پشت پرده آمریکا، روی پرده

همزمان با تحولات سیاسی-انتخاباتی آمریکا، اکران فیلم «دادگاه شیکاگو7» که واقعیت‌هایی از دستگاه حاکمه این کشور را نشان می‌دهد با استقبال مواجه شده است

پشت پرده آمریکا، روی پرده

در این چند وقت اخیر چشم همه جهان به آمریکا و انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 این کشور بود که هر دو نامزد ریاست جمهوری تلاش دارند تا با توسل به هر ابزاری خود را رئیس جمهور بنامند . از سخنرانی و اعلام زود هنگام نتایج تا اعتراض و فریاد و متهم کردن یکدیگر به تقلب و بی‌اخلاقی و ... حالا اما با وجود برتری آرای الکترال جو بایدن، نامزد حزب دموکرات این انتخابات هنوز تمام نشده است. ترامپ همچنان با وجود جاماندن از بایدن و باخت اعلام شده او ازسوی رسانه‌ها، نه تنها حاضر به پذیرش شکست نیست که حتی علاقه‌مندانش را مستقیم و غیرمستقیم به اعتراض و تجمع ترغیب می‌کند. اتفاقی که حالا و با اکران فیلم‌هایی مثل شیکاگو 7 به نظر می‌رسد هالیوود هم یک طرف این بازی بوده و تلاش می‌کند ترامپ بازنده این میدان نباشد. سیاستگذاران هالیوود گویا تلاش داشته‌اند فضایی ایجاد کنند که اگر ترامپ بازنده میدان انتخابات بود، به اعتراض و طغیان ترغیب‌شان کنند؛ اتفاقی که رسانه‌هایی مثل «سینه‌وو» هم تا حدودی آن را پیش‌بینی کرده بودند. البته هیاهو و التهابی كه در این چند وقت جامعه آمریكا با آن روبه‌رو بوده، چیز تازه و نوظهوری نیست و پیشینه‌ای دیرینه دارد و آمریكا بارها شاهد شور و هیجان و التهاباتی این چنینی بوده كه بعضا به جای چالشی مسالمت آمیز و مدنی و مبتنی بر گفتمان، به درگیری و بحرانی بزرگ تبدیل شد. در چنین معركه‌های تجربه شده‌ای، آن فاز و ادعای آزادی بیان و گفتار و رفتار مدنی رنگ می‌بازد و به ویترینی گول‌زننده و فریبنده تبدیل می‌شود. اگر می‌گویید نه یا باور دارید كه دموكرات‌ها، آدم‌های متمدن‌تری هستند و نسبت به جمهوریخواهان، خواستار جهانِ بهتری هستند، تماشای فیلم سینمایی «دادگاه شیكاگو 7» كه نتفلیكس آن را در حوالی روزهای انتخابات عرضه كرد، به خوبی راهگشا خواهد بود و آن چهره زیبا را كنار می‌زند و حقایقی از سیاست آمریكایی را برملا می‌كند.

