گفتوگو با عوامل و بازیگران «نجلا» درباره همه حواشی این سریال
قصه ناتمام «نجلا»
قطعا با دختر چشمروشن جنوبی آشنا هستید که این روزها قصه زندگیاش را در شبکهسه با نام سریال نجلا میبینید. دختری که پزشک است و مقابل مشکلات کم نمیآورد و با آنها میجنگد. او کنار عمه و پدرش زندگی میکند. تا اینکه سر و کله عبد پیدا میشود و یک دل، نه صد دل، عاشق نجلا میشود و بعد عبد برای رسیدن به عشقش حاضر میشود در روزگاری که مرزهای میان عراق و ایران بسته شده، نجلا را به عراق ببرد و.... این سریال تلویزیونی که پخش آن از چندی پیش از شبکهسه سیما شروع شده، ساخته خیرا... تقیانیپور است که کارگردانی این اثر را به تهیهکنندگی سعید سعدی به عهده داشتهاست. او برای ساخت این سریال دوربیناش را به جنوب برده تا نشان بدهد جنوبیها در سالهای58 چگونه زندگی میکردند، آداب و رسومشان چطور بوده و.... در واقع کارگردان سعی کرده با این اتفاق هم، تهران گریزی داشتهباشد و هم ادای دینی به جنوبیها کردهباشد، اما بعد از پخش دو قسمت از سریال نماینده آبادان شروع به اعتراض کرد و خواستار عدم پخش این سریال به دلیل توهین به جنوبیها و تصویر اشتباه از آنها شد، اما حرفهای این نماینده بیتاثیر بود و پخش سریال ادامه پیدا کرد. به همین دلیل ما در یکی از روزهای پاییزی میزبان خیرا... تقیانیپور کارگردان، مصطفی ساسانی و وحید نفر بازیگران نقشهای عطا و امجد و علی غابشی مشاور لهجه سریال و بازیگر نقش جابر شدیم.
شما برای قصه این سریال دست روی بخشی از مقطع زمانی ایران گذاشتهاید که کمتر مورد توجه قرار میگیرد و در بخشهایی از قصه به اربعین سرخ سال 56 هم نگاهی داشتهاید. از شکلگیری قصه بگویید.
خیرا... تقیانیپور، کارگردان: اربعین سرخ سال 56 جزو مستندات است و ابتدا به ساکن، دوستی، طرح یک خطی دادهبود و اینکه چند نفر عراقی مینیبوس خراب را هل میدهند اما این ظاهر ماجرا بود، زیرا مینیبوس خراب نبود و آنها میخواستند از این طریق پیادهروی کنند. همین طرح یک خطی دکمهای شد که من تصمیم گرفتم کت و شلواری برایش بدوزم. به همین دلیل خودم شروع به نگارش یک قصه10صفحهای کردم، اما از آنجا که تولید سریال باید سریعتر شروع میشد که برای پخش در ایام محرم یا صفر آماده شود، قرار شد من فقط روی کارگردانی تمرکز داشتهباشم و دوستان نویسنده به کار اضافه شوند و قصه را بنویسند. در گپوگفتهایی که داشتیم طرح سریال گستردهتر شد، حتی زمان قصه را کمی عقبتر از طرحی که من نوشتهبودم، کشیدیم و در فلاشبکهای نجلا به ماجرای اربعین سرخ سال56 هم اشاره کردیم و در این فلاشبکها گفته میشود نجلا سه سال پیش در پیادهروی اربعین همراه خانوادهاش حضور داشت و آنجا مادرش را از دست داد و بچهاش نیز به نوعی گم شد.
بازیگران لهجه را بازی میکنند
با توجه به اینکه شما مشاور برای لهجه داشتید، اما نسبت به لهجه سریال انتقادهای زیادی شده و میگویند هر کس میخواهد جنوبی حرف بزند کلمه مو را اضافه میکند، در حالی که جنوبی حرف زدن اینطور نیست. خودتان ایرادهای لهجه را چقدر قبول دارید؟ حتی برخی بازیگران بومی بسیار روان عربی حرف میزنند بعد نقشهای اصلی مثل سارا رسولزاده، آزیتا حاجیان و... خیلی سخت و همین باعث شده لهجهها در این سریال بالا و پایین زیاد داشتهباشد.
