا روز خوبی است. اینطور نیست؟ خانم جوان همانطور كه لبخند میزد، گفت: بلی، امروز روز خوبی است.
روزهای گذشته نیز همینطور بودند و ممكن است روزهای آینده نیز همینطور باشند. اسم من مریم است و الان مدت یكسال است اینجا كار میكنم و با اینكه حقوق چندان زیادی نمیگیرم تلاش میكنم كارم را بهخوبی انجام دهم و به تمام مشتریان احترام بگذارم تا از وقتی كه در كافه ما صرف میكنند رضایت داشته باشند.
در یكی از شهرهای جنوبی به دنیا آمدهام و خانوادهام در آنجا ساكنند و پدرم در آنجا سرآشپز یك رستوران است. با اینكه چهرهای فتوژنیك دارم اما علاقهای
به بازی كردن در فیلم ندارم.
من و برادرم اینجا خانهای اجاره كردهایم و با هم زندگی میكنیم. برادرم مهندس برق است و ضمنا در ورزش كیكبوكسینگ مهارت زیادی دارد و دو هفته پیش نزدیك بود یك نفر را بكشد، چراكه معتقد بود من چهرهای فتوژنیك دارم و دوست داشت با من بیشتر آشنا شود و به خانه هم رفتوآمد داشته باشیم. حالا بفرمایید
چی میل دارید؟
هنرمند جوان و محبوب كه سرد شده بود با توجه به آنكه یك لته با شیر زیاد میل داشت، سفارش یك لته با شیر زیاد را داد. خانم جوان نیز ضمن ادای احترام به وی، سفارش وی را به باریستا داد و به ادامه كار خود مشغول شد.
دو سریال و یك سریال شانهتخممرغی شبكه خانگی بازی كرده و
600 كیـــــــــــــلو فــــالــــــوئر در اینستاگرام داشت، برای برگزاری یك جلسه كاری وارد یكی از كافههای مشهور شد و با راهنمایی گارسون روی یكی از صندلیهای كافه نشست. خانم جوانی كه مسؤول ارائه منو بود به وی نزدیك شد و پس از ارائه لبخند و سلام و خوشامدگویی، منوی كافه را در اختیار هنرمند جوان گذاشت تا سفارش
او را بگیرد.
هنرمند جوان و محبوب و گرم پس از گرفتن منو نگاهی به خانم جوان كرد و گفت: بهبه، امروز واقعا روز خوبی است. اینطور نیست؟ خانم جوان همانطور كه لبخند میزد، گفت: بلی، امروز روز خوبی است.
روزهای گذشته نیز همینطور بودند و ممكن است روزهای آینده نیز همینطور باشند. اسم من مریم است و الان مدت یكسال است اینجا كار میكنم و با اینكه حقوق چندان زیادی نمیگیرم تلاش میكنم كارم را بهخوبی انجام دهم و به تمام مشتریان احترام بگذارم تا از وقتی كه در كافه ما صرف میكنند رضایت داشته باشند.
در یكی از شهرهای جنوبی به دنیا آمدهام و خانوادهام در آنجا ساكنند و پدرم در آنجا سرآشپز یك رستوران است. با اینكه چهرهای فتوژنیك دارم اما علاقهای
به بازی كردن در فیلم ندارم.
من و برادرم اینجا خانهای اجاره كردهایم و با هم زندگی میكنیم. برادرم مهندس برق است و ضمنا در ورزش كیكبوكسینگ مهارت زیادی دارد و دو هفته پیش نزدیك بود یك نفر را بكشد، چراكه معتقد بود من چهرهای فتوژنیك دارم و دوست داشت با من بیشتر آشنا شود و به خانه هم رفتوآمد داشته باشیم. حالا بفرمایید
چی میل دارید؟
هنرمند جوان و محبوب كه سرد شده بود با توجه به آنكه یك لته با شیر زیاد میل داشت، سفارش یك لته با شیر زیاد را داد. خانم جوان نیز ضمن ادای احترام به وی، سفارش وی را به باریستا داد و به ادامه كار خود مشغول شد.
تیتر خبرها