زمان‌بندی دقیق هالیوود
هالیوود امروز دیگر كمتر نشانی از آن هالیوود پر از رویا و تخیل گذشته و سال‌های دور دهه‌های 30 تا 50 و 60 میلادی دارد و فیلم‌هایی با قصه‌های جن و پریانی و باشكوه و افسانه‌ای، تا حد زیادی جای خود را به «براساس یك داستان واقعی» داده‌اند. لوكیشن‌ها از دكورهای نظام استودیویی و كمپانی‌های مختلف به دل مكان‌های واقعی منتقل شده اند و قصه‌ها از واقعیت تغذیه می‌كنند. انگار مخاطبان هم تغییر سلیقه و ذائقه داده‌اند و فیلم‌هایی با عقبه واقعی را بیشتر می‌پسندند. هوشمندی هالیوود و بهره‌مندی از امكانات و تجهیزات مختلف و پیشرفت خیره‌كننده صنعت سینما، دست آنها را برای خلق بهترین و جذابترین آثار باز می‌گذارد و فیلمسازان آنجا هم نهایت استفاده را از این امتیازات می‌برند.
یكی از مصداق‌های جلب تماشاگر و تاثیرگذاری بر او، ساخت فیلم‌هایی متاثر از زمانه است یا آثاری كه به‌خوبی جامعه را بازنمایی می‌كنند یا با علم به تكرار تاریخ در مقاطع مختلف، فیلم‌هایی می‌سازند كه موجب تداعی و همذات‌پنداری مخاطبان می‌شوند. همین فیلم «جوكر» اخیر به كارگردانی تاد فیلیپس و بازی یواكین فونیكس را به یاد بیاورید كه در چه زمانی در آمریكا به نمایش عمومی درآمد و چگونه یك تریلر روانشناختی در آمریكای ترامپ، به یك اثر جامعه‌شناختی تبدیل شد و نماهای مختلف اعتراض‌آمیز مردم گاتهام سیتی در فیلم به صحنه‌های اعتراضی و شورش‌های واقعی مردم نسبت به تبعیض نژادی در آمریكا و كشتار سیاهپوستان به دست پلیس ایالات متحده پیوند خورد. این‌كه یك فیلم، فراتر از سرگرمی صرف، تبدیل به آینه تمام‌نمای جامعه می‌شود و با یك زمان‌سنجی درست و در یك بزنگاه مهم تاریخی اكران می‌شود هم از هوشمندی‌هایی است كه هالیوود این سال‌ها در آن به خبرگی رسیده است.
فیلم «دادگاه شیكاگو 7» به كارگردانی آرون سوركین درست در مقطعی به نمایش عمومی درآمد كه آمریكا روزهای ملتهبی را سپری می‌كرد كه همچنان التهاب، هیجان و تنش آن فروكش نكرده است.
یكی از مصداق‌های جالب فیلم در همزمانی نمایش آن با انتخابات آمریكا، آن صحنه‌ای است كه ابی هافمن (یكی از متهمان) در پاسخ به این سوال كه چطور می‌توان به شكل مسالمت‌آمیزی دولت (نامطبوع و ناكارآمد) را سرنگون كرد و تغییر داد، جواب می‌دهد: «در كشور ما هر چهار سال یكبار این كار را انجام می‌دهیم.» (اشاره به انتخابات ریاست جمهوری آمریكا)
روایت سینمایی ماجرای واقعی دستگیری و محاكمه معترضان به جنگ ویتنام در سال 1968، چنان چهره‌ای حقیقی از آمریكا را به تصویر می‌كشد كه در تعارض با ویترین جذاب و خوش بر و روی سیاست آمریكایی قرار می‌گیرد. «دادگاه شیكاگو 7» طوری پرده را كنار می‌زند و نقاب از حكومت آمریكا برمی دارد كه دیگر مجالی برای دروغ پراكنی و كتمان حقیقت و وارونه نمایی واقعیت وجود ندارد.
 این‌كه دموكرات و جمهوریخواه در آمریكا، در نهایت سر و ته یك كرباس هستند و آزادی بیان و دموكراسی و مردم سالاری، تنها شعارهای زیبای آمریكایی است و در بزنگاه‌ها و موقعیت‌هایی كه باید، در عمل كارایی ندارد و مردم نصیبی از آن نمی‌برند.
افكار عمومی و آن دسته از مردم آمریكا و دیگر نقاط جهان، با تماشای «دادگاه شیكاگو 7» و هشدارهایی از این دست و مطالعه تاریخ و تجربه‌های قبلی، به یك آگاهی می‌رسند و فریب شعارها و بازی‌های سیاسی را نخواهند خورد.
«دادگاه شیكاگو 7» در آغاز و به صراحت و با تصاویر مستند به ما و تماشاگر آمریكایی نشان می‌دهد كه این رئیس جمهور دموكرات آمریكا لیندون جانسون بود كه دستور اعزام نیرو به ویتنام را صادر و آتش جنگ را در آنجا شعله‌ورتر كرد.
 اگر كمی این هیاهو و هیجان فعلی و ذوق‌زدگی نسبت به پیروزی بایدن با آن چهره همیشه خندان را كنار بگذاریم و كمی به عقب برگردیم، نقش او به عنوان سناتور در اعزام نیروی نظامی به عراق و كشتار مردم و تلفاتی كه خود نیروهای نظامی آمریكا دادند، تداعی‌كننده تصمیم یك دموكرات دیگر در سال‌های دور است. «دادگاه شیكاگو 7» حتی فراتر از دموكرات و جمهوریخواه، سیاست و دست‌های پشت پرده حكومت آمریكا و بی‌عدالتی و سركوب صدای آزادیخواهی را هدف قرار می‌دهد.





كارگردان و بازیگران
«دادگاه شیكاگو 7» دومین كارگردانی آرون سوركین 59 ساله بعد از فیلم سینمایی «بازی مالی» است. سوركین كه بیشتر به عنوان فیلمنامه‌نویس فعالیت می‌كند و فیلمنامه آثاری چون چند مرد خوب، رئیس جمهور آمریكا، جنگ چارلی ویلسون، شبكه اجتماعی و استیو جابز را نوشته، همواره نیم‌نگاهی هم به مسائل سیاسی و روز جامعه آمریكایی دارد و نیش و كنایه‌هایی نصیب سیستم می‌كند. ابتدا قرار بود استیون اسپیلبرگ این فیلم را بسازد، اما فیلم سوركین دست كمی از آثار آن كارگردان شناخته‌شده ندارد. سوركین، چنان قصه مبتنی بر یك ماجرای واقعی را جذاب و پركشش روایت می‌كند كه تماشاگر از زمان 130 دقیقه‌ای آن خسته نمی‌شود. هرچند سوركین در پایان با وجود ضرب شست‌هایی كه به فساد سیستم نشان می‌دهد، برای كشته‌شده‌های آمریكا در جنگ ویتنام قیام می‌كند و از مخاطب همدلی می‌گیرد و بی‌تفاوت از كنار جنایت‌های نیروهای نظامی كشورش در ویتنام می‌گذرد و به این سوال جواب نمی‌دهد كه آمریكایی‌های كشته شده اساسا در آن سوی دنیا چه می‌كردند. همان طور كه سوركین شعار مردم بیرون از دادگاه را در حمایت از معترضان به جنگ، «تمام دنیا حواسش هست» در نظر می‌گیرد، در این بخش پایانی انگار یادش می‌رود كه واقعا تمام دنیا حواسش به همه چیز هست، چه به بی‌عدالتی و چه حضور متجاوزانه.
اگرچه چهره‌های مشهور و محبوب هالیوودی چندان جایی در تركیب این فیلم ندارند، اما بازیگران شناخته شده‌ای چون ساشا بارون كوهن (در نقش ابی هافمن) و جوزف گوردون لویت (در نقش ریچارد شولتز) و ادی ردماین (در نقش تام هیدن) و دیگران، حضور متوازن و متناسبی دارند و به خوبی تماشاگر را با قصه همراه می‌كنند. یكی از بهترین بازی‌های فیلم هم متعلق به مارك رایلنس به نقش وكیل ویلیام كانستلر است كه پیشتر برای بازی در پل جاسوس‌ها (استیون اسپیلبرگ) برنده اسكار نقش مكمل مرد شده بود. مایكل كیتون هم در نقش رمزی كلارك حضور كوتاه و موثری دارد.