غابشی: کلمه «مو» مختص به آبادان نیست و مشهدیها، لرها، بوشهریها، بندرعباسیها و ... هم استفاده میکنند. ما درباره لهجه مردم در سال 58 در قصه میگوییم و نه الان. مسلما در طول این سالها تغییرات زیادی شدهاست، اما در آن مقطع زمانی بهخاطر حضور انگلیسیها، آمریکاییها و هندیها لهجهای متولد شدهبود که ترکیب لاتین، عرب و ... بود. قصه نجلا هم در سال 58 میگذرد و ما درباره آن مقطع میگوییم. مسلما من آبادانی وقتی عربی حرف میزنم با کسی که دشتی است و عربی حرف میزند، تفاوت دارد. از سوی دیگر بازیگران ما از تهران بودند و ما سعی کردیم روی لهجه آنها کار کنیم. بنابراین اشتباهات جزئی طبیعی است، چون این بازیگران تهرانی بودند و هرچقدر با آنها لهجه جنوبی را تمرین کنیم باز هم به آوای گفتارشان ایرادهایی وارد میشود. اما آقای تقیانیپور شناسنامهای برای هریک از شخصیتها تعریف کرد که ایرادی وارد نباشد.
وحید نفر، بازیگر نقش امجد: به نظرم گاهی بهجای اینکه کلیت را در نظر بگیریم روی مواردی سختگیری میکنیم که صحیح نیست. بهعنوانمثال اگر کسی 12سال انگلیسی در ایران صحبت کند و وقتی وارد یک کشور دیگر میشود، کسی متوجه نمیشود که او اهل آن کشور نیست. قطعا متوجه میشوند. بنابراین گرفتن چنین ایرادهایی صحیح نیست.
تقیانیپور: بازیگران لهجه را در این سریال بازی میکنند. ما مستند نساختیم، بلکه یک سریال داستانی ساختیم. در همه جای دنیا هم بازیگران، لهجه را بازی میکنند. ما سه ماه وقت داشتیم و باید روی لهجه و آوای بازیگران تهرانی کار میکردیم. به همین دلیل من برای اینکه ایرادها کمتر شود بیشتر از بازیگران بومی استفاده کردم.70 درصد بازیگران ما بومی هستند که یا اهل خرمشهر و آبادان هستند و در تهران ساکن یا از آنجا انتخاب کردیم. وقتی یک کار داستانی پخش میشود بهتر است به محتوا توجه شود و ما در این سریال سعی کردهایم به لحاظ لهجه و رفتارشناسی، تمام شخصیتها نماینده جنوبیها باشند.
یک نقص عمدی
در این سریال ما دو خانواده که یکی پدر و دیگری مادر ندارد را میبینیم، با چه نگاهی این نقص را در خانوادهها ایجاد کردید؟ البته بهواسطه همین اتفاق در این سریال نسبتهای فامیلی مثل عمه و دایی بیشتر به چشم آمدند.
تقیانیپور: همین داستان را جذاب میکند. اگر نجلا مادر داشت، لزوم بودن عمه بیمعنا بود و از سوی دیگر اگر حسام پدر داشت لزوم بودن خانواده دایی هم بیمعنی میشد. در واقع همین کنتراستهاست که مقداری درام را پررنگتر میکند. درباره بخش دوم سؤال هم باید بگویم چون آن سالها واقعا همین بوده، اتفاقی که نسلهای جدیدتر اصلا یادشان نیست و در جریان این شکل از تعاملات نیستند.
نفر: نجلا مادر ندارد اما خودش مادر است و تنهاست، عبد هم پدر ندارد اما برای خانوادهاش پدر است و باز تنهاست و تقدیر این دو تنها را به هم میرساند.
به کسی توهین نکردهایم
بعد از پخش دو قسمت از سریال، نماینده آبادان نسبت به تصویر نادرست این سریال از جنوبیها اعتراض و حتی اعلام کرد شخصیت اول قصه یعنی همان عبد، چرا باید قاچاقچی باشد و... بعد از شنیدن این اعتراض شما چه واکنشی داشتید و آیا قبول دارید حرفهای این نماینده را؟
تقیانیپور: علی غابشی از هنرمندان خوب جنوب که مشاور لهجه این سریال بودند، پاسخ این سوال را به شما میگویند، اما به سهم خودم باید بگویم این نماینده قضاوت عجولانه کرد، زیرا عبد به مرور متحول میشود و تصمیم میگیرد دست از قاچاق که آن هم به خاطر بد آوردن روزگار درگیرش بود، بردارد. بعد از پخش دو قسمت، این نماینده موضع گرفت و خوراک خوبی هم به رسانههای آن طرف آبی داد که البته مسؤول رسیدگی به این امر افراد دیگری هستند و نه من، ولی او بسیار عجولانه قضاوت کرد، آن هم درباره سریالی که مناسبتی و حول و حوش محور امام حسین(ع) است و مردم حب اهلبیت(ع) را دارند.
