صندلی سقوط آزاد
علی رئوف روزنامهنگار
دستههای صندلی را محکم چسبیده بودم و صندلیهای دستگاه سقوط آزاد شهربازی آرام آرام بالا میرفتند. کمکم از زمین فاصله میگرفتیم. من اصلا نمیتوانم با اینجور چیزها کنار بیایم. دوستی داشتم که میگفت من هر شهر و کشوری که میروم حتما شهربازی آنجا را امتحان میکنم، اما به نظر من آدم باید به حدی از دیوانگی رسیده باشد که خودش را بسپارد به دست دستگاههای ترشح بیخود آدرنالین. داشتم کمکم همراه آدمهایی که دیوانهوار روی صندلیهای کناریام جیغ میکشیدند، بالا میرفتم. وسعت دیدم به شهر و فاصله پاهایم تا زمین بیشتر میشد و به زمین و زمان لعنت میفرستادم که بعد از عمری بهزور و اصرار عدهای ازاینجا و این صندلی
سر درآوردهام.
کمکم به این نتیجه رسیدم که قبل از اینکه آدرنالین از چشمهایم یا قلبم از دهانم بیرون بزند باید فریاد بزنم! مثل همه. شروع کردم به فریاد زدن.
هر چه بیشتر از زمین فاصله گرفتیم، صدایم کمرمقتر شد. وقتی به اوج رسیدیم و صندلیها ایستادند دیگر چیزی نمیگفتم. فقط نگاه میکردم. نمیدانم، شاید نفس در سینهام مانده بود. یا شاید دیگر برایم اهمیتی نداشت که از ارتفاع 100 متری سقوط کنیم یا 110 متری. انگار آدم از یکجایی به بعد دیگر برایش فرقی نمیکند زیر 10 متر آب است یا 90 متر. حالا شما میخواهید بگذارید بهحساب ماندن نفس در سینه یا از بین رفتن رمق یا از بین رفتن اهمیت موضوع.
این روزها، هرروز که میآیم برای آمار بالای کرونا و شکسته شدن رکورد آمار فوتیها بنویسم با خودم فکر میکنم این احتمال بعید نیست که فردا باز همین رکورد هم شکسته شود.یا مثلا هر وقت میخواهیم برای بالا رفتن قیمت دلار صدایمان را بالا ببریم با خودمان فکر میکنم این دیگر اوج قلهاش است یا بازهم احتمال دارد بالاتر برود؟
ما دیگر به آن ارتفاع رسیدهایم که دادمان درنمیآید. فقط نشستهایم و نگاه میکنیم این صندلی تا کجا قرار است بالا برود.
سر درآوردهام.
کمکم به این نتیجه رسیدم که قبل از اینکه آدرنالین از چشمهایم یا قلبم از دهانم بیرون بزند باید فریاد بزنم! مثل همه. شروع کردم به فریاد زدن.
هر چه بیشتر از زمین فاصله گرفتیم، صدایم کمرمقتر شد. وقتی به اوج رسیدیم و صندلیها ایستادند دیگر چیزی نمیگفتم. فقط نگاه میکردم. نمیدانم، شاید نفس در سینهام مانده بود. یا شاید دیگر برایم اهمیتی نداشت که از ارتفاع 100 متری سقوط کنیم یا 110 متری. انگار آدم از یکجایی به بعد دیگر برایش فرقی نمیکند زیر 10 متر آب است یا 90 متر. حالا شما میخواهید بگذارید بهحساب ماندن نفس در سینه یا از بین رفتن رمق یا از بین رفتن اهمیت موضوع.
این روزها، هرروز که میآیم برای آمار بالای کرونا و شکسته شدن رکورد آمار فوتیها بنویسم با خودم فکر میکنم این احتمال بعید نیست که فردا باز همین رکورد هم شکسته شود.یا مثلا هر وقت میخواهیم برای بالا رفتن قیمت دلار صدایمان را بالا ببریم با خودمان فکر میکنم این دیگر اوج قلهاش است یا بازهم احتمال دارد بالاتر برود؟
ما دیگر به آن ارتفاع رسیدهایم که دادمان درنمیآید. فقط نشستهایم و نگاه میکنیم این صندلی تا کجا قرار است بالا برود.