سركوب قانونی مردم
هالیوود استاد درام‌های دادگاهی است، فیلم‌هایی كه در فضای دادگاه روایت می‌شوند، جذاب هستند و تماشاگر را با خود همراه می‌كنند. كشتن مرغ مقلد، دوازده مرد خشمگین، و عدالت برای همه، محاكمه در نورنبرگ و فیلم‌های خوب دیگر را به یاد بیاورید كه چگونه با روایتی مثال‌زدنی و تاثیرگذار، عدالت آمریكایی را در ذهن مخاطبان سراسر جهان حك كردند. حتی اگر فضای دادگاه خوشایند نبوده و چهره‌هایی آنجا حاضر باشند كه در لباس قانون، رفتاری متناقض با عدالت انجام می‌دهند و شخصیت‌های شایسته بی‌گناه را مجرم می‌پندارند، اما همیشه كورسوی امیدی برای عدالت هست.
اگر قاضی فاسد باشد، وكیلی حق طلب داریم كه تلاش می‌كند تا تصویری دلپذیر از سیستم قضایی ارائه دهد. اگر وكیل، خرده شیشه داشته باشد، به هر حال یك عدالتخواهی آن وسط پیدا می‌شود كه طرف حق را بگیرد. در همین «دادگاه شیكاگو 7» كه حالا یكی از فیلم‌های برتر دادگاهی سینماست، همچنین وضعیتی برقرار است و باوجود نقدی كه نسبت به سیاست دولت آمریكا دارد كه حتی دادگاه، قاضی و هیات منصفه را در اختیار گرفته تا حقیقتی را سركوب كند (معترضان ضدجنگ ویتنام) و حتی در صحنه‌ای قاضی به شكل علنی دستور شكنجه یك متهم سیاهپوست در دادگاه را می‌دهد، اما باز افراد حقیقت طلبی وجود دارند كه كل سیستم قضایی آمریكا زیر سوال نرود، از جمله شخصیت وكیل متهمان، ویلیام كانستلر با بازی درخشان مارك رایلنس. حتی دادستان فدرال ریچارد شولتز هم با این‌كه طرف دولت است و برای محكوم كردن متهمان تلاش می‌كند، اما آدمی باوجدان است و نسبت به مجرم و خطاكار بودن محاكمه شوندگان تردید دارد. دادستان كل آمریكا در جریان شورش‌ها (رمزی كلارك) هم كه به عنوان شاهد به دادگاه احضار شد، عنوان كرد این پلیس بود كه در روز اجلاس ملی حزب دموكرات، تظاهرات‌كنندگان را تحریك و شورش را آغاز كرد و او به همین دلیل از ارائه كیفرخواست علیه متهمان در زمان مسوولیت خودش امتناع كرد.
باوجود ناعدالتی كه كلیت دادگاه علیه متهمان در پیش می‌گیرد، چنین نمونه‌هایی هم وجود دارد تا چراغ عدالت آمریكایی را روشن نگه دارد. اگر پلیس آمریكا چشم دیدن حضور مسالمت آمیز معترضان را ندارد و به وحشیانه ترین شكل ممكن آنها را سركوب می‌كند و كارگردان با هوشمندی و طی یك تدوین موازی، با به كارگیری متناوب صحنه‌های واقعی و سیاه و سفید سركوب سال 1968 با تصاویر جدید و رنگی فیلم خودش مستندسازی می‌كند، تمهیداتی برای پیروزی نهایی عدالت‌طلبی هم وجود دارد، از جمله این‌كه دادستان آمریكا سرانجام و با وجود یك دادگاه فرسایشی و تشریفاتی و سیاسی كه صرفا برای خاموش كردن و محكوم كردن معترضان برپا شده بود، در نهایت از پیگیری مجدد پرونده سر باز زد.