علی غابشی، مشاور لهجه و بازیگر نقش جابر: اواخر فیلمبرداری در آبادان بودیم که پخش سریال آغاز شد و بعد از دو قسمت، هجمه زیادی نسبت به ما شکل گرفت. البته با توجه به گسترش فضای مجازی که این روزها درگیرش هستیم و بدون آنکه بدانیم چیزی صحیح است یا نه، شروع به نشر میکنیم که البته من در این باره نمیخواهم ورود پیدا کنم، اما بعد از اعتراضات به یکی از مسؤولان گفتم تشریف بیاورید و با هم قسمت سوم سریال را ببینیم. بعد از تمام شدن این قسمت از دوستان پرسیدم آیا ما توهین کردهایم؟ آیا جنوبیها را بد نشان دادهایم؟ و... جالب است که دوستان نه تنها پاسخ منفی دادند، بلکه به ما گفتند دمتان گرم. جالب است بعدها همان آقای نماینده گفتهبود خودش سریال را ندیدهبود و به او اطلاع دادهبودند، حتی حرفهایش را پس گرفت، اما از گروه عذرخواهی نکرد و هنوز هم منتظریم عذرخواهی کنند.
نقشها تو ذوق نمیخورد
فکر نمیکنید داشتن زمان کم برای ساخت این سریال، لطمه به کار زده و بهتر بود در یک فرصت بهتر این سریال را میساختید؟
تقیانیپور: ما بهخاطر زمان بههیچوجه لطمه نخوردیم. اتفاقا بازخوردهای خوب داشتیم، حتی در هنگام پخش سریال نجلا، خیلیها تصور کردند که من جنوبی هستم. زمانی ایراد وارد است که شما بگویید نقشها تو ذوق میخورد که این اتفاق نیفتادهاست یا اینکه بگویید فیلمنامه ضعیف است که اینطور نیست. البته یک یا دو انتقاد در هر اثر نمایشی طبیعی است، زیرا قرار نیست ما همه را راضی کنیم. ضمن اینکه آبادان یک طایفه نیست، بلکه مجموع طوایف است. به قول مولانا هر کسی از ظن خود شد یار من. بههیچوجه حرفهای سخیف آن نماینده را قبول ندارم، زیرا ما توهینی نکردیم، بلکه عزاداری اقوام، مهماننوازیهایشان، آداب و رسومشان و ... را بهدرستی نشان دادیم.
غابشی: اتفاقا خانم حاجیان چندی پیش در جایی دعوت بودند و یکی از کسانی که مسؤول هماهنگی جای بازیگران بودند، در حالی که خانم حاجیان را نمیشناختند برای تهران هستند و سریال نجلا را دیدهبود، خطاب به بقیه گفت که جای خوب به خانم بدهید که وقتی به جنوب برگشت، خاطره خوب از تهران داشتهباشد.
رابطه پدر و پسری بین عبد و عطا
آقای ساسانی شخصیت شما با اینکه فرعی است اما بخشی از داستانهای اصلی سریال را پیش میبرد. ویژگیهای این نقش برای شما چه جذابیتی داشت؟
مصطفی ساسانی بازیگر نقش عطا: در متن خیلی اشاره نشده اما آنچه جزئی از جذابیتهای این شخصیت بود، یک جور بیکس و کاری است و انگار او به عبد پناه آوردهاست و تعاملاتشان هم مثل پدر و فرزندی است که گاهی دعوا میکنند، گاهی کلکل و ... یعنی جنس رابطهشان انگار پدر و پسری است. همین حس بیکس بودن این کاراکتر هم برای من خیلی جذاب بود. اصولا هم در کارهای نمایشی شخصیتهایی که این شکلی هستند، تماشاچی را از نظر حسی بیشتر درگیر میکند و این همراهی را بهگونهای با بیننده شکل میدهد. یعنی اگر مثلا چند بازیگر را در سریال در نظر بگیریم و حتی از نظر فنی همه از آن یک شخصیت بهتر باشند، باز هم بیننده میگوید مثلا این عطا چقدر بامزه است. خلاصه که همین تنهایی عطا برای من خیلی جذاب بود. او سه نوع رابطه دارد؛ یکی تعامل با عطا، یکی با شیرین و دیگری هم پدر او که نمیتوانست چندان به او نزدیک شود.
عبد، همان خیرا... است
گاهی وقتها بیننده اول از عبد بابت رفتارش با عطا ناراحت میشود اما بعد با خودش میگوید که چقدر او لج دربیار است. این تضاد در فیلمنامه بود یا شما ایجادش کردید؟
ساسانی: بههر حال پتانسیل آن باید در متن باشد، در ادامه هم هر بازیگری برای نقشش ایدههایی دارد که بعد از ورود به تصویربرداری آنها را مطرح و گاهی اجرایی میکند. مثلا یزیدنشو تکهکلامی بود که بعدا اضافه شد یا پسگردنی خوردن از عبد و ...، ولی باز هم برای نمونه پرحرفی عطا در فیلمنامه بود.
تقیانیپور: البته باید بگویم که بخش اعظمی از رابطه عبد و عطا وام گرفته از رابطه من و مصطفی است، یعنی 20 سال است که رفاقت ما همین شکلی است.
ساسانی: بله؛ 20 سال است که من را میزند. (به شوخی)
تقیانیپور: حالا آن بخش که نمایشی است اما زمانی که کاراکتر عبد را مینوشتم، خودم را درنظر میگرفتم، آدمی که با کسی درددل نکرده، زنی را ندیده، خوی مردانهاش به احساسش میچربد و ... .
یعنی عبد برگرفته از شخصیت خود شماست؟
تقیانیپور: او را از خودم وام گرفتم و برای آنکه بتوانم عطایی را بنویسم، گفتم مصطفی خودت را با این گویش، گریم و فضایی که در داستان است، غلیظ کن.
گریم حسام منظور ایراد ندارد
گریم حسام منظور با دیگر سریالهایش همچون بانوی عمارت و برادرجان تفاوت ندارد، حتی فرم سبیلهایش هم فرق ندارد، در حالی که او در سریال نجلا نقش یک جنوبی را بازی میکند. اما گریم خانم متمایز است و نشان میدهد جنوبی هستند.
تقیانیپور: یعنی هرکس سبیل داشتهباشد خاندایی میشود! برخلاف نظر شما معتقدم که مخاطب همانطور که حسام منظور را در شازده قجری پذیرفتهبود او را در نجلا بهعنوان عبد دشتی قبول میکند. ما که نمیتوانیم چاقو بزنیم و شکل بازیگر را کاملا تغییر بدهیم. برایتان مثالی میزنم علی نصیریان هم همیشه یک گریم دارد و حرفزدنهایش یک شکل است، پس باید بگوییم شبیه کارهای قبلیاش است! خیر. بازیگر سعی میکند نقشهایش را متفاوت از کار قبلیاش بازی کند و گریم حسام منظور کاملا با دو کار قبلیاش تفاوت دارد.
نفر: حسام از دوستان قدیمیام است. مگر در طول کارنامه بازیگری یک بازیگر چند نقش پیشنهاد میشود که گریمهایش بسیار زیاد متفاوت باشد یا جنس یا سن متفاوتی را بازی کند. یا نقصی شخصیت داشتهباشد که ورود به قصه با همان نقص باشد. حسام منظور با اندیشه عبد این نقش را بازی کرده و ترفندهایش در بازیاش باعث شد تا عبد برای مخاطب باورپذیر باشد. درباره خانمها باید بگوییم لباسها خیلی کمک کرد تا متمایزتر شوند. همچنین آفتابسوختگیهایشان.
غابشی: البته برخی هم اعتراض کردند که کجا جنوبیها آفتابسوخته هستند، بلکه مردمانی با پوست روشن، چشمهای روشن و ... هستند که همه اعضای خانواده شیخ (مهرداد ضیایی، آزیتا حاجیان و سارا رسولزاده) چشمهایشان روشن است که اصالتا به عراق مربوط میشود.
قصه نقش منفی داستان
سراغ نقش امجد برویم، ضدقهرمانی که به معنی واقعی منفی و به قول معروف آدم بد داستان است. این نقش برای شما چه ویژگیهایی داشت که آن را پذیرفتید؟
نفر: من زمانی که چند قسمت کار را خواندم؛ متوجه شدم که نقش منفی کار است. در ادامه هم از آنجایی که با خیرا... کار کردهبودم، گفتم عرض و طول نقش برایم مهم نیست. هر چه جلوتر رفتیم دیدم با نقش پیچیده و سختی درگیر میشویم که تا پایان داستان کشوقوسهای خودش را خواهد داشت. اینجا بود که نقش را پذیرفتم و به اعتماد چندین و چندسالهمان اعتماد کردم.
امجد اینجا نقش منفی دارد که برخلاف عبد، اصلا دلنشین نیست و با توجه به سابقهای که در تجربه نقشهای منفی داشتید، نگران تغییر نگاهها نسبت به خودتان در زمینه بازی نبودید؟
نفر : من قبل از این مجموعه دو سال پیش با محمود معظمی نقش منفی را در بوی باران داشتم، بعد از آن هم با احمد امینی چنین تجربهای را داشتم و او به من گفت که چرا تو اصلا منفی بازی میکنی؟ چهرهات اصلا به این فضا نمیخورد. اما گفتم خودتان مدام این پیشنهاد را به من میدهید و تا حدی این توانایی است که باعث تفکیک اینها شدهاست. درباره تفاوت منفیهای داستان هم باید بگویم که عبد شخصیت محوری داستان است و برایش اتفاقات درونی میافتد که ماجراها را شکل میدهد. در واقع تکلیف امجد از ابتدا روشن و ضدقهرمان است. او حتی سیر رسیدن قهرمان را به پایان نقطهای که باید، تغییر میدهد.
قهرمان سازی از چهره منفی که مثبت شد
به عبد برگردیم، به هر حال او شخصیتی دارد که در ابتدا قاچاقچی و به شکلی منفی بود اما در ادامه تغییر میکند تا جایی که به قهرمان قصه تبدیل میشود. البته میشود گفت او از ابتدا در گروه منفیهای دوستداشتنی قرار میگرفت تا چهرهای کاملا منفور؛ با این حال برای معرفی این شخصیت به عنوان قهرمان داستان، با مخالفت و انتقاد مواجه نشدید که بگویند چرا چنین کاری کردهاید؟
تقیانیپور: نه، ما کسی را نشان دادیم که خودش میگوید از سر بد آوردن قاچاق میکند، اما ذاتش آدم درستی است. به اصطلاح میشود گفت چون این سریال به یاد اربعین و امام حسین(ع) شکل گرفته، عبد، حر قصه ما بود. او ذات درستی داشت و تنها راه را درست نمیرفت.
سکانسهای گل درشت در نجلا
در این مجموعه ما گاهی دیالوگها یا سکانسهایی را میدیدیم که غلظت آن کمی در چشم میزد و اصطلاحا گلدرشت بود، مثل ابراز علاقه عدنان به نجلا یا سکانسی که نجلا تفنگ را روی پیشانیاش گذاشت و به سبک فیلمهای هندی مانع کشته شدن عبد شد. خود شما چقدر این موضع را حس کردید و تعمدا سراغ این فضا رفتید؟
تقیانیپور: زمانی میتوانید بگویید این بخشها گل درشتاند که به باورپذیری مخاطب آسیب بزند. اما آیا این اتفاق افتاد؟
تاجایی که نظرات مختلف را شنیدهایم، بله، میشود گفت گاهی این اتفاق هم رخ دادهاست.
تقیانی پور: ببینید مثلا در همان سکانس، عدنان که میشود گفت ضلع سوم یک مثلث عشقی است، تصمیم میگیرد عبد را از سر راه بردارد و توهین به ارتش بعث آن زمان برابر اعدام بود. اینها در حالی است که آن آدم این همه اتفاق را به خاطر نجلا به جان خریده و حالا هم قرار است در همین راه کشته شود، در این شرایط عکسالعمل چه خواهدبود؟ هر کسی باشد، واکنش شدیدی به این جریان نشان میدهد. کما آنکه در چند سکانس قبل عبد به نجلا میگوید من در زندگیام کلی حسرت داشتم و نگذار حسرت داشتن تو را هم با خودم ببرم. خوب زمانی که شما به این شخصیت نزدیک میشوید و تجزیه و تحلیلش میکنید، میبینید طبیعی است که نجلا دست به هرکاری بزند تا برای او اتفاقی رخ ندهد.
غابشی: در مورد ابراز علاقه عدنان به نجلا هم میشود گفت، به خاطر شخصیت او که یک شاعر است، کارگردان سعی کرد تا آن را شاعرانهتر کند، حتی اشعاری را هم که انتخاب میکردیم، معمولا مواردی بود که در وصف یک زن سروده شدهاند، میخواستیم فضا این شاعرانگی را داشتهباشد و دور از سنتها و آیینهایی باشد که در کشور عراق وجود دارد.
نفر: شما میگویید این سکانسها اغراق شدهبود. از نظر روانی زمانی که قربانی در موقعیت قرار میگیرد، کسی که مقابل آن فرد است، با او همذاتپنداری میکند. ما باید از تمهیدات دراماتیک و اصطلاحا همان که شما گفتید، یعنی نمایشی برای رسیدن به این نقطه استفاده کنیم. شاید اگر چنین تمهیدی لحاظ نمیشد، عبد هم کشته میشد. با این حال من تا حدی با شما موافق هستم اما اسم آن را تمهیدی برای پیشبرد درام میگذارم؛ چون در یک درام از این موارد زیاد داریم که باید به نتیجه برسد و برای این سرانجام لازم است تصمیمات این چنینی گرفته شود.
از نجلای 2 چه خبر؟
از ادامه این سریال خبری هست؟
تقیانیپور: واقعیت این است که من تصمیمگیرنده نیستم.
آخر انگار قصه نصفه میماند و جا دارد بقیه ماجرا را در ادامه ببینیم.
تقیانیپور: بله، اصلا زمانی که شما دوربین را به خارج از پایتخت میبرید، آنقدر با ظرفیتهای قصه و درام آشنا و روبهرو میشویدکه دقیقههای بسیار هم پاسخگوی آن نیست. حال چه برسد به خوزستان که در این 40 سال تغییرات و اتفاقات زیادی را پشت سرگذاشته، با این حال ادامه نجلا به تصمیم مدیران سازمان بستگی دارد. برای این موضوع همیشه دوستانم به من میگویند تو نمیتوانی عادی فیلم بسازی یا باید در خاک و خل باشد و یا در گرما و شرایط دیگر. اساسا کارهای سخت را دوست دارم و فرار میکنم از مجموعههایی که در آپارتمان و فضاهای این چنینی ساخته میشوند.
اگر ادامهای در کار باشد، پیش زمینهای از داستان فصل 2 دارید؟
تقیانیپور: الی ماشاءا... برای این سری قصه میشود گفت و ما هم پیشبینیهایی داریم که اگر تصمیمی برای ادامه اتخاذ شود، آنها را میتوان اجرایی کرد.
روزهای سخت چگونه گذشت...
سختیهای این مجموعه هم کم نبود، چون در گرمای شدید مشغول بودید و با ویروس این روزها دستوپنجه نرم میکردید.
تقیانیپور: بله ما بهشدت با کرونا درگیر بودیم و شرایط دشواری داشتیم. با این حال خوشبختانه از ابتدای پیشتولید تا امروز کسی حتی یک نفر از اعضای گروه به این بیماری مبتلا نشد. با همه اینها ما تصمیم گرفتهبودیم صفر تا صد کار را در جنوب تصویربرداری کنیم، همه مقدمات را چیده و نزدیک کلیدزدن بودیم که خبر رسید خرمشهر و آبادان جزو مناطق قرمزند و ورود و خروج به این شهر ممنوع شدهاست. تا شرایط به زرد و سفید برسد هم حدود یکماه طول کشید، به همین خاطر تصمیم گرفتیم بخش اعظمی از سکانسهای داخلی را اینجا بگیریم و بعد راهی آنجا شویم. این جریان چالشی بود که ناچارا به آن گرفتار شدیم. بحث هنرورها را هم از سوی دیگر داشتیم؛ کسانی که نمیدانستیم از کجا آمدهاند و ناقل هستند یانه. تنها ابزاری که داشتیم همان تبسنجها بودند که اعتباری به آنها نیست.
بازخورد مخاطبان
از بازخورد مخاطبان بگویید و اینکه فکر میکنید از نگاه بینندگان چقدر توانستهاید در بحث انعکاس راهپیمایی اربعین حرفتان را بزنید و سهمی که گفتید را ادا کنید؟
تقیانیپور: خوشبختانه اغلب بازخوردهایی که داشتیم، مثبت بود. خیلیها گفتهبودند چرا فصل 2 را نمیسازید. در این مجموعه به برکت حضور با خلوص نیت اعضای گروه و وجود اباعبدا.. سریال به دل مخاطب نشست. در مجموع من از تکتک عوامل تشکر میکنم در این سه ماه شرایط خیلی سختی داشتیم و میتوانم بگویم همه سر این کار جهاد کردند. همچنین در فریم به فریم این سریال سعید سعدی حضور داشت و هر چه داشت برای این مجموعه گذاشت.
طهماسب صلحجو / منتقد
با این حال نجلا نسبت به بقیه قابلقبولتر است و آن را بیشتر میپسندم، چون در فضاسازی موفق است، حادثهمحور است و ماجرا را با دیالوگ پیش نمیبرد، بلکه اتفاقات هستند که بیننده را درگیر میکنند. همچنین قصه این سریال کار را بیهوده کش نمیدهد و ما دائم در هر بخشی با چند اتفاق تازه روبهرو میشویم. از همه مهمتر به نظرم این سریال ما را با آداب و رسوم و گفتار تیپی از مردمی که مرزنشین و عرب هستند، آشنا میکند. در حوزه تاریخی هم باید گفت نجلا در پرداخت به فضای پیش درآمد جنگ اطلاعات جدیدی میدهد. مواردی که شاید خیلیها نمیدانند و در جریان جزئیات آن نیستند.
بحث دیگری که درباره این سریال مطرح میشود، لهجه آن است. که گاهی ایرادهایی به آن وارد میشود. باید گفت ما یک گویش حقیقی در هر منطقهای داریم که همه طبق آن صحبت میکنند. اما یک گویش نمایشی هم داریم که باید در طول قصه و یک مجموعه این چنینی اجرا شود. عقل سالم این را میگوید که این گویش باید به شکلی باشد که همه کسانی که حتی آنجا زندگی نمیکنند، متوجه شوند بازیگر چه میگوید. این که میگویند گاهی لهجه مغفول واقع میشود، به نظر من عمدی است. خیلی جاها در این سریال ما سکانسهایی را میبینیم که در آن بازیگران عرب هستند، اما سعی میکنند فارسی صحبت کنند.
ما در حال دیدن یک سریال هستیم و این دیالوگها باید به شکلی که متوجهش شویم و منظور را درک کنیم، باشند. به این فضا میگویند ضرورت درام، بنابراین زبان واقعی با لهجه دراماتیک متفاوت است. بازیگران هم در این سریال به شکلی صحبت میکنند که جنبه نمایشی و جلب مخاطب هم حفظ شود.
در بخش انتخاب بازیگران هم میشود گفت در این سریال بازیگران بهخوبی از پس نقشها برآمدند مثلا حسام منظور از میمیک چهره گرفته تا حرکات بدن و.... مختصات بومی که خیلی از افراد آنجا دارند را منعکس کرده است.
چرا که حتی حرکت دست و شیوه صحبت کسی که در جنوب است با بقیه و هر شهر دیگری فرق دارد. من نقطه ضعفی در این بازیگران نمیبینم و خیلیها هم چندان شناخته شده نیستند، اما به نظرم در تیپسازی و ارائه نقش خیلی خوب عمل میکنند، البته همه اینها را باید به حساب دقت کارگردانی گذاشت. مثلا ما شخصیتی به اسم عامر داریم که کمتر دیده شده اما خیلی خوب از پس این نقش برآمده، در ظاهر تندخو و خشمگین است اما در ادامه حتی به خاطر نجلا فداکاری میکند.
همچنین در نگاه به یک سریال، معیار باید خود آن اثر باشد. اصل قضیه این است که ببینیم در مجموعهای که پخش میشود آیا من این حوادث را باور میکنم یا نه؟ مثلا در این سریال افسر عراقی داشتیم، من و شما که تا الان با افسر عراقی کاری نداشتیم که بدانیم چه شکلی است، اما فیلمساز به عنوان یک شخصیت در درام میتواند آن را به ما بقبولاند. در واقع واقعی بودن مهم نیست و باورپذیری اینجا اهمیت دارد.
در مورد باور پذیری سکانسها مثل صحنهای که نجلا سلاح را روی سرش میگذارد باید گفت ما شخصیتی از کاراکتر نجلا داریم که نقش محوری دارد. همه از ابتدا او را در قالب یک زن شجاع و نترس در عین حال با احساس شناختیم. حال آیا واقعا از چنین زنی بعید است سلاح را رو به خودش بگیرد و از مرگ عبد جلوگیری کند؟ در حالی که اگر این حرکت را شخصیتی مثل شیرین انجام میداد، غیرقابل باور میشد چون او آن جسارت و قلدری را ندارد. پس مهم این است که کدام شخصیت چه حرکتی انجام میدهد.
بحث تاریخی و اشارههایی که به اربعین داشت هم بخش دیگری از این سریال است. البته پیادهروی اربعین به شکلی که در این سالها آن را میبینیم، وجود نداشت، اما به هر حال آن موقع هم شیعیان با شرایطی که بخشی از آن را در سریال دیدیم به زیارت میرفتند.
در آخر هم به داستان این مجموعه برگردیم، اساس داستان روی شالوده عشق است و این عشق است که داستان را رقم میزند. اگر در اینجا عبد عاشق نجلا نبود، چنین قصه و اتفاقاتی هم شکل نمیگرفت. در واقع نقطه اصلی همه این کشمکشها عشق است. عشق یک مرد به زن و عشق یک مادر به فرزندش.
«نجلا» ظرفیت رسیدن به فصل دوم را دارد
سید حسین امیرجهانی، نویسنده سریال «نجلا»
امیرجهانی در ادامه گفتوگو با باشگاه خبرنگاران عنوان كرد: از ابتدا محتوا اربعینی و محرمی بود، اما اینكه چرا ما این موقعیت داستانی را در برهه تاریخی روایت میكنیم، مساله مهمی است؛ ما تاكید به تاریخچه اربعین داشتیم، زیرا بعضی گمان میكنند كه پیادهروی اربعین مساله روز است، درصورتیكه قدمت چند صد ساله دارد. سال ۵۵ تا ۵۸ همزمان با اربعین حسینی به دستور نظام بعث، سه چهار سال كشتار عظیمی در عراق اتفاق افتاد. صدام كشتار عظیم راه انداخت كه به اربعین سرخ معروف شد. از این جهت ما آن برهه و مشخصا اواخر سال ۵۸ را برای روایت سریال انتخاب كردیم كه در ایران هم اتفاقات خاصی رخ داده است.
نویسنده سریال گفت: قطعا برای یك كار نمایشی، قصه در اولویت اول و دوم و سوم است. قصه خوب مخاطب را در هر صورتی همراه میكند مگر اینكه در اجرا ضعفهایی داشته باشد. فكر میكنم سریال «نجلا» در وهله اول یك قصه ساده و البته پرتعلیق را برای مخاطب روایت میكند كه این برگ برنده كار است. قصهای كه شخصیتپردازی درستی هم دارد و شباهتی بین شخصیتها اصلی دیده نمیشود. بهطوریكه با ارتباط بین شخصیتها و پختگی آنها در روند اتفاقات هركدام بعد جدیدی از وجوه خود را عیان میكنند.
امیرجهانی درباره نظرات نماینده آبادان اظهار كرد: متاسفانه نماینده آبادان بدون اینكه از روند قصه اطلاع داشته باشد، عجولانه بعد از قسمت دوم به سریال اعتراض میكند. به نظر من هیچ كاری بیعیب و ایراد نیست و میتوانیم نقد و بررسی كنیم. ضمن اینكه ما از هر نقدی استقبال میكنیم لیكن برای این كار متخصص این حوزه نیاز است نه نمایندهای كه شاید سواد رسانهای و فرهنگی او در حد یك كارشناس خبره نباشد.
وی افزود: نماینده مجلس باید در حوزه وظایف قانونی نظر دهد و رفتار كند. وظیفه نماینده مجلس ایجاب میكند از حق مردم آبادان دفاع كند كه در منطقهای زرخیر زندگی میكنند، اما جز وعده و وعید از مسؤولین شهر چیزی عایدشان نمیشود. پس به این نماینده محترم توصیه میكنم وقت خود را صرف خدمت به مردم شریف و محجوب و خونگرم جنوب كند و انشاءا... چهار سال بعد گزارشی ارائه دهد تا همگان بدانند چه دستاوردی برای مردم عزیز آبادان داشته است.
حسین امیرجهانی در پایان متذكر شد: «نجلا» با این وجوه نمایشی و با این كاراكترها ظرفیت ادامه برای فصل دوم را دارد، لیكن تصمیمگیرنده در اینباره مدیران سازمان هستند كه باید بر اساس بازخوردهایی كه از مخاطب میگیرند
تصمیمگیری كنند.
-
به جای مقصر، دنبال جانشین شجاع باشیم
-
مشاوره برای یک تصمیم مهم خانوادگی
-
نقشه راهبردی برای مهار کرونا
-
آرامشی که ابدی شد
-
ماراتن2020 را در وقت اضافه چه کسی میبرد؟!
-
قصه ناتمام «نجلا»
-
ادبیات بیمه تامین اجتماعی نیست!
-
3 روایت از 3 حادثه
-
در نقد، اسیر هواهای نفسانی نشویم
-
در سوگ شناسنامه رسانه ملی
-
الزامات اقناع افکار عمومی